یکی از فرقههایی که از سالیان بسیار دور همراه اسلام و دو مذهب شیعه و سنی بوده است، تصوف است، فرقهای که بیشتر به افراط در معرفی جایگاه ائمه معصومین(ع) از جمله امام علی(ع) مشهور است، در بین مردم صوفیان بیشتر کسانی هستند که قائل به الوهیت امام علی(ع) هستند و کمتر کسی در جامعه به درستی از ماهیت و چیستی تصوف و صوفیگری اطلاع دارد.
برای شناخت فرقهها و مذاهب و ادیان اولین مسأله مراجعه به پیشینه و تاریخ ظهور و پیدایش آنها و چگونگی گسترش و مرید و پیرو پیدا کردن این فرقهها است، چرا که باید ابتدا ریشهها و منشأ جریانات را به درستی بررسی کرد و شناخت تا توانست با اهداف شکل گیری آنها و ماهیت فکری و نگرشی آنها به درستی آشنا شد و در زمینه نقد و بررسی آنها ورود پیدا کرد.
اصفهان یکی از شهرهای مهم جهان اسلام و به ویژه تشیع است، شهری عالم پرور که البته همواره محل رشد و بروز و ظهور فرقهها و مکاتب مختلف انحرافی نیز بوده است، یکی از این فرقهها تصوف است که متأسفانه از دیرباز در اصفهان وجود داشته و امروزه نیز در حال فعالیت است از این رو پرداختن به شناخت ماهیت و چیستی و بررسی این فرقه در اصفهان به ویژه در میان قشر تحصیلکرده و صاحب نظر حوزوی و دانشگاه مهم و مؤثر به نظر میآید.
حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه از محققان و کارشناسان برجسته در حوزه ادیان و مذاهب و فلسفه دین است که صاحب تألیفات بسیاری در این زمینه نیز میباشد.
صبح امروز نشست علمی ریشههای انحرافات فکری و فرهنگی جریان تصوف در دانشگاه اصفهان، با حضور حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه با همکاری دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه با بیان اینکه طی 20 سال پژوهش در حوزه جریانها و فرقهها جریانی پیچیدهتر از تصوف نیافتم، گفت: درک هیچ جریانی سختتر از تصوف نیست، آنقدر پیچیده است که وقتی با یک چنین جریانی روبرو میشویم نمیتوانیم یک حکم کلی بدهیم بلکه لازم است پیرامون آن تحقیق و بررسی بسیاری به عمل بیاوریم.
برای شناخت فرقهها نیازمند تحقیقات میدانی هستیم
وی در ادامه افزود: تنها تحقیقات کتابخانهای برای شناخت تصوف کارساز نیست بلکه باید به صورت میدانی نیز آنها را مورد بررسی قرار داد، امروزه با 3 دسته تصوف مواجهیم، یک دسته تصوف غربی نظیر عرفان سرخ پوستی و اکنکار و معنویتهای فرا روانشناختی، بخش کوچکی از این عرفانها وارد کشور ما شده است اگرچه مبنای این عرفانها شرقی است، دسته دوم تصوف شرقی نظیر هندوییسم و بودیسم، هندوها نظیر پروتستانها هستند، پروتستانها کلیساهای مختلف بسیاری دارند، هرکلیسا برای خود به نوعی مذهبی است که با دیگر کلیساها متفاوت است اگرچه مشترکاتی نیز دارند اما در حقیقت هرکدام مستقل از دیگری عمل میکنند، هندوها نیز به همین صورت هستند.
کارشناس و پژوهشگر حوزه علمیه، با اشاره به تعدد خدایان در هندوستان و در آیین هندوییسم، تصریح کرد: در هندوستان تعداد بیشماری خدای زنده و در قید حیات وجود دارد، یکی از این خدایان اشو است که سخنرانیهای بسیاری دارد که برخی از این کتب در کشور ما نیز وجود دارد، قسم سوم تصوف اما تصوف بومی کشورمان است که قرنها در کشور ما وجود دارد و سلسلهها و فرقههای بسیاری که شاهد آن هستیم قرنها است در کشور ما وجود دارند.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه خاطرنشان کرد: شایعترین فرقه صوفیه در کشور ما نعمت اللهی گناباد است که از بیدخت کرمان ریشه گرفته همچنین ذهبیه از فرقههای پرطرفدار است، فرقههایی نظیر نوربخشیه و مونسیه از دیگر فرقههای مطرح کشور هستند، ضمن اینکه برخی این فرقهها نظیر نوربخشیه در کشور پاکستان طرفداران بسیاری دارند، از نظر اعتقادی ترکیبی از شیعه و سنی هستند، مثلا در نماز از مهر استفاده میکنند و در عین حال دست بسته نماز میخوانند و بعد از نماز بر ائمه معصومین(ع) صلوات میفرستند.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: واژه صوفی بنابر اعتقاد صوفیان ریشه در واژه صَفی دارد که منسوب به اصحاب صَفه است که از اصحاب پیامبر اکرم(ص) دارد، این اشخاص از اصحاب زاهد پیامبر اکرم(ص) بودند که در مسجد النبی اشتغال داشتند. این اعتقادات صوفیه در حالی است که در حقیقت صوفیه پس از پیامبر اسلام (ص) در قرن دوم هجری شکل گرفت، روایاتی که در مدح و یا ذم تصوف از قول امام علی(ع) و پیامبر(ص) مطرح می شود جعلی و ساختگی هستند، در قرن اول هجری مسأله زهد مطرح بوده است نه تصوف و احادیث وارده از قرن دوم هجری به بعد میتواند سندیت داشته باشد.
تصوف از نظر سیاسی قائل به خلافت بلافصل امام علی(ع) نیست
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با بیان روایتی از امام حسن عسکری(ع)، اظهار کرد: بنابر این روایات ابوهاشم کوفی مؤسس تصوف شخصی فاسدالعقیده بوده است و مذهب تصوف را بدعت گذاری کرده است، صوفیان با امام صادق(ع) اختلافات بسیاری داشتهاند، این اختلافات ریشه در مباحثی نظیر شیعه و سنی نبوده است بلکه آنها امام علی(ع) قطب الأقطاب میدانستند و در حقیقت هم سنی و هم شیعه بودهاند، اهل سنت به لحاظ سیاسی ابوبکر را خلیفه اول میدانستند اما به لحاظ عرفانی و معنوی قائل به خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) بودند، قریب به اتفاق صوفیان ایشان را خلیفه بلافصل پیامبر اکرم(ص) میدانند.
حجت الاسلام والمسلمین خسرو پناه سبک زندگی را علت اصلی مخالفت صوفیان با امام صادق(ع) عنوان کرد و گفت: امام صادق(ع) لباس مرتب و بی وصله پینه میپوشید که صوفیان آن را لباس فاخر میدانستند، ایشان اهل کشاورزی کردن بود در صورتی که تصوف معتقد بودند این فعالتیهای ایشان مخالف زندگی امام علی(ع) و دستورات ایشان بوده است، امام صادق(ع) این اعتقادات تصوف را خلاف عقل و روایات میدانستند و بر لزوم کار و تلاش و زحمت کشیدن برای تأمین معاش زندگی خود و خانواده تأکید داشتند.
وی با اعتقاد بر اینکه تصوف در قرن دوم یک تصوف اجتماعی و سبک زندگی بدون داشتن مباحث عرفانی و نظری بوده است، عنوان کرد: ائمه معصومین(ع) این دیدگاههای تصوف را قبول نداشتند. حسن بصری که به نوعی پدربزرگ جریان تصوف محسوب میشود و تصوف بسیار تحت تأثیر او است متوفای 100 قمری است و تا امام محمد باقر(ع) را درک کرده است، اما هرگز در جنگها و فعالیتهای دوران اهل بیت(ع) حضور نداشته است و نام و نشانی در دفاع از اهل بیت(ع) از او نیست، مسلمانی که گوشه عزلت بگیرد و نیاز عصر و دوران خود را تشخیص ندهد و نداند در چه دورانی زندگی میکند به درد نمیخورد.
گروههایی که میگویند کاری به سیاست ندارند عمله سیاستمداران فاسد میشوند
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با تأکید بر لزوم حضور مسلمانان و اندیشمندان مسلمان در مسائل اجتماعی و موضوعات مربوط به جامعه اسلامی و جهان اسلام، تصریح کرد: قطبهای تصوف میگویند کار ما سلوک و طریقت است و کاری به شریعت و مباحث سیاسی نداریم و تنها توصیههای طریقتی به پیروان خود داریم، ائمه معصومین(ع) با همین نگاه و روش و منش تصوف مخالف بودند.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه خاطرنشان کرد: معمولا گروهها و فرقههایی که میگویند کاری به سیاست ندارند معمولا عمله سیاستمداران فاسد هستند، همه فرقههای صوفی کشور بدون استثناء معتقد هستند که نباید کاری به سیاست داشت، آنها مانع فعالیت سیاسی اجتماعی پیروان خود نیستند اما مشوق هم نخواهند بود و عملا کاری به سیاست ندارند، عمدتا ولی مورد سوئ استفاده دیگران واقع میشوند و گاهی سازمانهای جاسوسی برای استفاده از آنها وارد عمل میشوند.
وی با اشاره به فعالیت سیاسی برخی فرقههای صوفیه نظیر سربداران، اظهار کرد: صفویه نیز از صوفیانی بودند که حکومت تشکیل دادند اما تحقیقا تصوف میانهای با سیاست و فعالیتهای سیاسی نداشتند و علت اصلی مخالفت ائمه معصومین(ع) با آنها به همین دلیل بوده است، اگرچه صوفیان عمدتا انس و الفتی با اهل بیت(ع) دارند، به عنوان مثال پس از امیرالمؤمنین(ع) امام حسین(ع) را به عنوان قطب خود معرفی میکنند، تا امام صادق(ع) برای صوفیه جذابیت داشتند و اغلب پس از ایشان را نام نمیبرند، برخی از آنها معتقد به مهدویت هستند.
تصوف دارای سکولاریزم ذهنی و اعتقادی است
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با بیان اینکه برخی از صوفیان نظیر عزالدین کاشانی که از منظر سیاسی سنی بودند در مباحث خود رجوع به روایات اهل بیت(ع) میداده است، افزود: روح تصوف چون سبک زندگی زاهدانه بوده است و سلوک معنوی را تنها مورد توجه داشته است سیاست را مورد توجه قرار نمیداده است به همین دلیل برای آنها خلافت امام علی(ع) و ابوبکر فرقی نداشته است اما در سلوک معنوی خود قائل به ولایت ایشان پس از پیامبر اکرم(ص) هستند، در حقیقت یک سکولاریزم ذهنی و اعتقادی دارند مبنی بر اینکه یا باید به دنبال معنویت بود و یا به دنبال سیاست و این دو باهم جمع نخواهند شد.
وی خاطرنشان کرد: اصطلاح شاه یک اصطلاح تصوفی و وصفی طریقتی است، در تصوف این وصف با سیاست پیوند خورد اما نادرشاه با متأخر قرار دادن این وصف پس از اسم خود آنها صرفا سیاسی کرد و وجه تصوفی آن را کنار زد.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه واژه تصوف را همانند عرفان دانست و تصریح کرد: واژه عرفان در قرن چهارم شکل گرفته است، بعد اما عرفان و تصوف باهم پیش رفتند، این دو متعدد مترادف به کار رفتند اگرچه برخی این دو را جدای از هم میدانند، نخستین کسی که تصوف را متصف به خود نمیداند و تنها خود راعارف میدانند آیت الله سید علی قاضی است.
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، فلسفه تشکیل خانقاه را تبلیغ و تعلیم اسلام غیر از معتزله و اشاعره تبیین کرد و گفت: لازم بود که این مراحل زهد و طریقت تصوف به درستی به صورت کلاسیک تبیین شود که کتابهایی نظیر منازل السائلین از سوی خواجه عبدالله انصاری در این راستا نگارش شده است که این کتاب جزء کتب مرجع تصوف است.
ابن عربی پایه گذار عرفان نظری در تصوف است
وی در ادامه به شکل گیری عرفان ادبی با ظهور شاعرانی نظیر صناعی و حافظ و سعدی اشاره کرد و افزود: این روند تا قرن هفتم ادامه داشت تا اینکه در این قرن یک پدیده جدیدی رخ داد و آن عرفان نظری است که ابن عربی آن را ابداع کرد و شاگردان صدرالدین قونوی که وی شاگرد ابن عربی بود آن را ادامه داند، شخصیتهای بسیاری پس از ابن عربی عرفان نظری را رواج دادند، به همین دلیل در قرن نهم شاهد 3 نوع عرفان یا تصوف هستیم، تصوف ادبی، عملی و نظری.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه به کارگیری واژههای عوام و تصرف معنایی در آنها را از شیوه های عرفان ادبی دانست و اظهار کرد: بزرگترین خدمت به ادبیات فارسی را عرفان و تصوف کرده است، اوج ادبای ما از قرن هفتم تا نهم است، همه این ادبا و شعرا گرایشات تصوفی داشتند اگرچه در نقد تصوف نیز کتابهایی نوشتند و معتقد بودند که تصوف از سوی عدهای بازیچه شده است، طبیبان مدعی که حافظ به آن اشاره میکند در همین راستا است.
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه با اشاره به گرایش برخی بزرگان تصوف به تشیع، تصریح کرد: پس از شاه نعمت الله ولی پسر وی خلیل الله که داماد پادشاه دکن هند بوده است این گرایشات تصوف نعمت اللهی که سنی شیعی بوده است را به هند میبرد و عملا آنها تبدیل به شیعه اثنی عشری می شوند و امروزه در ایران نیز صوفیان نعمت اللهی همه شیعه اثنی عشری هستند، سلسله ذهبیه که الآن قطب چهلم آن فعالیت میکنند شیعه اثنی عشری هستند.
تصوف شیعی دارای جنبههای التقاطی است
وی تصوف شیعی را دارای جنبههای التقاطی عنوان کرد و گفت: علت این است که وقتی سلسله این فرقهها نظیر نعمت اللهی یا گنابادی را بررسی کنیم شاهد هستیم سلسله آنها یا به علمای اهل سنت میرسد یا اینکه سلسله آنها بدون اتصال به امام زمان(عج) و امام حسن عسکری و امام علی نقی و امام جواد(ع) به امام رضا متصل میشود.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه تبدیل صوفیه از سلسله به فرقه را اولین آسیب آنها دانست و تصریح کرد: در فقه ما مراجع تقلید داریم، اما این مراجع تبدیل به فرقه نشدند، هیچ مرجعی دیگری را تکذیب نمیکند بلکه میگویند هرکسی که اعلم است باید از او تقلید کرد، هیچکدام تبدیل به فرقه و انشعابی از شیعه نشدند، بلکه همه مراجع معتقد هستند همه باید از ولی فقیه در صورتی که حکمی صادر کند تبعیت کنند و خلاف شرع است که خلاف ولی حکم صادر کنند، زمانی که آیت الله سیستانی در عراق حکم جهاد صادر کرد همه علما حتی علمای اهل سنت این حکم ایشان را پذیرفتند.
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه علمیه ادامه داد: صوفیان به شدت یکدیگر را تکذیب میکنند و هرکسی معتقد است قطب آنها برحق است، همین اختلاف میان آنها موجب فرقه فرقه شدن آنها است، همین فرقهای شدنها در میان صوفیان شیعه موجب بروز انشعاب در تشیع میشود، آیت الله بهجت حضور در خانقاه را هم به دلیل فرقه شدن تصوف حرام می دانستند.
تبدیل شدن صوفیه به فرقه یکی از عوامل انحراف در تصوف است
وی با بیان اینکه وقتی صوفیه تبدیل به فرقه میشود موجب میشود تا به جای اینکه قطب آنها دارای شخصیت معنوی و سلوک بالاتر از دیگران باشد به دنبال اشخاصی بروند که دارای توان مدیریتی بیشتر هستند بروند، اظهار کرد: گرایش به مدیران به جای اشخاص دارای سلوک و معنویت از مهمترین انحرافات صوفیه است، از قضا کسانی که عارفتر و زاهدتر و دارای معنویت است به عنوان قطب انتخاب نمیشود چرا که معتقد هستند توان مدیریت فرقه و سازمان را ندارد.
حجت الاسلام والمسلمین خسرو پناه خاطرنشان کرد: قریب به اتفاق قطبهای فرقههای صوفیه در ایران و دیگر کشورها را دیدهام، اکثر آنها بسیار بی اطلاع نسبت به تصوف و اصل تصوف هستند و حتی پیشینه فرقه خود را به درستی نمیدانند و حتی کتابهای خودشان را هم نخواندهاند، اما این اشخاص مدیر و سازماندهی بلد هستند، این عدم اطلاع از مبانی دینی و اعتقادی قطبها موجب بروز انحرافات بسیار در یان تصوف شده است و آسیب مهمی به آنها وارد کرده است.
وی در ادامه با اعتقاد بر بروز بدعتهای متعدد در میان فرقههای تصوف، عنوان کرد: شکل گیری محلهایی که انحرافات را تلیغ و تعلیم کند ضاله خواهد بود، مهم نیست که یک مکان نظیر مهدیه و حسینیه زمان پیامبر اکرم(ص) نبوده باشد بلکه مهم تعالیمی است که در آن ارائه میشود، برخی خانقاهها محلی برای فساد و فحشا است، اینها که تکلیفشان به وضوح مشخص است و نیازی نیست به آنها پرداخته شود.
اذکار و برنامههای سلوکی خانقاه برگفته از نصوص دینی نیست
محقق و پژوهشگر حوزه علمیه در ادامه تصریح کرد: در خانقاهها اذکار و برنامههای سلوکی ارائه میشود که اصلا برگرفته از نصوص دینی نیست، بلکه برخی از آنها برگرفته از عرفانهای شرقی است، این مسائل بدعت در دین محسوب میشود، در طریقت و سلوک معنوی به طریق اولی منازل عرفانی و معنوی را باید از مبانی دینی و اهل بیت(ع) گرفت، متأسفانه ما شیعیان هنوز یک منازل السائلین بر مبنای روایات اهل بیت(ع) ننوشتهایم.
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه به تأویل بردن آیات قرآن برای توجیه سلوک را از دیگر انحرافات تصوف دانست و اظهار کرد: یکی از حوزههای اسیب شناسی تصوف در حوزه تمدنی است، تصوف وقتی در میان اهل سن شکل گرفت و رفته رفته گروهی از آنان به تشیع پیوستند رفته رفته جایگاه عقل تنزل پیدا کرد و به شهود بها دادند، استدلال در میان آنها بی بها شد، عقل زمانی که تنزل پیدا کند طبیعت و علوم طبیعی نیز بی ارزش میشود، به همین دلیل شاهد هستیم از قرن ششم تا نهم علوم عقلی نظیر ریاضیات اقول میکنند و پس از قرن نهم مجدد علوم طبیعی احیا میشود در حالی که در دوران قرن ششم تا نهم از نظر ادبی و عرفانی اتفاقات بسیاری رخ میدهد.
وی خاطرنشان کرد: اگر یک عرفان تنها به ملکوت توجه کند و از مُلک غافل شود استقلال علمی خود را از دست خواهد داد و نیازمند دیگران در این علوم میشود، مباحث مختلفی در عرفان نظری وجود دارد که باید اعتقادات تصوف را با مباحث این علوم بررسی کرد و شاهد درستی یا نادرستی اعتقادات آنها بود.
تمام عرفان باید از اهل بیت(ع) گرفته شود
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه با بیان اینکه قطعا به عرفان نیازمندیم، تصریح کرد: باید تمام این عرفان از اهل بیت(ع) گرفته شود نه اینکه هر بخش آن از جایی باشد، انتظار ما باید از دین حداکثری باشد نه اینکه قسمت قسمت باشد، متأسفانه منازل عرفانی اهل بیت(ع) به درستی تبیین و مکتوب نشده است.
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه حضور تصوف در هندوستان را به علت وجود گرایشات تصوف در میان اهل سنت هند و داشتن محبت نسبت به اهل بیت(ع) در میان این فرقهها دانست و افزود: ظرفیت خوبی که در میان اهل سنت هند وجود دارد به دلیل گرایشات آنها به تصوف است، در پاکستان تنها 1 درصد اهل سنت گرایشات وهابی دارند، اما دولت پاکستان دولتی است که با پول خریده میشود به همین دلیل وهابیت در این کشور فعالیت بسیاری دارد.
وی با اشاره به عدم رابطه داشتن تصوف با علوم عقلی و طبیعی، اظهار کرد: این درحالی است که آیات قرآن تأکید بسیاری بر طبیعت شناسی دارد، اما در تصوف این نگاه وجود داشت و به تمدن سازی شیعه آسیب زد ولی موجب شد اهل سنت صوفی رشد پیدا کند و مانع از رشد سلفیگری شود.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه شیخ بهایی را شخصیتی منحصر به فرد عنوان کرد که میان علوم طبیعی و عرفان رابطه برقرار کرده است و افزود: باید شیخ بهایی را به عنوان یک الگو در زمینه عرفان بدانیم، ایشان اگرچه متأسفانه کم تألیف بود اما رابطه دقیق و درستی میان عرفان و علوم طبیعی و دیگر علوم برقرار کرد، در عین عرفان در زمینه مهندسی فعالیت داشت و این میتواند یک الگو صحیح باشد.
نمیتوان به دلیل محبت داشتن به اهل بیت(ع) قائل به شیعه بودن بزرگان تصوف شد
استاد و محقق حوزه علمیه با اشاره به تفاوتهای میان علمای شیعه و سرشناسان تصوف و عرفای اهل سنت، عنوان کرد: اشخاصی نظیرمولوی و بسیاری از بزرگان اهل سنت محبت به اهل بیت(ع) داشتند ولی ولایت بلافصل امام علی(ع) را تنها از بعد معنوی قبول داشتند و از نظر سیاسی قائل به آن نبودند، به همین دلیل نمیتوان به شیعه بودن آنها اصرار کرد.
وی خاطرنشان کرد: صوفیه یک جریانی میان شیعه و سنی است، آنها معنویت را از سیاست جدا میدانند درحالی که این موضوع برای شیعه بسیار مهم است، علت اختلاف امام صادق(ع) با ابوهاشم کوفی نیز در همین راستا بوده است، ایشان با نگاهی جامعه به مسأله سیاست، اجتماع و سیر و سلوک عرفانی نگاه داشتند در حالی که صوفیه مخالف فعالیت اجتماعی و سیاسی است، تأکید داشتن بر ولایت امام علی(ع) و کم شدن سلفیگری در میان اهل سنت از خدمات تصوف محسوب میشود.
حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه تصوف را مؤثر در گسترش شیعه در ایران دانست و تصریح کرد: از ابتدا محبت اهل بیت(ع) در ایران وجود داشته است، اولین قیام پس از شهادت امام حسین(ع) قیام سیستان بوده است، بعضی مناطق ایران تا قرن چهارم مسلمان نبودند حتی اما بعد از قرن سوم و چهارم به تشیع گرایش پیدا کردند ولی عمدتا ایرانیها از اهل سنت بودهاند و تصوف هم در ایران شکل گرفت، به خاطر همین است که تصوف با ادبیات فارسی به شدت گره خورده است و هرکجا تصوف رفته است ادبیات فارسی نیز رفته است، این وجود تصوف در ایران در شیعه شدن ایران به ویژه از طریق صفویه بسیار مؤثر بوده است.
دوران اوج تصوف دوران انحطاط علمی جامعه اسلامی بوده است
رییس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه قرن ششم هجری را دروان اوج تصوف و انحطاط علمی تمدن اسلامی عنوان کرد و گفت: دولت عثمانی فاقد تمدن بوده است، دولت صفویه پس از شکست در جنگ چالدران و به قدرت رسیدن شاه طهماسب از علما استفاده کرد، وی از محقق کرکی برای حضور در دولت خود استفاده کرد، چرا که عرفان و تصوف فاقد قانون است و میتواند دولت را حفظ کند اما توانایی امتداد آن را ندارد، فقها در آن زمان در دولت صفویه حاکم بودند چرا که پادشاهان صفوی میدانستند فقه توان اداره و امتداد حکومت را دارد.
وی در ادامه افزود: شیخ بهایی تنها کسی است که عرفان را با فقه و فلسفه ترکیب میکند و مدلی در این زمینه ارائه میدهد و به همین دلیل شاهد شکوفایی تمدنی هستیم اما از دوران شاه عباس دوم با تسلط تصوف بر تفقه شاهد هستیم که تمدن صفوی رو به افول میرود و سرانجام به شکست و نابودی میرسد، فقه توان تمدن سازی دارد ولی دیسیپلین عرفانی توانایی تمدن سازی ندارد.
حجت الاسلام خسروپناه با بیان اینکه معتقدم باید تصوف را مدیریت کرد، اظهار کرد: اگرچه باید گروههایی نظیر مجذوبان نور که فعالیت ضد امنیتی داشتند را با برخورد امنیتی متوقف کرد و پوشش اینها تحت هر عنوانی که باشد مهم نیست ولی به صورت کلی معتقدم هرقدر برخورد امنیتی با جریانهای تصوف فعال در کشور شود موجب مطرح شدن آنها و دیده شدن آنها میگردد و تأثیر منفی در تقابل با آنها خواهد داشت و تازه موجب گرایش مردم به آنها خواهد شد، باید بیشتر به فعالیتهای ایجابی و معرفی معارف دینی و شیعی و معارف اهل بیت(ع) پرداخت.