 | تبليغات |  |
|
|
 | مهدويت |  |
|
|
سهشنبه 4 تير 1392
ملاقات با حضرت مهدی(علیه السلام) از پندار تا واقعیت
بیگمان یکی از آرزوهای پیروان راستین امامان معصوم(ع) آن است که در دوران پنهانزیستی آخرین پیشوای معصوم خویش به دیدار جمال نورانی آن امام همام نایل شوند. از آنجا که در روایات، پنهانزیستی آن امام بزرگوار، رازی از رازهای خداوند دانسته شده و دربارة چگونگی آن غیبت، دیدگاههای متفاوتی ذکر شده، دربارة ملاقات با آن حضرت در عصر غیبت، نگاههای مختلفی ارائه شده است. ملاقات با حضرت مهدی(ع) از پندار تا واقعیتپیشدرآمدبیگمان یکی از آرزوهای پیروان راستین امامان معصوم(ع) آن است که در دوران پنهانزیستی آخرین پیشوای معصوم خویش به دیدار جمال نورانی آن امام همام نایل شوند. از آنجا که در روایات، پنهانزیستی آن امام بزرگوار، رازی از رازهای خداوند دانسته شده و دربارة چگونگی آن غیبت، دیدگاههای متفاوتی ذکر شده، دربارة ملاقات با آن حضرت در عصر غیبت، نگاههای مختلفی ارائه شده است. بنابراین یکی از بحثهایی که دربارة حضرت مهدی(ع) لازم است به طور ویژه مورد توجه قرار گیرد، بحث «ملاقات با آن حضرت در دوران غیبت» است.دانشوران شیعه، زندگی حضرت مهدی(ع) را از زوایای گوناگون به گونههای متفاوت تقسیم کردهاند. در یکی از این تقسیمها، عمر آن حضرت به چهار دورة متفاوت تقسیم شده است.1. دوران زندگی با پدر خود؛2. دوران غیبت صغرا؛3. دوران غیبت کبرا؛4. دوران ظهور.بحث ارتباط با آن حضرت نیز به تناسب دورههای مختلف، متفاوت خواهد بود. شکی نیست که در دورة نخست، افرادی به صلاحدید امام یازدهم(ع) به دیدار آخرین حجّت الهی نایل شدند. دربارة دورة دوم و پس از شهادت آن حضرت نیز از روایات و حکایات استفاده میشود دیدار با حضرت حجّت، مانند دوران حیات پدر بزرگوارشان نبوده است؛ ولی در عین حال گروهی با آن حضرت دیدار داشتهاند که شیخ صدوق، در کتاب کمالالدین و تمام النعمة و نیز دیگران، اسامی آنان را ذکر کردهاند. دورة سوم که با مرگ آخرین نایب خاص آغاز شده است و همچنان ادامه دارد، به دلیل وجود روایات متعارض، همچنان محل بحث و گفتوگو بوده است. سرانجام دربارة دورة چهارم، شکی نیست که جهانیان از دیدار آن حضرت به کاملترین صورت بهرهمند خواهند شد. از آنجا که دورة نخست و دوم و نیز دورة چهارم چندان محل مناقشه نیست، در این مجال، فقط به دورة سوم خواهیم پرداخت. پیش از آن که به بحث در اینباره بپردازیم اشاره به این نکته لازم است که دربارة تلاش برای ملاقات با حضرت مهدی(ع) دو دیدگاه وجود دارد:برخی دستورالعملهایی را برای دیدار با حضرت مهدی(ع) ارائه میکنند، ایشان طلب دیدار را نوعی ابراز ارادت نسبت به آن حضرت میدانند و آن را برخاسته از شیدایی و عشق خود به ایشان میدانند. اگرچه چنین باوری قابل تقدیر و به عنوان امری شخصی بین افراد با آن حضرت قابل قبول است اما به عنوان یک دستور العمل شرعی، نیازمند روایت و دلیل است که به نظر میرسد در میان روایات معتبر چنین توصیهای صورت نگرفته است. در مقابل برخی بر این باورند از هیچ روایت موثقی به دست نمیآید که توصیه شده باشد کاری انجام دهیم تا به ملاقات با آن حضرت نایل شویم. اگر در برخی دعاها نیز از خداوند میخواهیم که چهرة نورانی آن حضرت را ببینیم، به زمان ظهور آن حضرت انصراف دارد و به نوعی دعا برای ظهور آن حضرت است. اینها معتقدند در برخی روایات سفارش شده است دنبال چنین کاری نباشیم. از جمله خود حضرت مهدی(ع) تأکید فرمودهاست شیعیان در دوران غیبت در جستوجو و دیدار با آن حضرت نباشند. آن حضرت در توقیع شریف، در پاسخ کسی که از خانه و دیار خود دل کنده بود و در پی دیدار آن حضرت تلاش فراوانی میکرد، وی را از این تلاش برحذر داشته، فرموده است:مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ وَ مَنْ طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشَاطَ وَ مَنْ أَشَاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ؛[1]هر کس جستوجو کند، هر آینه میطلبد و هر کس بطلبد، به دیگران بنماید و هر کس به دیگران بنماید، به کشتن دهد و هر کس به کشتن دهد، مشرک شود.آن شخص نیز در امتثال امر مولای خود چنین کرده، به دیار خود باز گشت. نیز آن حضرت در توقیعی دیگر، پس از آن که سیر امامت را تا امام عسکری(ع) بیان میفرماید، اینگونه ادامه میدهد: ... َوْصَی بِهَا إِلَی وَصِیٍّ سَتَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَمْرِهِ إِلَی غَایَةٍ وَ أَخْفَی مَکَانَهُ بِمَشِیَّتِهِ... فَلْیَدَعُوا عَنْهُمُ اتِّبَاعَ الْهَوَی وَ لْیُقِیمُوا عَلَی أَصْلِهِمُ الَّذِی کَانُوا عَلَیْهِ وَ لَا یَبْحَثُوا عَمَّا سُتِرَ عَنْهُمْ فَیَأْثَمُوا وَ لَا یَکْشِفُوا سَتْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَنْدَمُوا... ؛[2] ...وصایتی که در دست داشت، به وصی خود سپرد که خدای عزّ و جلّ او را پنهان کرد، تا مدتی که دارد. و به مشیّت خود جایش را نهان داشت... و باید پیروی هوای نفس را از سر بگذارند و بر اساسی که داشتند و بر آن بودند، بر سر پا بایستند. و از آنچه بر آنها پوشیده شده است، کاوش نکنند که به گناه میافتند. و پردهای که خدای عزّ و جلّ افکنده است، بالا نزنند، تا پشیمان شوند...».برخی مراجع تقلید نیز در پاسخ به این پرسش که «آیا از جمله تکالیف شیعه در عصر غیبت، درخواست و تقاضای دیدار با امام است یا چنین تکلیفی نیست؟» گفته است:نه؛ ما مأمور نیستیم که اصرار به دیدن حضرت داشته باشیم. کسی ممکن است خدمت حضرت مشرف بشود؛ امّا آنانی که مشرّف شدند، خبری نمیدهند. آنان، تظاهر به این مسایل نمیکنند. بر اساس رواج همین تفکر غلط، خیلیها میآیند پیش ما و میگویند: «آقا! دعا کنید تا حضرت مهدی(ع) را ببینیم».[3] یکی دیگر از مراجع، این مطلب را اینگونه بیان کرده است:نباید این مطلب را در جامعه گسترش دهیم که باید بیابانها و کوه و دشت را طی کنیم تا آن حضرت را ببینیم. خود آن حضرت نیز فرمودهاند: «هر کسی ادعای مشاهده نموده، بایستی او را تکذیب کنید.» اصلاً ما نیازی به این حرفها نداریم. آنچه وظیفه ما و همه شیعیان و دوستداران آن حضرت است، اشاعه فرهنگ صحیح «مهدویّت»، «مهدی زیستی» و «ترویج افکار ائمه(ع)» است.[4]صرفنظر از اینکه به دنبال دیدار حضرت بودن، امری لازم و یا غیر لازم است، میپردازیم به دیدگاههای متفاوت دربارة ملاقات با آن حضرت.همانگونه که پیش از این یاد شد، به دلیل وجود روایات و حکایات متعارض، در این بحث، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد:[5]1. عدم امکان ملاقات به طور مطلق این دیدگاه، به طور اساسی از روایاتی قابل استفاده است که از ناپیدایی آن حضرت در دوران غیبت سخن به میان آورده است. برخی از این روایات، با مضامین ذیل[6] این دیدگاه را شکل میدهند:1. «تَری وَ لا تُری؛ می بیند و دیده نمیشود».[7] 2. «لا یَرَوْنَهُ؛ او را نمیبینند».[8] 3. «یَرَی النَّاسَ وَ لَا یَرَوْنَهُ؛ مردم را میبیند و مردم او را نمیبینند».[9] 4. «یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ؛ شخص او از شما غایب میشود».[10] 5. «لَا یُرَی جِسْمُهُ؛ جسم او دیده نمیشود».[11]6. «لَا یُرَی شَخْصُهُ؛ شخص او دیده نمیشود».[12] 7. «لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ؛ شخص او را نمیبینید».[13]8. «أَرَی الْخَلْقَ وَ لَا تُرَی؛ مردمان را میبینم و تو دیده نمیشوی».[14]روشن است که همه روایات پیشین و احادیثی مانند آن، دلالت میکند آن حضرت با وجود این که زنده است و بین مردم زندگی میکند و مردم را میبیند، مردم آن او را نمیبینند. روایات پیشین و مانند آن، باعث شده است ابن ابی زینب نعمانی ـ در جایگاه نخستین کسی که به طور شایسته روایات مربوط به حضرت مهدی(ع) را گردآوری و بررسی کرده است ـ درفصلی از کتاب خود، به روشنی مشاهده حضرت را در عصر غیبت جایز ندانسته و تحقیق در این زمینه را ممنوع و شیعیان را در ندیدن حضرت، معذور بداند. وی به این نکتة مهم، اینگونه اشاره کرده است:... و هم معذورون فی أن لایروا حجتهم و إمام زمانهم فی أیام الغیبة و یضیق علیهم فی کل عصر و زمان قبله أن لا یعرفوه بعینه و اسمه و نسبه و محظور علیهم الفحص و الکشف عن صاحب الغیبة و المطالبة باسمه أو موضعه أو غیابه أو الإشادة بذکره فضلا عن المطالبة بمعاینته[15]؛ ... برای شیعیان، جستوجوی امام و کشف صاحب غیبت و در پی نام و محلّ سکونت و محل غیبت او بودن یا اشاره به ذکر او کردن، ممنوع است، چه رسد بر آنکه بخواهند آشکارا او را ببینند.با وجود آنکه این دیدگاه، از روایات پیشین قابل استفاده است، و نیز به روایاتی که امام را بسان خورشید پس ابر معرفی کرده، نزدیکتر است، کسی به روشنی قائل به آن نشده و امکان ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دلیل آن که:1. در دسته دوم روایات، برخی روایات، امکان ملاقات را منتفی ندانسته، دیدن بدون شناخت را ممکن دانستهاند.2. شکی نیست در دوران غیبت صغرا که بخشی از دوران غیبت آن حضرت است، برخی شیعیان ـ بهویژه نایبان خاص آن حضرت را ملاقات کردهاند؛ بنابراین شکی نیست که روایتهای یاد شده، تخصیص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.دربارة امکان ملاقات، برخی اندیشوران شیعه نیز چنین نوشتهاند:1. سیّد مرتضی مینویسد:... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد.[16]2. شیخ طوسی نیز مینویسد:نخست ما با جزم و یقین نمیدانیم که آن محبوب دلها از دیدة همة دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود[17].3. سیّد بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود در اینباره فرموده است: امام، اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند[18].2. امکان ملاقات بدون شناختدر این دیدگاه، بر خلاف دیدگاه نخست، امکان ملاقات مورد پذیرش است؛ ولی وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در این دوران، غیر قابل پذیرش و آن را با فلسفة غیبت در تعارض میداند.در این دیدگاه، به طور عمده به روایاتی استناد میشود که در آن، سخن از دیدهشدن حضرت به میان آمده است؛ امّا تصریح شده که در آن دیدار، هرگز شناختی از حضرت صورت نمیگیرد؛ بنابراین امکان دیدار هست؛ اما چون فرد، آن حضرت را نخواهد شناخت. شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة و نیز در علل الشرایع با ذکر سند از سدیر نقل کرده است که امام صادق(ع) فرمود:إِنَّ فِی الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ یُوسُفَ... فما تنکر هذه الامة ان یکون الله عزّ و جلّ یَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِیُوسُفَ أَنْ یَکُونَ یَسِیرُ فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا یَعْرِفُونَهُ حَتَّی یَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ کَمَا أَذِنَ لِیُوسُفَ... ؛ در قائم، سنّتی از یوسف است... چرا این مردم منکرند که خدای تعالی با حجت خود همان کند که با یوسف کرد؟ بین ایشان گردش کند و در بازارهای آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آنگاه که خدای تعالی به او اذن دهد که خود را به آنها معرفی سازد؛ همانگونه که به یوسف اذن داد.... [19] برخی، این روایت را دلیلی بر امکان ملاقات و وقوع آن و نیز پذیرش ادعای ملاقات انگاشتهاند؛ در حالی که با کمی تأمل در مییابیم که نه فقط چنین استفادهای از روایت نادرست است، بلکه برای دیدگاه عدم شناخت، بهتر به کار میآید. چرا که از حکایات تاریخی و روایات، هرگز به دست نمیآید تا زمانی که حضرت یوسف خود را معرفی نکرد، کسی او را با عنوان یوسف شناخته باشد. این پاسخ، زمانی قاطعیت بیشتری مییابد که بدانیم صریح آیه قرآن، از این حکایت دارد که حتی برادران یوسف که مدتها با وی زندگی کردند، در دیدار نخست او را نشناختند.بنابراین دست کم، با استناد به این روایت و مانند آن، شباهت آن حضرت با یوسف اقتضا دارد که هرگز با عنوان حضرت مهدی(ع) شناخته نشود. سخن دیگری نیز در تأیید این دیدگاه از نایب خاص حضرت مهدی(ع) محمد بن عثمان نقل شده است که میگوید:وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَةٍ یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ؛ به خدا سوگند! همانا صاحب این امر، هر سال در موسم حج حاضر میشود؛ مردم را میبیند و آنها را میشناسد و مردم، او را میبینند؛ ولی نمیشناسند.[20] از این روایات، استفاده میشود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نمیشود. منطقی است گفته شود کسی که هنگام دیدار، آن حضرت را نشناخته است، دلیلی وجود ندارد پس از آن بگوید آن کسی را که دیده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت یا یکی از اولیای الهی بوده که به دستور آن حضرت، برای رفع مشکل او اقدام کرده است. این نکته، قابل تأمل است.حجم روایات این دیدگاه، بسیار کمتر از دستة نخست است؛ امّا به هر حال میتوان دیدگاه یاد شده را از آن به دست آورد.جمع بین دو دیدگاه یاد شده به این صورت است که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده کند کسی آن حضرت را ببیند، او را نخواهد شناخت.3. وقوع ملاقات همراه با شناخت و عدم پذیرش ادعا در این دیدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذیرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نیز پذیرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار است این که ملاقات کننده، حق ندارد مشاهده خود را برای دیگران نقل نماید. به بیان دیگر ادعای ملاقات نماید. این دیدگاه، به طور عمده از توقیعی با این مضمون استفاده شده است. در این توقیع که شش روز پیش از مرگ علی بن محمد سمری، واپسین سفیر خاص امام زمان(ع) از ناحیه آن حضرت صادر شده، [21]چنین آمده است:به نام خداوند بخشنده مهربان.ای علی بن محمد سمری! خداوند پاداش برادرانت را درباره تو بزرگ نماید. تو در فاصله شش روز میمیری. کارهای خود را انجام بده و به هیچ کس وصیت نکن که پس از تو جانشینت باشد که غیبت دوم و کامل واقع شد و ظهوری نیست، مگر پس از اذن خداوند. این اذن پس از مدتی طولانی است که دلها قسی و سخت شود و زمین، از ستم پر گردد. به زودی از شیعیان من، کسانی خواهند آمد که ادعای مشاهده بکنند. آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند او دروغگوی افترا زننده است. و توان و نیرویی نیست مگر از سوی خداوند بزرگ.[22]این توقیع شریف، حد اقل به سه نکتة اساسی تصریح کرده است:1. نیابت خاصی که با عثمان بن سعید آغاز شده بود، با رحلت سمری به پایان رسید (وَ لَا تُوصِ إِلَی أَحَدٍ فَیَقُومَ مَقَامَکَ بَعْدَ وَفَاتِکَ)؛ 2. غیبتی که در دوران پیش به دلایلی ناقص بود، اینک با رفع آن عوامل، تمام و کامل شده است (فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَیْبَةُ التَّامَّةُ)؛ 3. مدعی مشاهده، دروغگوی افترا زننده است (أَلَا فَمَنِ ادَّعَی الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیَانِیِّ وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذَّابٌ مُفْتَرٍ). در این جا مدعی، اعم از این است که به ادعای خویش اطمینان داشته باشد یا به دروغ، ادعایی را مطرح کند یا بپندارد حق است. البته برخی بزرگان، اشکالاتی به توقیع وارد ساخته، نوشتهاند:این خبر، ضعیف و غیر آن خبر؛ واحد است که جز ظنی از آن حاصل نشود و مورث جزم و یقین نباشد؛ پس قابلیت ندارد که معارضه کند با وجدان قطعی که از مجموع آن قصص و حکایات پیدا میشود. هر چند از هر یک آنها پیدا نشود؛ بلکه از جملهای از آنها دارا بود کرامات و خارق عاداتی را که ممکن نباشد صدور آنها از غیر آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعیفی که ناقل آن که شیخ طوسی است ـ عمل نکرده به آن، در همان کتاب.[23] در مجموع، این مؤلف بزرگوار بر توقیع چهار اشکال وارد کرده است:1. توقیع، خبر واحد و غیر قابل اعتماد است؛2. خبر، مرسل و ضعیف است؛3. شیخ طوسی که توقیع را نقل کرده به آن عمل نکرده است؛4. توقیع، معرض عنه است؛ چرا که اصحاب، حکایات زیادی نقل کردهاند که اشخاص با امام زمان(ع) دیدار داشتهاند. در پاسخ به اشکالهای پیشین، گفته شده است: 1. توقیع مرسل نیست؛ چرا که شیخ صدوق در کمال الدین آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شیخ طوسی این حدیث را از ابن بابویه نقل میکند و میگوید: «اخبرنا جماعة»؛ پس توقیع از یک طریق نیست؛ بلکه از طرقی گوناگون آن را نقل میکند. سرانجام آن که، اگر در کتاب احتجاج طبرسی به صورت مرسل ذکر شده است، وی در ابتدای کتاب خود میگوید: «سند روایات را نیاوردهام یا به سبب شهرت یا مطابقت با عقول یا اینکه مجمع علیه است». 2. توقیع ضعیف نیز نیست؛ چرا که همة راویان آن، ثقه هستند و خبر واحد ثقه است که حجیت آن در اصول ثابت شده است و میتوان به آن اعتماد کرد. از نقلهای متعدد استفاده میشود که به این حدیث، توجه و اعتنا شده است؛ گر چه منظور ما، شهرت اصطلاحی نیست. این تعدد نقل در کتابهای بزرگان مذهب از قدما و متأخران و معاصران، بدون اشاره به ضعف و ردّ آن را میتوان یکی از شواهد ـ نه دلایل ـ اعتبار قرار داد.[24]3. این که گفته شده است: «راوی آن، شیخ طوسی، به توقیع عمل نکرده است»، درست نیست؛ چرا که آنچه شیخ طوسی نقل کرده است، به دوران غیبت صغرا مربوط میشود و توقیع، نفی ادعای دیدن در دوران غیبت کبرا را مورد نظر دارد و مدعی دیدار در این زمان را باید تکذیب کرد.4. این که گفتهاند: «از توقیع اعراض شده است» درست نیست؛ زیرا عالمان بزرگوار ما که پس از شیخ صدوق، به نقل توقیع پرداختهاند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، تردیدی نکردهاند.افزون بر آن، این که هنگامی اعراض اصحاب از توقیع اثبات میشود که همة ناقلان حدیث یاد شده، ادعای ملاقات را باور داشته باشند و چون چنین چیزی ـ نه به دلالت مطابقی و نه التزامی ـ از کلام آنها قابل برداشت نیست و بلکه در مواردی بر خلاف آن است، نمیتوان گفت به طور کلی اصحاب از آن اعراض کردهاند. علاوه بر آن، اعراض برخی باعث ضعف حدیث نمیشود. ممکن است گفته شود منظور توقیع، مشاهدة همراه با ادعای سفارت یا وکالت از جانب حضرت مهدی(ع) و رساندن پیام به آن حضرت و گرفتن پاسخ از ایشان است. این احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدی(ع) در توقیع شریف است؛ زیرا در آن صورت، امام باید میفرمود: ألا فَمنِ ادعی المشاهدة مع السفارة او الوکالة فهو کذّاب؛ در حالی که به صورت مطلق میگوید: «هر کس ادعای مشاهده کند، دروغگو است».این جا لازم است به برخی سخنان بزرگان اشاره کنیم که در آن، ضمن پذیرش امکان ملاقات، گفتهاند در صورت ملاقات، فرد ملاقاتکننده پرده از راز دیدار خود بر نخواهد داشت و این، همان تکذیب ادعای ملاقات است.1. سیّد مرتضی، بدون آنکه قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذیرد، عدم امکان ملاقات را غیر قطعی دانسته، مینویسد: انا غیر قاطعین علی ان امام لایصل الیه احد و لایلقاه بشر فهذا امر غیر معلوم ولاسبیل الی القطع علیه... ؛[25] ما قطع نداریم دست کسی به امام نمیرسد و بشر نمیتواند او را ملاقات کند. این، امری غیر معلوم است که راهی بر قطع به آن نیست.وی آنگاه با فاصلة چند صفحه، در پاسخ به این پرسش که اگر غیبت حضرت به سبب ترس از دشمنان است، چرا از دوستان پنهان است؟ مینویسد: ...انه غیر ممتنع انیکون الامام(ع) یظهر لبعض اولیائه ممن لایخشی من جهته شیئاً من اسباب الخوف، فان هذا مما لایمکن القطع علی ارتفاعه و امتناعه، و انما یعلم کل واحد من شیعته حال نفسه ولا سبیل له الی العلم بحال غیره؛[26] ... همانا ممتنع نیست که امام برای برخی دوستانش آشکار شود؛ از افرادی که از سوی آنها ترسی وجود ندارد. پس به درستی که این، از اموری است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نیست. و هر یک از شیعیان حال خودش را میداند و راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران.دربارة فرمایش سیّد مرتضی نکاتی قابل تأمل است:الف. در بخش نخست گفتار خود فقط استبعاد عدم امکان ملاقات را رد کرده و این، به معنای پذیرش ادعای ملاقات نیست؛ چرا که اگر او ـ دست کمـ ادعای ملاقات را قبول داشت، به طور حتم بر آن تأکید میکرد.ب. او در واپسین جمله کلام خویش (راهی نیست برای آگاهی به حال دیگران) به اشاره، ادعای ملاقات را نیز رد کرده است.2. شیخ طوسی نیز منظور از استاد کیست؟ آن مضمون را اینگونه بیان کرده است: إنا أولاً لانقطع علی استتاره عن جمیع أولیائه؛ بل یجوز أنیظهر لأکثرهم و لایعلم کل إنسان إلاّ حال نفسه؛[27] اولاً ما با جزم و یقین نمیدانیم آن حضرت از دیدة همة دوستدارانش نهان و غایب است؛ بلکه امکان دارد برای بیشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد.این بیان، دیدن آن حضرت را ممکن میداند؛ امّا دربارة ادعای وقوع ملاقات، به نظر میرسد، آن را منتفی میداند.3. سیّد بن طاووس نیز خطاب به فرزند خود، در اینباره فرموده است: و اذا کان غیر ظاهر الآن لجمیع شیعته فلایمتنع أنیکون جماعة منهم یلقونه و ینتفعون بمقاله و فعاله و یکتمونه... ؛[28] اگر امام اکنون از جمیع شیعیان غایب است؛ ولی ممتنع نیست گروهی از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از دیگران بپوشانند....فرمایش سیّد بن طاووس مؤید دیدگاه تکذیب ادعای مشاهد است؛ چه این که پوشاندن تشرّف هنگامی که در مقیاس کلّی باشد، به معنای ردّ تمام ادعاهایی است که در دست است.4. محقق اربلی نیز پس از نقل کلامی از مرحوم طبرسی که گفته است: ما قطع نداریم کسی در دوران غیبت به امام نمیرسد»، اظهار شگفتی کرده نوشته است: مرحوم طبرسی چرا چنین گفته است؟ در حالی که باید قطع به این داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکی پیش از این، او توقیع نفی ملاقات را (فمن ادعی المشاهدة...) را ذکر کرده بود.محقق اربلی آنگاه دیدگاه خود را در توجیه سخن مرحوم طبرسی، اینگونه بیان کرده است: حتماً او نظر به این نکته داشته است که افرادی که احیاناً به دیدار نایل میشوند، هرگز آن دیدار را افشا نخواهند کرد و افرادی که به چنین ادعایی دست میزنند، دروغگویند.[29]4. امکان ملاقات و پذیرش ادعا گروهی از دانشمندان شیعه بر این باورند که در غیبت کبرا، ملاقاتهای فراوانی با آن حضرت صورت گرفته است. این دیدگاه، بین متأخران شهرت بیشتری پیدا کرده است. این گروه بر قبول امکان، وقوع و ادعای ملاقات با حضرت حجّت(ع) در غیبت کبرا به حکایتهایی که در اینباره در دست است، استناد کردهاند ایشان بر این باورند که در کتابهای بسیاری، داستانهای گوناگونی نقل شده که سخن از ملاقات با حضرت مهدی(ع) به میان آورده است و هرگز انبوه این ادعاها را نمیتوان انکار نمود.مهمترین دلیل ایشان، این است که چگونه ممکن است این همه ادعای ملاقات دروغ باشد؟ برخی در پاسخ به این استدلال گفتهاند: چگونه از مجموع حکایتها میتوان به یقین رسید؟ در حالی که ملاقاتها تکتک یقین آور نیست. مجموع تشکیل شده از این تک تکها چگونه یقین آور است؟ و نیز گفتهاند: کسی نگوید این مجموع، مانند متواتر، یقین خواهد آورد؛ زیرا گفته میشود: دربارة تواتر، مفاد همة خبرها یکی است؛ امّا اینجا چنین نیست. و موارد حکایات، گوناگون است؛ بنابراین قطعی نیز از این حکایات به دست نمیآید؛ مگر برای کسی که شگفتزدة فراوانی شمار این حکایتها شود و چنین قطعی به قطع قطّاع بیشتر شبیه است. افزون بر آنچه ذکر شد، برخی ملاقاتها را به دستههایی تقسیم کرده، آنگاه نتیجه گرفتهاند بخش اندکی از آنها با توقیع، در تعارض است. دستههای ملاقاتهای موجود در کتابها بدین قرار است:1. بسیاری از ملاقاتها مربوط به زمان غیبت صغرا است. 2. برخی ملاقاتها به بزرگان نسبت داده شده است؛ امّا سند معتبر و محکمی ندارد. 3. در بخشی از آنها، شخص، در عالم رؤیا به محضر آن حضرت مشرف شده است. 4. بسیاری از آنچه در باب ملاقات و تشرف آمده، شنیدن صدای امام بوده است، نه مشاهده آن حضرت. 5. بسیاری از آنچه ادعا شده، فقط حدس است. 6. بسیاری از آنچه ذیل عنوان ملاقات و تشرف ذکر میشود، کرامتهایی است که از سوی آن حضرت برای فرد صادر شده و هیچ ملاقاتی در آن ذکر نشده است.7. بسیاری از آنچه با عنوان مشاهده در کتابها گفته شده، از نظر محتوا و متن دارای اشکال و ایرادهای فراوانی است. بارزترین نمونة آن، داستان جزیرة خضرا است.8. برخی از آنچه گفته شده، مشاهده است، مکاشفه بوده و آن هم از محل بحث خارج است.آنچه باقی میماند، شمار اندکی از مشاهده است که مورد توجه بزرگان قرار گرفته است. باید توجه داشت ملاقات حضرت فضیلت بزرگی است؛ امّا آنچه مهمتر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهایی است که رضایت خداوند و آن حضرت را در پی دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادی که همواره در زمان پیامبر و امامان(ع) با آن بزرگواران دیدار میکردند؛ اما بهره معرفتی چندانی از آن ملاقاتها نمیبردند و گاهی هم مورد خشم و غضب ایشان واقع میشدند.
خودآزمایی1. دورههای چهارگانة زندگی حضرت مهدی(ع) را در رابطة با ملاقات آن حضرت به اختصار توضیح دهید.2. به سه روایت از روایاتی که امکان دیده شدن حضرت مهدی(ع) را منتفی میداند اشاره کرده، آنها را شرح دهید.3. روایتی را که حضرت مهدی(ع) را به حضرت یوسف تشبیه کرده است، توضیح دهید.4. دیدگاهی که در آن، هرگونه ادعای ملاقات مردود دانسته شده است را بیان کرده، نظر خود را دربارة حکایتهای ملاقاتها بیان نمایید.5. به نظر شما، غفلت از مباحث اساسی و پرداختن به برخی خوابها و ملاقاتها، چه نتایجی را در پی داشته است؟ ××× منابع برای پژوهش 1. سیّد محمد صدر، تاریخ الغیبة الکبری، اصفهان، مکتبه امیرالمؤمنین(ع)، 1402 ق.2. جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی(ع)، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1378ش.3. سیّد محمّدکاظم قزوینی، امام مهدی(ع) از ولادت تا ظهور، مترجم: حسین فریدونی، تهران، آفاق، 1379ش.4. نجمالدین طبسی، مقالة: سفارت و نیابت خاصه، فصلنامه انتظار، قم، مرکز تخصصی مهدویّت، ش 18، 1385 ش.5. علی اصغر رضوانی، موعود شناسی و پاسخ به شبهات، قم، مسجد جمکران، 1384ش.
پی نوشتها :
[1]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص509، ح14؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص322؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج51، ص340.[2]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2, ص510، ح42؛ الخرائج و الجرائح، ج3، ص1110.[3]. آیت الله مکارم شیرازی در دیدار با دانشپژوهان مرکز تخصصی مهدویّت, فصلنامه انتظار, ش11, ص29ـ30.[4]. آیت الله فاضل لنکرانی در دیدار با دانشپژوهان مرکز تخصصی مهدویّت, همان، ش3, ص27.[5]. این نکته در خور دقّت است که نه آنان که ادعای ملاقات در غیبت کبرا را نمیپذیرند از اسلام و تشیّع دورند و نه کسانی که به آن عقیده دارند, از ایمان بیشتری برخورداند; چرا که هر یک، ادلهای بر ادعای خود ارائه میکنند و به روایاتی تمسک میجویند.[6]. از آنجا که در درس مربوط به چگونگی غیبت، به صورت مفصل روایات مورد نظر را نقل کردیم، اینجا فقط به برخی از آنها اشاره میکنیم.[7]. نعمانی، الغیبة، ص144.[8]. شیخ کلینی, کافی, ج 1 ص 337، ح 6؛ نعمانی، الغیبة، ص 175 ح 14؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص 161، ح 119؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، باب 33، ص346، ح33.[9]. همان، ص339؛ همان.[10]. همان، ج2, ص333, ح1.[11]. همان، ص333؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص370.[12]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص379.[13]. شیخ کلینی, کافی, ج1، ص328؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة، ص202؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص381.[14]. سیّد بن طاووس، الاقبال، ص298.[15]. ر.ک: نعمانی، الغیبة, ص 160.[16]. سیّد مرتضی, تنزیه الانبیاء, ص238.[17]. شیخ طوسی, کتاب الغیبة, ص99.[18]. سیّد بن طاوس, الطرائف, ص185.[19]. شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.[20]. شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص362؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520.[21]. شیخ صدوق, کمال الدین و تمام النعمة, ج2, ص516, ح44؛ شیخ طوسی, کتاب الغیبة, ص395؛ راوندی، قطب الدین, الخرائج و الجرائح, ج2, ص1128؛ طبرسی, احتجاج, ج2, ص478؛ اربلی، علی بن عیسی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538؛ نیلی نجفی، علی بن عبد الکریم, منتخب الانوار المضیئة, ص130, و... این کثرت نقل، خود شاهدی بر اعتماد نقلکنندگان بر مضمون روایت است.[22]. همان.[23]. محدث نوری، نجمالثاقب، ص 484.[24]. ر.ک: مقاله: سفارت و نیابت خاصه, نجم الدین طبسی, فصلنامه انتظار, ج18, ص142.[25]. سیّد مرتضی, تنزیه الانبیاء, ص235.[26]. همان، ص238.[27]. شیخ طوسی, کتاب الغیبة, ص99.[28]. سیّد بن طاوس, الطرائف, ص185.[29]. اربلی، علی بن عیسی, کشف الغمة فی معرفة الائمة, ج2, ص538.
|
|
|
تعداد بازديد اين صفحه:
26257
|