عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

ظهور و بروز پدیده فمینیسم در عرصه خانواده و فرهنگ ایرانی + تصاویر

فمینیسم جنبشی متعلق به فرهنگ غرب بوده و آن‌گونه که در غرب محقق شده، در ایران محقق نشده است، چون در غرب دارای یک نظام منسجم به همراه پایبندی به تمام لوازم آن می‌باشد، اما در ایران فاقد انسجام و چهارچوب نظری است.

فمینیسم جنبشی متعلق به فرهنگ غرب بوده و آن‌گونه که در غرب محقق شده، در ایران محقق نشده است، چون در غرب دارای یک نظام منسجم به همراه پایبندی به تمام لوازم آن می‌باشد، اما در ایران فاقد انسجام و چهارچوب نظری است.

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، کرسی علمی ترویجی «ظهور و بروز پدیده فمینیسم در عرصه خانواده و فرهنگ ایرانی» با ارائه حجت الاسلام محمد رضا کدخدایی و داوری حجت الاسلام اضعر هادی و  عصمت همتی توسط دبیرخانه کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی حوزه علمیه اصفهان وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد.

کدخدایی با بیان اینکه نهاد خانواده به لحاظ اجتماعی دارای ساختار است و به راحتی تغییر نمی‌کند، گفت: اگر قرار باشد متغیرهای مختلفی از جهات گوناگون بر این نهاد تأثیر بگذارند، باید  قدرت زیادی در طول زمان داشته باشند. اگر یک نظریه‌ علمی یا اجتماعی قصد تغییر ساختار خانواده را داشته باشد، باید از قدرت بالایی برخوردار باشد. فرهنگ نیز مثل خانواده یک ساختار بسیار منسجم و عمیق دارد، یعنی دو ساختار دقیق و بسیار عمیق در یک طرف قرار گرفته و پدیده‌ای به نام «فمینیسم» در مقابل آنها قرار می‌گیرد.

وی بیان کرد: هنگام پدیدارشناسی در جامعه علمی ایران به این نتیجه دست می‌یابیم که این مکتب را مجموعه‌ای از افراد بی‌منطق، بی‌سواد و پر سر و صدا تشکیل می‌دهد که فقط حرف می‌زنند و از سوی جامعه علمی پس زده می‌شوند. این افراد ادعا می‌کنند که نظرشان راجع به فلان موضوع  این است، اما فمینیست نیستند چرا که ترس از برچسب خوردن دارند.. مسأله اصلی این است که چگونه امکان دارد پدیده‌ای مثل فمینیسم با چنین ویژگی‌های متزلزلی که حتی از سوی جامعه دانشگاهی و از جمله جامعه حوزوی رد می‌شود، بتواند در دو بخش تعمیق یافته مثل خانواده و فرهنگ تغییر زیادی ایجاد کند؟

کدخدایی با بیان فرضیه پژوهش گفت: آنچه که به فمینیسم مستند می‌شود، عملا و واقعا کار فمینیسم نیست، زیرا فمینیسم را از یک سو بسیار تحقیر می‌کنند و از سوی دیگر آنچنان قدرتی برای آن قائل می‌شوند که قادر است در فرهنگ ریشه‌دار ایرانی و اسلامی، ریشه بدواند و آن را دچار تغییرات زیادی سازد. فرهنگی که از جنبه اسلامی بودن قدمت 1400 ساله و از جنبه ایرانی بودن، بیش از این مقدار قدمت دارد.

وی خاطر نشان کرد: لوازم و ویژگی‌های دوران مدرن و برنامه‌های نظام سرمایه‌داری که در ایران در قالب برنامه‌های توسعه مورد پیگیری قرار می‌گیرد، همان لوازمی هستند که به فمینیسم نسبت داده می‌شود.

کدخدایی با تأکید بر اینکه برای فهم دقیق فمینیسم، باید آن را در خاستگاه خود مورد بررسی قرار داد افزود: خاستگاه غربی فمینیسم به ما می‌گوید که این پدیده دو نوع دغدغه در غرب دارد که اهدافشان یکی است، اما از مسیر دفاع از شخصیت، جایگاه و حقوق زن پیگیری می‌شوند.

وی تصریح کرد: معتقدم فمینیسم در ایران آنچنان که در غرب محقق شد، محقق نشده؛ در ایران تنها شکل‌گیری برچسبی با هدف بیرون راندن حریف و حداکثر شعاری در حد شلوغ‌کاری‌های زنانه است. در حالی که در یک نظام عقلانی، سرمایه‌داری و توسعه یافته غربی که خود را به عنوان نظام الگو معرفی می کند، هنگامی که رشته‌های دانشگاهی را شکل می‌دهد، عملاً قصد دارد تا مشکلات جامعه را رفع کند. برخلاف ایران که از روی این رشته‌ها کپی‌برداری کرده و اتصال‌های نامناسبی نیز برای آنها ایجاد می‌کند، رشته مطالعات زنان در غرب، رشته‌ای است که با هدف پیگیری دغدغه‌های زنان از قیبل رفع فروتری زنان، تشابه و … به وجود آمده و به همین دلیل تحت عنوان «THE gender and women studies» به معنای «مطالعات زنان و جنسیت» نامگذاری شده است. 
کدخدایی ادامه داد: این رشته دغذغه خانواده هم دارد، ولی نه به دلیل ارزشمند بودن خانواده، بلکه چون دارای ارزش توسعه است، زیرا توسعه برای غرب ضرورت دارد و یکی از ارکان توسعه، توسعه انسانی محسوب می‌شود. از طرف دیگر، اهداف توسعه غربی یعنی دستیابی به بیشترین قدرت، ثروت و آزادی منوط به تربیت انسان‌هایی است که درخانواده پروش ‌می‌یابند؛ لذا رشته دیگری را تحت عنوان «Family and human development» به معنای «خانواده و توسعه انسانی» تشکیل می‌دهد. چون خانواده مقدمه‌ای است برای رسیدن به اهداف توسعه غربی، مورد توجه قرار گرفته و به عنوان یک رشته دانشگاهی مورد اهمیت، برنامه‌ریزی و مطالعه واقع می‌شود.
وی با اشاره به اینکه این دو رشته تلاقی‌های عمیق فراوانی با یکدیگر دارند، گفت: تلاقی به معنای داشتن اهداف و صورت بندی‌های متفاوت است. تا جایی که در مباحث مطالعات زنان، مهمترین نهاد اجتماعی، نهاد خانواده به شمار می‌رود، زیرا این خانواده است که با محول کردن نقش‌هایی همچون همسرداری، فرزندپروری و … به زنان، موجب سلب آزادی‌های آنها و مانع دستیابی‌شان به منابع قدرت اجتماعی، ثروت و توسعه یافتگی می‌شود. از سوی دیگر در رشته مطالعات خانواده، دقیقاً برعکس، افراد را به سوی خانواده ترغیب می‌کنند، زیرا دستیابی به توسعه را در بستر خانواده امکان‌پذیر می‌دانند.

کدخدایی اضافه کرد: در ایران این دو رشته را با هم ترکیب می‌کنند و از آنجایی که منابع مدونی برای هیچکدام وجود ندارد، پس به اجبار از منابع غربی ترجمه شده استفاده می‌شود؛ مثلا رشته مطالعات زنان را همچون غربیان، به صورت جنسیت و تربیت، حقوق و جنسیت و … تعریف کرده و البته صفت اسلامی بودن را نیز به آن نسبت می‌دهند، از این رو نقدهای زیادی به تلفیق این دو رشته با یکدیگر در ایران وجود دارد که در این نشست جای بحث از آنها نیست. کار کاریکاتوریکی که در ایران انجام شده، پیوند دو رشته متلاقی و درگیر است که تحت عنوان «مطالعات زنان و خانواده» نامگذاری می‌شود. در نتیجه، نتایج به دست آمده از تحصیل در چنین رشته‌ای در ایران با غرب متفاوت خواهد شد، چرا که غربی‌ها حداقل در طی تشکیل خانواده به اهداف مربوط به توسعه یافتگی دست می‌یابند.

وی با اشاره به اشکال ظهور و بروز فمینیسم در غرب گفت: اولین شکل جدی ظهور فمینیسم، به مثابه یک جنبش اجتماعی با مشخصه‌های مربوط به جنبش بوده است. در جنبش تغییرات عمیق‌تری نسبت به تحول رخ می‌دهد و در انقلاب وضعیت قبلی کاملاً دگرگون می‌شود و وضعیت جدیدی به وجود می‌آید. فمینیسم به عنوان یک جنبش ظهور می‌کند، یعنی در همان چهارچوب فکری و نظری غرب، رویکردی زنانه را لحاظ می‌کند و از این رو، شاخصه‌هایی دارد؛ مثلا می‌گویند قبل از جنبش، تعداد زنان با سواد در هر 100نفر، 5 نفر بوده است، اما بعد از جنبش در بازه زمانی سال 1876، 65 تا 70 درصد زنان از سواد برخوردار شده‌اند.

کدخدایی با اشاره به نحوه شکل‌گیری جنبش، افزود: اندیشه‌های مساوات طلبانه و برابری طلبانه در غرب و شرق همیشه وجود داشته، به گونه‌ای که در دوران قبل از قرون وسطی، افلاطون و ارسطو نیز قابل مشاهده است؛ اما این اندیشه در غرب در یک برهه زمانی خاص یعنی اواخر قرن نوزدهم (1880-1870) عملیاتی و در صحنه اجتماع ظاهر شد. تا قبل از این دوران شرایط زنان به گونه‌ای بود که نه تنها ارث نمی‌بردند، بلکه خودشان نیز به عنوان جزئی از ارثیه، به ارث برده می‌شدند. زن به عنوان ملک مرد معرفی می‌شد، یعنی یک مرد بدهکار می توانست زن یا دختر خود را گرو بگذارد یا بفروشد. پرونده‌های انگلیسی قبل از سال 1870 حاکی از چنین شواهدی است و زنان حضور اجتماعی و سیاسی مثل شرکت در رأی‌گیری نداشتند.

وی تصریح کرد: این شرایط زمانی بر جوامع غربی حکمفرما بود که اسلام در 1400 سال پیش، برای زنان هم استقلال اقتصادی،«….. للرجال نصیب مما اکتسبو و للنساء نصیب ممااکتسبن….»، آیه 23 سوره نساء و هم حق بیع قائل می‌شود: «….. فبایعهن واستغفرلهن الله…»، آیه 12 سوره ممتحنه. در واقع اسلام با چنین دستوراتی، حضور سیاسی و اجتماعی زنان را به رسمیّت می‌شناسد. از سال 1900 میلادی به بعد، زنان غربی نیز به حقوقی همچون شرکت در رأی‌گیری دست یافته و مالکیتشان به رسمیت شناخته می‌شود و این خوشبینانه‌ترین حالتی است که برای آنان رخ می‌دهد.

کدخدایی خاطر نشان کرد: غربی‌ها معتقدند که علت بروز چنین جنبشی وقوع رنسانس است که این جنبش نیز از لوازم آن محسوب می‌شود، یعنی زمانی که مباحث اومانیستی شکل گرفت و انسان توانست به جای خدا بنشیند، هویت زن نیز به تبع هویت مرد شکل گرفت و دفاع از حقوق زن نیز به تبع دفاع از حقوق مرد اهمیت پیدا کرد.

وی افزود: نقد جدی ما به علت مطرح شده این است که رنسانس از قرن سیزدهم و چهاردهم به بعد شکل گرفت، اما جنبش دفاع از حقوق زنان همانطور که ذکر شد، مربوط به اواخر قرن نوزدهم است. در واقع توجه به مباحث حقوق بشر در قرن پانزدهم و شانزدهم، جنبش اصلاحات دینی و جنبش دایره‌المعارف‌نویسی همگی نشان‌دهنده عدم حمایت از حقوق زنان در دوران رنسانس به شمار می‌رود. دقت در سخنان برخی از اندیشمندان دوران مدرن گواه خوبی بر این قضیه است، برای مثال، آرتور شوپنهاور، فیلسوف آلمانی و سکولار می‌گوید: زن، حیوانی با گیسوان بلند است. شخصیت دیگری به نام ژان ژاک روسو که الگوی نظریه‌پردازی بسیاری از اصلاح طلبان محسوب می‌شود، در نظریات خود اعم از حقوق شهروندی، دموکراسی، قرارداد اجتماعی و … شهروند را کسی می‌داند که از عقلانیت برخوردار باشد و چون زن موجودی عاطفی است، پس ویژگی‌های شهروندی را نداشته و حق شرکت در اموری همچون رأی‌گیری و … را ندارد. زن نه حق انتخاب شدن دارد و نه حق انتخاب کردن. فروید نیز در کتب فلسفی خود نظراتی همچون روسو را بیان می‌کند.

کدخدایی ادامه داد: حتی تا قرن هفدهم و هجدهم یعنی همزمان با انقلاب صنعتی نیز هنوز خبری از دفاع از حقوق زن در مجامع غربی نبود، در نتیجه رنسانس مبدأ شکل‌گیری فمینیسم نیست، بلکه عوامل دیگری در شکل‌گیری این جنبش دخیل‌اند. باید به ویژگی‌های اواخر قرن نوزدهم برگردیم. در انقلاب کبیر فرانسه (1789) که غرب به آن افتخار می‌کند و در قانون اساسی تأیید شده حقوق مدنی در آمریکا و انگلیس به هنگام تصویب حقوق شهروندی، هیچ صحبتی از زنان نبود، به گونه‌ای که با اعتراض زنان به چنین امری گردن آنها را با گیوتین زدند. این وضعیت تا اواخر قرن هجدهم، همچنان ادامه داشت.

وی اظهار کرد: در اواخر قرن نوزدهم، نظام سکولار و مدرنیسم غرب که بر اساس انقلاب صنعتی اول، دوم و سوم شکل‌ می‌گیرد، در انقلاب صنعتی دوم ویژگی‌های خاصی پیدا کرد که سبب حذف نظام برده‌داری شد؛ البته نه از آن جهت که حاکمان نظام سرمایه‌داری دل‌شان به حال بردگان سوخته بود، بلکه به این علت که لازمه فعالیت صحیح نظام اقتصادی و رسیدن به اهدافشان، مشروط به الغای برده‌داری بوده و به معنای راه‌اندازی نوعی استعمار نوین بود، زیرا پذیرش سیستم برده‌داری معنای پذیرش هزینه کم‌کاری‌ها، بدکاری‌ها، تجاوز و تعرضات برده‌ها را نیز داشت، به همین دلیل تصمیم گرفتند کاری کنند تا افراد با اراده و آزادی خودشان برده باقی بمانند. همین کار را برای زنان نیز انجام دادند.

کدخدایی خاطر نشان کرد: اهداف اصلی غرب سکولار سه چیز است که همه اهداف تبعه نیز به آنها برمی‌گردد. این اهداف سه گانه که توسط نظام‌های غربی اجرا و پشتیبانی می‌شود، قدرت به معنای نظام‌مند بودن، ثروت به معنای سرمایه‌داری و تأمین اقتصاد و آزادی به معنای لیبرالیسم است. برای تأمین اهداف سه گانه، تولید و مصرف باید  افزایش یابد. بحران با اعتصابات کارگری که تقریباً تمام اروپای غربی را فرا گرفت، شروع شد، به گونه‌ای که با تشکیل سندیکاها توسط کارگران و انسجام آنها، کارخانه‌ها و در پی آن اقتصاد و تولید زمین‌گیر شده و یکی از اهداف اصلی نظام سرمایه‌داری یعنی ثروت به بن‌بست رسید، پس لازمه آن بازگشت به نظام قبل از سرمایه‌داری یا همان دوران سنتی بود. رؤسای نظام سرمایه‌داری برنامه‌های متعددی را به منظور مقابله با اعتراض کارگران و رهایی از آن وضعیت شروع کردند.

وی افزود: از آنجا که نیمی از پیکره جامعه را زنان تشکیل می‌دادند، تصمیم گرفتند آنها را به جمع مردان که نیروی اصلی کار در جامعه محسوب می‌شوند، ملحق کنند، زیرا خانواده‌ها هنوز غالب سنتی داشتند، از این رو مشکل به صورت مبنایی قابل حل بود. اینکه گفته می‌شود نیروی اصلی کار در جامعه، مردان بودند، به معنای عدم اشتغال زنان نیست، بلکه بدین معناست که تصمیم‌گیرندگان اصلی، مردان بودند. بزرگترین مشکل بر سر ملحق ساختن زنان به جمع مردان خانواده، بی‌انگیزه‌گی زنان بود. به منظور تقویت انگیزه زنان، جنبش فمینیسم شروع به فعالیت نمود. فمینیسم با کمرنگ نمودن نقش‌های مادری و همسری و استقلال بخشیدن به زنان، عملاً تشکل پیدا کرد و به جنبش ختم شد، جنبشی که خالی از اهداف نظام سرمایه‌داری و لوازم دوران مدرن نبود.

کدخدایی اضافه کرد: کاری که حاکمان نظام سرمایه‌داری کردند، این بود که به اندیشه‌های فمینیستی که قبلا نیز وجود داشتند، اما با استقبال و پشتیبانی روبرو نمی‌شدند، زمینه ظهور و بروز دادند. جنبش فمینیسم در ابتدا یک جنبش خام بود که برای تبدیل شدن به نظریه‌، نیاز به پشتوانه علمی داشت، مثلا فمینیسم لیبرالی از تشابه حقوق یعنی تشابه تکالیف زنان و مردان سخن به میان آورد و برای جذب جامعه با عنوان «حق اشتغال» از آن نام برد. یکی از ویژگی‌های کشورهایی که نظام سرمایه‌داری در آنها اعمال می‌شود، تعیین شاخصه‌ای به نام «استانداردهای GM» است که هفت یا هشت مورد را به خود اختصاص می‌دهد. از جمله این استانداردها «شکاف جنسیتی» است که باید کاهش یابد، مثلا میزان اشتغال زنان و مردان در جامعه باید یکسان باشد. این مسأله به ایران نیز وارد شد.

وی بیان کرد: کشورهایی همچون سوئد، هلند و دانمارک با برقراری بیشترین تشابه بین زنان و مردان، در این زمینه از رتبه بالاتری برخوردار هستند. پس اگر برای مثال زنی خانه‌دار است، باید مالیات ویژه‌ای بپردازد، زیرا خانه‌دار بودن به این معنا است که چون به پول نیاز ندارم، کار نمی‌کنم، در نتیجه باید در راستای تأمین اهداف نظام سرمایه‌داری، مالیات بیشتری بپردازد. طبق قوانین حمایت کننده، زن و مرد در صورت ازدواج نیز، هر دو باید کار کنند. تأمین نفقه فرزندان بر عهده هر دو والد است و اگر یکی از والدین بنا به شرایط اضطراری یعنی شرایطی که خارج از اراده او باشد، مجبور شد که کار نکند، طرف مقابل باید مخارج او را بپردازد. آمار نشان می‌دهد که مردان بیش از زنان بیکار می‌شوند و زنان مجبورند مخارج آنها را تأمین کنند؛ بنابراین با مطرح شدن نظریه لیبرال، انسجام آن در همه‌جا حفظ می‌شود.

کدخدایی با بیان اینکه حق اشتغال باید با تکالیف در فضای فرهنگ در همه زمینه‌ها تناسب و سازگاری داشته باشد، گفت: در همین مورد، در سال 2007 میلادی، کنفرانسی با عنوان «راه‌های احقاق حقوق زن در زمینه اشتغال» در چین برگزار شد. یکی از درخواست‌های برگزارکنندگان این کنفرانس، واگذاری مشاغلی همچون نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، وزارت و … به زنان بود. یکی از زنان شرکت‌کننده در این کنفرانس پرسید: چرا دایره اشتغال زنان را تنها به این پست‌ها محدود می کنید؟! مگر چند درصد زنان قادرند به چنین پست‌هایی دست یابند؟! از نظر وی، طبق اصل پایبندی به همه لوازم سرمایه‌داری، زنان باید در همه مشاغلی که مردان در آنها به کار مشغول‌ هستند، اعم از کارگری، کار در معدن و مشاغل مربوط به دفاع از کشور مثل سربازی و … از اشتغال برخوردار باشند.

وی خاطر نشان کرد: عقیده اساسی فمینیست‌ها مبنی ‌بر «حق اشتغال مساوی»، زنان را ملزم به کار کردن می‌داند. این همان مطلبی است که خانم «رزماری تام» در کتاب خود به آن اذعان می‌کند، اما همین تفکر در جامعه فمینیستی ایران پس زده می‌شود، زیرا همه مشاغل را برای زنان جایز نمی‌دانند.

کدخدایی افزود: در یکی از مسافرت‌هایی که فمینیست‌های فرانسه به شهرهای جنوبی ایران داشتند، هنگامی که از زنان آن مناطق راجع به رضایت از وضعیتشان سؤالاتی از این قبیل پرسیدند که آیا از اینکه دیه یا ارث شما نصف دیه یا ارث مردان است، حق طلاق تنها به مردان اختصاص دارد و … رضایت دارید؟ تعداد زیادی از آنها پاسخ دادند که از این امر راضی نیستند و خواستار دیه، ارث و سایر حقوق یکسان با مردان بودند. اما زمانی‌ که به آنها گفتند مطالبه تساوی حقوق زنان و مردان با یکدیگر، منوط به پذیرش اموری همچون اشتغال در همه مشاغل، تأمین نفقه خانواده، پرداخت مالیات در ازای اشتغال و … به مثابه‌ مردان است، زنان مسئولیت چنین اموری را نپذیرفتند. به دلایلی از این قبیل بنده معتقدم که فمینیسم آن‌گونه که در غرب محقق شده، در ایران محقق نشده است، زیرا در غرب دارای یک نظام منسجم به همراه پایبندی به همه لوازم آن است، اما در ایران به دلیل نبود چنین انسجامی و نداشتن چهارچوب نظری، تنها باعنوان شلوغ کاری‌های زنانه از آن یاد می‌شود.

وی تصریح کرد: طبق نظام سرمایه‌داری، هم زن و هم مرد باید به ازای کاری که در جامعه انجام می‌دهند، مالیات بپردازند، اما پرداخت مالیات بدون کار در این نظام تعریف نشده است. باز تولید نظام سنتی به کل جامعه لیبرالی آسیب می‌رساند. فمینیسم در همه زمینه‌ها اعم از فمینیسم سکولار، لیبرال، اگزیستانسیال و … به همه لوازم خود پایبند است تا به اهدافش برسد. یکی از ویژگی‌های جنبش، بی‌همتایی آن به شمار می‌رود. منظور از بی‌همتایی این است که جنبش متعلق به همان مکان و اندیشه‌ای است که از آن مبدأ گرفته، بنابراین جنبش فمینیسم، از آنِ بستر فرهنگ غرب است. همین اتفاقی که برای ورود جنبش فمینیسم به ایران رخ می‌دهد و منجر به عدم شکل‌گیری آن در غالب جنبش می‌شود، برای برخی جنبش‌های غربی دیگر نیز رخ می‌دهد؛ برای مثال جنبش «رَپ» یک جنبش مقدس در غرب است، زیرا با اهداف اصلاح‌طلبانه، اطلاح‌گر و ضد تبعیض ‌نژادی از سوی سیاه‌پوستان شکل گرفت و در نهایت با تصویب قوانین ضد تبعیض‌ نژادی به صورت یک جنبش موفق خود را نشان داد؛ اما همین جنبش به هنگام ورود به ایران، فقط جنبه موسیقی‌اش ورود پیدا کرد که آن نیز به صورت پدیده‌ای ضد فرهنگ، خام و بدون ارتباط است.

کدخدایی با بیان اینکه آنچه به عنوان ارزش‌گذاری به شخصیت زن و احقاق حقوق زنان تحت لوای فمینیسم مطرح می‌شود، از دیرباز هم در فرهنگ اسلامی و هم در فرهنگ ایرانی وجود داشته است، گفت: اسلام فرهنگ اعراب را که با لفظ «ضعیفه» از زن نام می‌بردند، منسوخ و با عباراتی همچون «بعضکم من بعض»، «خلق لکم من انفسکم»، «اکثر الخیر فی النساء» و … برابری زنان با مردان را اعلام می‌کند. فرهنگ ایرانی نیز از زن با لقب «کدبانو» به معنی بانوی خانه و از مرد با لقب «کدخدا» به معنی خدای خانه یاد می‌کند؛ این در حالی است که فرهنگ غرب دائم از حقوق بشر سخن می‌گوید، اما حقوق زنان را رعایت نمی‌کند. عدم پرداخت حقوق زنان، ارث، دیه و سایر امور مربوط به زنان در برخی موارد، مربوط به نواقص جنبه اجرایی است، نه جنبه اعتقادی و نظری. حقِ ارث زنان قبل از بررسی فمینیسم در اسلام و فرهنگ ایرانی وجود داشت، منتها اسلام برخی قوانین ارثیه زنان را تغییر داد و تبدیل به احسن نمود.

وی اظهار کرد: برنامه توسعه در ایران اقتضائاتی دارد، مثلا بعد از جنگ با عدم کنترل جمعیت روبرو می‌شویم. این برنامه بلافاصله تصمیم به استخدام یک برنامه یا طرح با شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» می‌گیرد. به منظور پیاده‌سازی چنین طرحی علم به وجود می‌آید. ده‌ها و صد‌ها مؤید قرآنی درباره کثرت فرزندآوری و عدم مطلوبیت آن در قالب مقاله، سمینار و پایان‌نامه‌های حوزوی و دانشگاهی آورده می‌شود؛ برای مثال مجریان این طرح یک روایت بی‌ربط با این موضوع را در مراکز بهداشت و درمان نصب می‌کنند که عبارت است از: «قله العیال احد الیسارین.»(نهج‌البلاغه، حکمت 141)

کدخدایی ادامه داد: از این روایت این‌گونه برداشت می‌شود که یکی از دو آسایش در اندک بودن زن و فرزند است، در حالی که از نظر معناشناسی روایت، لغت «عیال» همه مصرف کننده‌های یک خانواده اعم از زن، فرزند و حتی حیوانات آن خانه را در برمی‌گیرد. متن روایت یک توصیف است، به این معنا که اگر تعداد مصرف‌کننده‌های یکم خانواده کم شوند، دست نفقه‌دهنده از نظر اقتصادی بازتر خواهد شد؛ ولی این بدان معنا نیست که اگر فردی مثلا نیاز به ماشین داشت، که آن هم جزء عیال است، تهیه نکند، چون ماشین مخارج دارد. برنامه توسعه نیاز به تئوریزه کردن این مطلب داشت که «فرزند کمتر، زندگی بهتر». بنابراین هم از نظر‌یه‌های غربی و هم از نظریه‌های دینی منظور خود را عاریت می‌گرفت. امروز می‌بینید که به نیروی انسانی نیاز است. آیا همان موقع روایات بر ملاک «فرزند کمتر، زندگی بهتر» مانور می‌دادند یا مجریان برنامه توسعه بنا به اقتضائات زمان، روایات را طبق اهدافشان عرفی‌سازی کردند؟!

وی تصریح کرد: آیات و روایات هدف از داشتن فرزند بیشتر را با عبارت «اباهی بکم الامم» بیان می‌کنند، یعنی اگر جامعه مسلمانان بزرگ‌تر از سایه جوامع باشد، این امر موجب فخر و مباهاتشان می‌شود. گسترش کلمه «لا اله الا الله» از دیگر اهداف آیات و روایات است، منتها اگر امروز چنین حرف‌هایی زده شود، دیگران می‌خندند، چون هنوز جنبه سکولار پیدا نکرده‌اند. برای پذیرش اهداف فوق باید از لوازم سکولاریسم (قدرت، ثروت و آزادی) یعنی کارکردهای اقتصادی، امنیتی و اجتماعی فرزند بیشتر و سایر کارکردها سخن گفت. از جمله کارکردهای اجتماعی داشتن فرزند بیشتر، عدم افسردگی، رفع تنهایی، دستیاری در دوران سالخوردگی و …. برای والدین است.
کدخدایی با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران اصلا پدیده‌ای به نام جنبش فمینیسم و نظریه فمینیسم اسلامی یا ایرانی نداشته و ندارد، گفت: جامعه ایران با برخی لوازم جامعه مدرن درگیر شده و از آنها تأثیر پذیرفته است که برخی از آنها با نظریات فمینیست‌ها تطابق دارد. جامعه ایران اقتضای چنین نظریاتی را ندارد و اجرای آنها در ایران مثمر ثمر نیست، اگر چه در غرب دستاوردهایی را به دنبال دارد.

وی خاطر نشان کرد: نظریات فمینیستی انواع گوناگون دارد، از جمله فمینیسم خانواده‌گرا که خانواده‌ها را به شکل سنتی‌شان برگردانده و معتقد است بهترین نقش برای زنان، مادری به شمار می‌رود، زیرا به زنان هویت می‌بخشد و باعث لذت بردن، شادی و جلوگیری از افسردگی در زنان می‌شود. باورهایی از این دست در نظریه‌های جامعه‌شناختی، نوسازی و … مشاهده می‌شود. حرف بنده این است که چرا برخی اصرار دارند این گونه عقاید را به فمینیسم نسبت داده و بگویند در ایران نیز این جنبش وجود دارد؟!

در این نشست، دکتر همتی اظهار کرد: بنده این حرف را قبول ندارم که در ایران جنبش و نظریه وجود ندارد و این‌ها فقط از لوازم دوران مدرن و برنامه توسعه است که به اشتباه فمینیسم نامیده می‌شوند، زیرا جنبش عبارت است از یک حرکت تدریجی در مقابل انقلاب. اگر دوران مشروطه، دوران‌های بعد از آن، اواخر دوره پهلوی و… را بازبینی کنیم، تشکل‌های زنان را می‌بینیم که نشان دهنده حرکت حوزه زنان با محورهای نامبرده است.

وی با اشاره به اینکه در حوزه علوم انسانی تحلیل علّی تک متغیری، غلط است، گفت: هیچ وقت نمی‌توانیم یک پدیده اجتماعی را از طریق یک متغیر مورد تحلیل علّی قرار دهیم. همه انواع فمینیسم اعم از رادیکال، سوسیالیست، اگزیستانسیال و اسلامی که فعلا کاری به وجود یا عدم آن نداریم و در آینده از آن بحث خواهیم کرد، در دو نکته وجه اشتراک دارند؛ اول اینکه همگی معتقدند زنان در طول زمان به عنوان جنس دوم یا فرودست در جوامع تلقی شده‌‌اند. نکته دوم نیز این است که در راستای تغییر ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به منظور رفع این ستمی که به نظرشان در حق زنان شده است، تلاش می‌کنند.

همتی افزود: اکنون نوبت به این بحث می‌رسد که آیا قبل و بعد از انقلاب حرکت‌هایی حول این محورها و تفکرات از سوی جامعه زنان وجود داشته و آیا کتاب‌ها، نویسنده‌ها و بحث‌هایی در این زمینه‌ها ثبت شده است؟ قطعا حرکت‌ها و نگاشته‌هایی بوده و کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» اثر شهید مطهری (ره) یکی از این نمونه‌ها به شمار می‌رود، زیرا واقعیت این است که اگر چهره حقوقی که از دین ارائه می‌کند، چهره قابل دفاعی نباشد، در حوزه‌ی دفاع از دین مشکل ایجاد می‌شود.

وی ادامه داد: اصحاب حقوق بشر قطعا در پیدایش این نهضت دخالت داشته‌اند و اینکه بگوییم فاصله زمانی نشان دهنده بی‌ربط بودن دو قضیه است، به نظر بنده نوع ظاهرنگری محسوب می‌شود، زیرا مسائل فکری به تدریج و در طول زمان اثر می‌گذارند. اگر گفتیم «انسان بما هو انسان، دارای حق است» و نیز «زن هم انسان است»، نتیجه گرفته می‌شود که «زن بما هو انسان، دارای حق است».

همتی تصریح کرد: هنگامی که امتیاز قائل شدن برای غیر مکتسب‌ها، باطل تلقی می‌شود، یعنی اگر کسی به خاطر چیزی که در به دست آوردن آن نقشی نداشته است، امتیاز بگیرد، این امتیازدهی به او اشتباه است؛ پس سیاهی و سفیدی، آسیایی و اروپایی و مرد و زن بودن نیز موجبات امتیاز و برتری نیستند و این امر از لوازم حقوق بشر است که ما آن را پذیرفته‌ایم و می‌تواند در 200 یا 300 سال بعد در یک نهضت فکری تأثیرگذار باشد؛ بنابراین از این جهت نظر بنده با نظر آقای کدخدایی تفاوت جوهری دارد و معتقدم که مسأله زنان را باید جدی گرفت.

وی بیان کرد: عنوان این کرسی دو پیش‌فرض دارد، اول اینکه پدیده فمینمیسم یک ظهور و بروز مخفی در ایران دارد، چه کسی از نام آن تحاشی کند یا نام آن را دوست نداشته باشد و یا یک فرد حوزوی یا دانشگاهی ادعایی را مطرح کند و سپس از اینکه فمینیست تلقی شود، ابا کند، مادامی که آن تفکر وجود دارد، به اعتبار معنا می‌توانیم بگوییم که وجود دارد.

همتی اضافه کرد: پیش‌فرض دوم به آثار مخرب این پدیده در حوزه خانواده برمی‌گردد، زیرا معتقدیم بر خانواده تأثیرگذار است. یکی از دلایل چنین ادعایی، نتایجی است که از مشاوره‌های خانوادگی به دست می‌آید. آنچه که یک خانم به عنوان حقوق خود مطرح می‌کند، از مبانی تفرج‌گرایی فمینیسم است. وقتی یک خانم را به گذشت در مقابل رفتارهای شوهرش توصیه کرده یا از فواید رعایت اخلاق برای او صحبت می کنم، در پاسخ می گوید: فعلا اخلاق را کنار بگذاریم، من می خواهم بدانم که شوهرم حق دارد فلان حرف را  به من بگوید؟ چنین نظری یعنی در جامعه ایران، حقوق جایگزین اخلاق شده و این جایگزینی جزء عقاید فمینیسم  است.

وی افزود: از مهمترین کارهای فمینیست‌ها این است که به دنبال ضمانت‌های حقوقی هستند. همه حضار تفاوت حقوق با اخلاق را می دانند. تفاوت نظر دیگر این است که ایشان در تحلیل فمینیسم چه نوع غربی و چه ایرانی آن (جیغ جیغ‌های زنانه)، عامل پیدایش فمینیسم را «اقتصاد» می دانند، در حالی که مارکسیسم زیربنای همه چیز را اقتصاد دانسته و همه چیز را بر مبنای آن تحلیل می کند. ما مارکسیست نیستیم، زیرا اندیشه را زیربنا و اقتصاد را دخیل در  تفکرات می‌دانیم.

همتی با بیان اینکه در اینجا یک مغلطه بین انگیزه و انگیخته رخ داده است، گفت: فرض کنید سرمایه‌داران جنبشی را به دلیل منافع شخصی به راه انداختند. آیا درست است این‌گونه استدلال کنیم که چون انگیزه غلط است، پس انگیخته هم بی‌ارزش است؟! بدین معنا که فمینیست‌ها هیچ حرف قابل تأملی ندارند و نقدی نیز به آراء و عقاید آنها وجود ندارد!! معتقدم تحلیل علّی در این زمینه کارساز نیست. به نظر بنده در حال حاضر مهمترین مساله رخنه کرده از سوی این جنبش در خانواده‌های امروزی، تضعیف و نسبیّت اخلاق و به عبارت دیگر، قرار گرفتن در زیر چتر حقوق به جای قرار گرفتن در زیر چتر اخلاق است.

وی تصریح کرد: آنچه که امروز از سوی فمینیسم خانواده را تهدید می کند، تقابل زن و مرد و به عبارت دیگر، سوق دادن تفکرات زن به سمت درخواست حقوق متقابل در برابر حقوق مردان است، همان چیزی که گوهر اصلی فمینیسم محسوب می‌شود. این تفکر جایگزین تفکر «مکملیت زن و مرد» می شود که در تعا لیم دینی بسیار از آن سخن گفته شده است، زیرا فمینیست‌ها معتقدند که در طول تاریخ ظلم‌های متعددی آن هم از سوی مردان به زنان شده است؛ البته ما معتقدیم که به زنان ظلم شده، ولی نه آن‌گونه که فمینیست‌ها معتقدند و همه ظلم‌ها را از جانب مردان می دانند.

همتی افزود: به نظر بنده باید به دنبال برنامه‌های اساسی برای تبیین تعالیم دینی از طریق بازخوانی متون دینی بود، زیرا ما به زنان می گوییم که دین اسلام، تبعیض جنسیتی را نمی پذیرد. آنها می‌پرسند اگر اسلام برای زنان ارزش قائل شده است، پس چرا عملا آموزه‌های آن در جامعه اجرا نمی شود؟! نهایت حرفی که کتاب‌های فمینیستی به جامعه القا می‌کنند، این است که یک مرد زورگو و سلطه‌گر بر خانواده حاکم شده و بیشترین امتیاز به مرد داده می‌شود.

وی با اشاره به آیه 187 سوره بقره که می‌فرماید:«هن لباس لکم و انتم لباس لهن»، گفت: بقای خانواده در چهارچوب حقوق بسیار مشکل‌آفرین است، زیرا حقوق گذرا، نسبی، تغییرپذیر و دارای ضمانت بیرونی می‌باشد؛ اما اخلاق فوایدی از قبیل رجوع به فطرت و سرشت انسانی، کمال‌طلبی، ایجاد تغییرات مطلوب و ضمانت درونی دارد، ضمن آنکه اخلاق‌مداری فضیلت محسوب می شود. سایر تفکرات فمینیستی عبارتند از تحقیر کارهای خانگی با تلقین عباراتی همچون انجام دادن کارهای خانه به منزله کلفتی و مفت باختن است و وظیفه زنان نیست، ایجاد حرص و ولع برای اشتغال رسمی پول‌ساز و تلاش هر چه بیشتر برای به دست آوردن شغلی که استقلال مالی زنان را تأمین کرده و از وابستگی آنان  به مردان بکاهد، زیرا فمینیسم معتقد است وابستگی مالی زنان به مردان سبب سلطه مردان بر آنها شده و با استقلال مالی، قوامیت مرد نیز بی‌معنا می‌شود.

همتی تصریح کرد: اسلام با اشتغال زن مخالف نیست و حتی بزرگان دین به این امر تصریح کرده‌اند،  منتها شایستگی زن به معنای کنار رفتن مردان نیست، بلکه منظور از شایستگی زن صلاحیت وجودی و اخلاقی است.

وی اظهار کرد: جنبش حق‌خواهی زنان با دو محوری که عرض کردم، در جامعه وجود دارد و دانایان جامعه متوجه آن بوده و کتاب‌های تألیف شده درباره حقوق زنان، استفتائات جدید، تبیین‌ها و پرسش و پاسخ‌های متعدد بیانگر این امر هستند. در حوزه حقوق زنان، اگر حقوقی مطابق حقوق بشری که  عرض کردم ارائه دهیم، در این‌صورت نمی‌توانیم از جامعیت دین اسلام به عنوان دین خاتم دفاع معقول کنیم. باید افکار فمینیستی را مثل سایر افکار، صرف‌نظر از گمان توطئه، متغیر دیدن و خلط انگیزه و انگیخته تحلیل کنیم. باید با افکار مخرب از قبیل تضعیف نقش مادری و نا کارآمدی دختران امروز در کارهای خانه مبارزه کرد و به بازنگری شیوه مادران گذشته در انتقال تعالیم مدیریت داخلی و آماده ‌سازی دختران برای زندگی آینده پرداخت.

همتی افزود: فمینیست‌ها با صحیح جلوه دادن سقط جنین با این مدعا که زن اختیار و مالکیت جسم خود را دارد، همجنس بازی، دیدگاه افراطی به ازدواج، انکار ازدواج به شکل کنونی آن و ابداع ازدواج به شکل هم‌خانگی(ازدواج بدون قید و شرط) و… در عمق خانواده‌ها نفوذ کردند؛ البته ایران با پدیده سقط جنین از طریق قوانین شرعی و حقوقی مبارزه کرد. در پایان باید گفت که فمینیسم در ایران همان حرکت فکری مخفی در حوزه زنان است و ارائه راهکارهای فرهنگی در این زمینه مناسب به نظر می‌رسد. نظام سرمایه‌داری همچنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد و دنیا اگرچه با برخی از اهداف و فعالیت‌های آن مخالف است، اما آن را منفور نمی‌داند، بنابراین ما نیز باید برنامه‌ریزی و فعالیت‌های خود را دنبال کنیم.

همچنین در این نشست، دکتر هادی اظهار کرد: یکی از نقاط قوت بحث، تبیین این مسئله است که  فمینیسم متعلق به فرهنگ غرب بوده و ترویج آن در ایران امکان‌پذیر نیست. فرهنگ ایرانی –اسلامی ما پیشینه 1400 ساله دارد و ما نه تنها به زن ظلم نکردیم، بلکه زمانی که در غرب زنان حق مالکیت  نداشتند، ما برای زنان ارث و دیه قراردادیم؛ بنابراین اگر زنی به سمت عقاید فمینیستی گرایش پیدا کند، با این تبیین از آن رویگردان می‌شود.

وی بیان کرد: اولین نقد بنده این است که در ضمن مباحث ایشان تناقضاتی دیده می‌شود، برای مثال ایشان گفتند فمینیسم از افرادی بی‌سواد و بی‌منطق یا ضعیف که قدرت نظریه‌پردازی  نداشتند، تشکیل شده است و ابتدای شکل‌گیری جنبش را اعتصابات کارگری دانستند؛ اما درجای دیگر اظهار کردند که مبنای نظام سرمایه‌داری عقلانیت است. اگر مبنا عقلانیت بوده و حاکمان سرمایه داری در تشکیل فمینیسم دخالت داشتند، پس بی‌سواد خواندن آنان درست نیست. بنده برای اثبات حرف خود کتاب «فمینیسم جهانی و چالش‌های پیش رو» را معرفی می‌کنم. ممکن است در ابتدا افرادی بدون نظریه بوده باشند، اما بعدها به افکار خود نظم و هدف بخشیدند. کنوا نسیون رفع تبعیض علیه زنان نتیجه ادامه تفکرات فمینیستی است که در سازمان ملل از سوی حقوقدانان مطرح شد، آیا می‌توان این افراد را بی‌سواد نامید، اینکه افکارشان غلط باشد، با بی‌سواد خواندنشان متفاوت است.

هادی خاطر نشان کرد: دومین اشکال به فرضیه مربوط می‌شود که باید یک جمله کوتاه و خبری باشد، البته این اشکال قابل چشم‌پوشی است، زیرا ایشان در مقام گفت‌و‌گو و محاوره بودند و حق بیان فرضیه به این شکل را داشتند.

وی ادامه داد: ایشان فمینیسم را یک برچسب می‌نامند. سؤال بنده این است که آیا ما به دنبال نامگذاری‌های فمینیسم هستیم یا به دنبال آثار آن؟ اینکه فمینیسم در ایران به صورت یک نظریه در نیامده، یا برخی افراد از عنوان آن فرار می‌کنند، آیا به معنای عدم وجود یا عدم تأثیرگذاری آن است؟! اگر چه بنده نفوذ فمینیسم در تمام شئون خانواده را قبول ندارم، اما در برخی شئون مثل بدحجابی تأثیرات آن به وفور قابل مشاهده است. تعداد زیادی از زنان بدحجاب اصل حجاب را قبول ندارند. یکی از نتایج تفکر تساوی حقوق زن و مرد همین عدم پذیرش است. سند حرف بنده، مقاله‌ای تحت عنوان «بررسی و تأثیر فمینیسم رادیکال بر خانواده» اثر خانم یزدخواستی است؛ بنابراین وقتی افکار فمینیستی به صورت و اقعیت خارجی در جامعه قابل مشاهده است، دیگر نمی‌توان از آن فقط با عنوان برچسب یاد کرد.

هادی اظهار کرد: ایشان به  طور کلی در نظریه خود اصرار بر این مطلب دارند که بروز پدیده فمینیسم، تک علیتی است و آن علت هم چیزی نیست جز اهداف اقتصادی سرمایه‌داری غرب. بنده اعتقادی به دخالت تنها یک علت در ظهور یک پدیده ندارم. یکی از علت‌ها همین چیزی است که استاد فرمودند، اما علل دیگر هم نقش دارند که از آن جمله، ضعف اعتقادی زنان است؛ ضمن آنکه بسترهایی مانند عقاید کلیسا و مسیحیت، زمینه لازم برای ظهور فمینیسم را فراهم کردند و سرمایه‌داری از این فرصت استفاده کرد و آن را به فعلیت رساند، بنابراین صحیح آن است که بگوییم فمینیسم در ایران به فعلیت نرسیده یا کمتر به فعلیت رسیده است، منتها بسترهای آن از همان ورود فمینیسم غربی ایجاد شده، چون بسترهای آن در دین اسلام نیست. در واقع فهم افراد علی‌الخصوص زنان از عقاید فمینیستی، بسترهای لازم را فراهم آورده است، مثلا زن بدحجاب اصلا علت و فلسفه حجاب را نمی‌داند و چون تلقی مزاحمت از حجاب دارد، به ا فکار فمینیستی متمایل می‌شود؛ لذا عدم بررسی مجموع علت‌های تأثیرگذار در موضوع، نقص عمده‌ای است که در طول بحث وجود دارد.
 
وی افزود: بحث نکردن از فرهنگ، اشکال دیگری است که به نظر بنده می‌رسد، چون همان‌طور که در عنوان موضوع ذکر شده، قرار است تأثیر فمینیسم بر فرهنگ خانواده مورد بحث و بررسی قرار گیرد، مگر آنکه بگویند تأثیر بر خانواده همان تأثیر بر فرهنگ است.
 

 

 

مطالب مرتبط

نظرات

دیدگاه های ارسال شده پس از تایید منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *