وی ادامه داد: زمانی که از علت احکام صحبت میکنیم، معنایش این است که اگر علت منتفی شود، طبعاً حکم نیز برداشته میشود. بنابراین باید میان علت و حکمت احکام تفکیک قائل شویم و بسیاری از شبهاتی که پیش میآید، به دلیل عدم فهم این دو مسئله است، مثلاً تصور میشود که چون فلان چیز وجود ندارد، پس آن حکم هم نباید وجود داشته باشد.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بابیان اینکه درباره علت تعاریف گوناگونی در علم اصول مطرحشده است، تصریح کرد: آیتالله مکارم شیرازی میفرمایند ازنظر ما علت آن چیزی بوده که علامت و نشانه روشنی بر یک حکم است و با نبود آن، حکم منتفی میشود؛ مثل اِسکار که علامت و نشانه تحریم خمر است. بنابراین در هر زمان و در هر چیز آشامیدنی که این علامت تحقق یابد، آن چیز مساوی با حکم خمر است و ما آن را حرام میشماریم که در اینجا اِسکار علت حکم است.
وی اضافه کرد: علت حکم را نباید با حکمت و فلسفه آن مخلوط کرد، برای مثال علت قصر نماز مسافر، خود سفر است. در اینجا شارع موضوع و حکم هر دو را بیان کرده، چون گاهی شارع موضوع را بیان نکرده و به عرف واگذار میکند؛ مثلاً میگوید آب پاککننده است که مراد، آب مطلق است نه مضاف، اما اینکه کدام آب مطلق است و کدام آب مضاف، شارع درباره آن اظهارنظر نکرده و آن را به عرف واگذار کرده است. زمانی هم که موضوع را نزد شارع میبریم، بهعنوان یک کارشناس و خبره درباره آن نظر میدهد، نه بهعنوان شارع و اینها برخلاف موضوعاتی بوده که خود شارع آنها را بنیانگذاری کرده است.
وی افزود: امام کاظم(علیه السلام) در روایتی میفرمایند:”خداوند خمر را نه به خاطر اسم آن، بلکه به خاطر عاقبتش که همان اِسکار باشد،حرام کرد”. اگر ما کشف کردیم که علت حرمت خمر فقط اِسکار است، اگر اِسکار از میان برود، خمر دیگر حرمت ندارد.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: فلسفههای احکام به چهار نوع تقسیم میشود. نوع اول حکمتهایی است که از همان آغاز بعثت برای همگان آشکار بوده و بهاصطلاح جزء بدیهیات و ضروریات است که هر کس در مورد آن به تفکر بپردازد، بامعلومات خود آن را درک میکند، مثل فلسفه تحریم دروغ یا خیانت یا تهمت یا قتل نفس یا سرقت یا ظلم و ستم یا کمفروشی یا تقلب در معاملات و از طرف دیگر فلسفه امر به عدالت، پاکی، درستی، نیکی به والدین و همسایگان، کمک به مستمندان و دفاع از ستمدیدگان. فلسفه همه این موارد را هر کس با هر پایه از معلومات و در هر عصر و زمان درمییابد. بر همین اساس به دلیل ادراک عقل نسبت به فلسفه بسیاری از احکام است که در روایات معروفه از عقل به حجت باطنه تعبیر شده است.
وی ادامه داد: نوع دوم فلسفههایی است که برای توده مردم روشن نیست، ولی درآیات قرآن یا احادیث به آنها اشاراتی شده است، مثل فلسفه روزه ماه مبارک رمضان که توده مردم حتی برخی از دانشمندان از فلسفه سهگانه اخلاقی، اجتماعی و بهداشتی آن بیخبر بودند، ولی توسط شارع پرده از روی اسرار آن برداشتهشده است. در مورد تأثیر تربیتی و اخلاقی روزه، آیه ۱۸۳ سوره بقره میفرماید:” ای اهل ایمان! روزه بر شما مقررشده، همانگونه که بر پیشینیان شما مقرر شد، تا پرهیزکار شوید”. تأثیر اجتماعی روزه در روایتی از امام صادق(علیه السلام) آمده که ایشان در پاسخ به سؤال هشام بن حکم فرمودند:”خداوند روزه را واجب کرده تا بدینوسیله غنی و فقیر مساوی گردند”. انسان با روزه به فکر گرسنگان و مستمندان میافتد.
حجتالاسلام داودی اظهار کرد: نظیر این احکام فراوان است، بهگونهای که بعضی از محدثان شیعه کتابهایی تحت عنوان «علل الشرایع» نگاشتهاند و در میان اهل سنت نیز برای مثال محمد مصطفی شلبی(وفات ۱۴۰۱) کتابی تحت عنوان «تعلیل الاحکام» دارد.
وی اضافه کرد: نوع سوم احکامی است که باگذشت زمان، پیشرفت علم و دانش و آگاهی بشر، پرده از روی اسرار و فلسفه آنها برداشتهشده، مثل آثار زیانبار جسمی، روحی و اجتماعی مشروبات الکلی که بخشهایی از آن مشخص بوده است. شاید آن زمان نیز کسی مشروبات الکلی مصرف میکرد، حالت اِسکار به او دست داده و عقل از او زایل میشد. در روایات نیز آمده که هیچچیز نزد خداوند اعزّ از عقل نیست، خمر عقل را زایل میکند و کسی که خمر مینوشد، معلوم نیست چه میگوید، چه میکند و چه رفتاری دارد؛ اما امروزه از طریق آزمایش متوجه آثار زیانبار آن بر جسم انسان شدهاند.
حجتالاسلام داودی بیان کرد: نوع چهارم فلسفههایی است که نه از آغاز روشن بوده و نه بهمرورزمان روشنشده و در متون اسلامی نیز به آنها اشارهای نشده است، حال اینکه پیشرفت علوم آنها را کشف کند یا نه، مشخص نیست، مثل تعداد رکعات نماز یا بعضی از اعمال و مناسک حج که گاهی در روایات اشاراتی صورت گرفته، ولی در حدی نیست که بتوان بهدرستی متوجه شد. البته گاهی مواردی مبنی بر تعبد محض وجود دارد، مثل بحث تغییر قبله از بیتالمقدس بهسوی کعبه که ممکن است دلایلی نیز داشته باشد، نظیر اینکه کعبه از ابتدا محل عبادت بوده و درنهایت نیز قرار است باشد و همانطور که فخر رازی میگوید خدا به پیامبر میفرماید برای اینکه تو راضی شوی. تبعیت محض کار سهل و آسانی نیست، مگر برای کسی که خدا او را هدایت کرده باشد. امام رضا(علیه السلام) نیز فرمودند رأس اطاعت خدا تسلیم است، چه آن چیزهایی که ما آنها را درک کنیم و چه چیزهایی که آنها را درک نکنیم. در ادامه میفرمایند خداوند مردم را با اطاعت و بندگی خود و قوانین عقلانی و فوق عقل امتحان و آزمایش میکند تا حجت بر آنها تمام شود. در روایتی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز آمده که بعضی از امتحانات برای این است که غرور انسان شکسته شود. اینکه خداوند به ابلیس دستور داد تا در برابر انسان سجده کند، یکی از فلسفههایش نفی استکبار بود، لذا هر کس باید ابلیس درون خود را بشناسد.
وی در پاسخ به این سؤال که چگونه کشف کنیم یک مسئله علت است یا حکمت، گفت: این امر در اختیار فقیه مستنبط است که بتواند علت و حکمت را استنباط کند و از عهده ما خارج است، چون زمانی میتوان به علت و حکمت دستیافت که همه زوایای موضوع در نظر گرفتهشده باشد. مثلاً گفته میشود که تفاوت ارث زن و مرد نوعی ظلم است، ظلم نیز توسط شارع و عقل نفیشده، پس چون ظلم است و شارع ظالم نیست، این حکم معنا ندارد. در پاسخ باید گفت زمانی این گفته درست است که تمام ابعاد این حکم و احکام مشابه در نظر گرفتهشده باشد. توجه داشته باشیم که هزینههای زندگی را مرد باید بپردازد و پرداخت مهریه و نفقه به عهده اوست. شاید گفته شود که مرد نفقه و مهریه را پرداخت نکند و در عوض، زن در ارث با او برابر باشد. پاسخ این است که در اینجا علت و معلول با یکدیگر اشتباه گرفتهشده، خلاف فطرت است که زن بخواهد خودش نفقه پرداخت کند. سرشت زن این است که باید مطلوب و محبوب باشد و دلبری کند.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: مقاصد اصلی شارع پنج چیز است، حفظ دین، حفظ عقل، حفظ مال، حفظ نسب و حفظ نفس که اینها ترتیب دارد؛ برای مثال حفظ دین از همه مهمتر است. اگر حفظ عقل از مقاصد شریعت و از ضروریات اهداف شارع است، چیزی که باعث عقلزدایی شود، شریعت با آن مخالفت میکند. این نتیجهگیری درزمینه توجه به احکام یا بحث حفظ دین بسیار کمک میکند. در فقه و روایات آمده است که اگر بهجایی بروید که یقین دارید دین شما آسیب میبیند، نباید به آن مکان بروید، چون حفظ دین بسیار مهم و در رأس امور است.
وی اضافه کرد: اگر به مقاصد شریعت توجه داشته باشیم، متوجه میشویم که اصل فلسفه حرمت یا وجوب بعضی چیزها برای حفظ دین است، مثل جهاد، خمس و زکات که اینها نهتنها احکام ضرری نیست، بلکه به مصلحت جامعه است و تقدم مصلحت جامعه بر مصلحت فرد یک اصل محسوب میشود و باید به آن توجه کنیم.
حجتالاسلام داودی افزود: حفظ نفس مهم است، اما حفظ دین از آن مهمتر است، لذا در جنگها اگر کفار، مسلمانی را به گروگان گرفته و سپر قراردادند، درست است که جان مسلمان محترم است، ولی اگر کشته نشود، دشمن حمله کرده و کشور آسیب میبیند، لذا میتوان آن مسلمان را کشت و او نزد خدا اجر شهید را دارد، درواقع در اینجا حفظ دین بر حفظ نفس مقدم میشود. آیتالله صافی پیرامون قیام امام حسین(علیه السلام) میگوید امام قیام کرد، چون میخواست دین حفظ شود، زمانی که مشاهده کرد بودنش کمکی به دین نمیکند؛ لذا وقتی آدم بهجایی برسد که ببیند بودنش به حال جامعه بشری و هدایتگری آن مفید نیست، باید به شکل دیگری جامعه را هدایت کند، همانطور که امام صادق(علیه السلام) بهمنظور حفظ دین، تقیه را در پیش گرفت و توانست چهار هزار شاگرد تربیت کند.
حجتالاسلام داودی گفت: ما باید مسئله فرهنگ را واقعاً جدی گرفته و در بخش فرهنگی و اقناعی خیلی کارکنیم. امام (ره) اصلاحات فرهنگی را در رأس امور میدانست. استعمارگران نیز هرکجا بخواهند قدم بگذارند، از فرهنگ شروع میکنند.