در میان تفاوت هایی که بین شبکه های اجتماعی و پیام رسان با تلویزیون و جود دارد می توان ضعف تلویزیون در جلب مشارکت مردمی را مهم ترین علت به حاشیه رفتن آن دانست. مشارکتی که همیشه انتظار می رفت و هیچ وقت اتفاق نیفتاد. در واقع مردم، تنها دریافت کننده هستند و هیچ نقشی در برنامه های تلویزیون ندارند. حتی نخبگان جامعه هم به همین صورت، به اضافه این که نخبگان در بهره گیری از تلویزیون محروم تر و مظلوم ترند.
به راستی چرا باید تلویزیونِ یک استانی مثل اصفهان، با حدود پنج میلیون مخاطب تنها با سلیقه و فکر کمتر از ده نفر اداره شود و چهار میلیون و نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود نفر دیگر هیچ نقش و تاثیری در آن نداشته باشند. آیا این چیزی جز انحصار نیست؟ آیا این نادیده انگاشتنِ مشارکت مردم و نخبگان موجب احتضار تلویزیون نشده است؟
چند سال قبل هراز چندگاهی مدیر کل صدا و سیما برخی نخبگان را در جلسه ای با موضوع ” دورهمی به صرف چایی و اندکی میوه” دعوت می کرد ولی همین چشمه ی کور هم از چشمه گی افتاد.
چرا نخبگانی که می بایست در رسانه رسمی کشور فرصت ارتباط با مردم را داشته باشند رو به شبکه های اجتماعی و پیام رسان آورده و پیج و کانال برای خود دست و پا می کنند؟ چرا مردم سلول های خبری و فراغتی را در فضای سایبری و مجازی جست و جو می کنند و نه از تلویزیون؟
چرا جدیدترین و ناب ترین گزارش های ویدئویی از زندگی مردم و میراث ناملموس تنها در شبکه های پیام رسان دست به دست می شود؟ چرا مردم احساس می کنند تلویزیون چیزی جز تکرار و یکسانی فعالیت ها نیست؟ چرا هیچ کس برنامه های تلویزیون را به دوستان و آشنایان خود توصیه نمی کند ولی به کرّات کانال ها و پیج های مجازی را به دیگران معرفی می کند؟
چرا تلویزیون هم، برای ارتباط خود با مردم به شبکه های اجتماعی و پیام رسان التماس می کند؟ چه کسی این محتضر را باید دریابد و درمانش کند تا از نَفَس نیفتد؟
نخبگان جامعه چه وظیفه ای در این زمینه دارند؟ آیا فرصت، زمینه و امکان ورود نخبگان به درمان و حل مساله وجود دارد؟
به نظر می رسد مدیران و برنامه ریزان تلویزیون در این زمینه سازی، نقش سازنده ای دارند و می توانند کاری از پیش ببرند. امیدوارم پیش از اینکه بخواهیم با تفت، تلویزیون را بدرقه کنیم، تخت مشارکت پذیریِ تلوزیون پذیرای نخبگان و آحاد جامعه باشد.