به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، سیدعلی کلاهدوزان، عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و مهمان ویژه این برنامه اظهار داشت: این کتاب خیلی روان، کاربردی و قابلفهم است و اضافهگویی ندارد. کلیت کتاب، خوب و قابلاستفاده است.
وی با توجه به عنوان کتاب ادامه داد: فرآیند معجزه خودشناسی از زمانی آغاز میشود که ما میفهمیم که هستیم؛ از وقتی که میفهمیم ناممان چیست، خانوادهمان شامل چه افرادی هستند، و کمکم یادگیریهایمان را به این خودشناسی اضافه میکنیم. برای مثال من یاد گرفتهام که قلمی به دست بگیرم، صحبت کنم و… این یک فرآیند مستمر است که هرچه جلوتر میرویم، وسعت آن بیشتر میشود و هیچگاه به نقطه پایان نمیرسد. یعنی دانشی است که میتوانیم تا لحظه پایان حیاتمان چیزی به آن بیفزاییم.
خودآگاهی، مقدمهای بنیادین بر خودشناسی است
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با بیان اینکه هرچه درک ما از خودمان بالاتر میرود، اطلاعاتی که به خود اضافه میکنیم نیز بیشتر میشود، گفت: خودشناسی روشی برای پیشگیری محسوب میشود نه صرفاً درمان. ما با پیشگیری، خود را توانمند میکنیم و میتوانیم در برابر شرایط سخت زندگی مقاومت حداکثری از خود نشان دهیم. این خودشناسی بسیار مهم است، اما یک مقدمه دارد که شاید از خود آن مهمتر باشد، و آن خودآگاهی است. به نظرم خودآگاهی از خودشناسی اهمیت بالاتری دارد؛ چرا که اگر خودآگاهی نباشد و ما ندانیم که واقعاً کیستیم، خودشناسی هم دچار چالش میشود.
وی درباره خودآگاهی اذعان کرد: اگر انسان را تعریف کنیم و وارد بحث خودآگاهی شویم، آنگاه میان انسان و خدا فاصلهای نیست و همه چیز یک پیوستار است. «و من عرف نفسه عرف ربه»؛ هر کس خود را شناخت، پس خدا را شناخت.
کلاهدوزان گفت: نقطه آغازینی که با یک فضای ماورایی ارتباط میگیریم، از این خودآگاهی شروع میشود. وقتی به علم روانشناسی نگاه میکنیم، میبینیم که روانشناسی در برخی حوزهها میگوید که موضوعاتی چون روح، خدا و معنویت از لحاظ علمی فاقد اعتبارند و دلیلش را این میدانند که این موضوعات، چندساحتی هستند، نه تکساحتی، و قابلیت اندازهگیری و ارزیابی ندارند.
وی با اشاره به اینکه علم یعنی ابزاری که به ما کمک میکند تا بتوانیم یک موضوع را مشاهده، ارزشیابی و اندازهگیری کنیم، اظهار کرد: در برخی حوزههای روانشناسی بر این تأکید میشود که چون نمیتوانیم به این موضوعات بپردازیم، پس اصلاً نباید به آنها ورود کنیم. معنویت یک چیز است و علم چیز دیگری است و مسیرشان متفاوت است.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان توضیح داد: در سال ۱۹۸۴، آقای دکتر هیز مقالهای با عنوان «Making Sense of Spirituality» (چگونه معنویت را بهصورت علمی درک کنیم) نوشت. این نقطه آغازی برای بحثهای علمی در حوزه معنویت بود و ۳۰ سال بعد، مقاله «رویکرد اکت» از دل آن بیرون آمد.
وی درباره علت نوشتن این مقاله افزود: دکتر هیز با حملات پانیک دست و پنجه نرم میکرد؛ گاهی حتی کار به اورژانس میکشید و تصور میکرد سکته قلبی کرده و در حال مرگ است. در یکی از این حملات، احساس کرد که از زاویهای دیگر خود را میبیند. برای او تجربهای از خروج از بدن رخ داد و برایش عجیب بود که چگونه میتواند خود را از بیرون نگاه کند. همین تجربه، نقطه آغازی شد برای استفاده از این ظرفیت.
«خود بهعنوان زمینه»؛ پایهایترین بُعد در نظریه اکت
کلاهدوزان بیان کرد: دکتر هیز درباره این موضوع کار کرد. او معتقد است اکت شش گوشه دارد و یکی از آنها «خود بهعنوان زمینه» نام دارد. من دو سال پیش در کنفرانسی در قبرس، از یکی از اساتید بزرگ پرسیدم که فکر میکنید از میان این گوشهها، کدامیک مهمتر و در عین حال کمتر درک شده است؟ طبق پاسخ او، خیلی مهم است که ما «خود بهعنوان زمینه» را که پنج گوشه دیگر بر آن سوارند، بفهمیم. از این گوشه با عنوان «خود مشاهدهگر» یاد میشود.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا به این گوشه «خود بهعنوان زمینه» میگویند، گفت: خود بهعنوان زمینه، در واقع خود بهعنوان محتوا نیست. تمایز اصلی میان زمینه و محتوا این است که محتوا قابل تغییر است، ولی زمینه ثابت بهشمار میرود. مانند بازی شطرنج که زمینه آن ثابت است، ولی مهرهها تغییر میکنند. ذهن و بدن ما محتوایی هستند که روی زمینه سوارند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان با بیان اینکه تجربیاتی که در حوزه علم آگاهی انجام میشود، بسیار جالب است، افزود: پیشتر تصور میکردیم مغز، تولیدکننده و کارخانه آگاهی است. اما با موقعیتهایی مانند تجربیات نزدیک به مرگ که در آن مغز کاملاً خاموش شده، مواجه شدیم که افراد، چیزهای زندهای را گزارش میکردند. یا خلبانهایی که در ارتفاع بالا و بر اثر فشار کابین بیهوش میشوند و تجربیات خاصی را بیان میکنند. در حالی که در آن لحظات، مغز کار نمیکند. یا وقتی فردی الکل یا مواد مخدر مصرف میکند، اگر تصویربرداری شود، تمام ذهن روشن است.
وی با بیان اینکه اکنون به این نتیجه رسیدهایم مغز بهعنوان سختافزار و ذهن بهعنوان نرمافزار، کارخانه تولید آگاهی نیستند، افزود: مغز همچون بستری رودخانهای است که آگاهی در آن جریان دارد. این، تحولی بزرگ در شناخت انسان محسوب میشود. اینکه چگونه با خودمان و کیستی خودمان ارتباط برقرار کنیم، از جایی باید آغاز شود که تفاوت میان ثابت و متغیر را درک کنیم.
کلاهدوزان گفت: اگر بخواهیم بفهمیم که کیستیم، باید از نقطهای ثابت آغاز کنیم. بدن ما مانند لباس ماست. اغلب، تعلقات و چیزهایی را که نسبت به آنها احساس مالکیت داریم، خودمان میدانیم. اما لباس ما، ما نیستیم. بدنمان هم ما نیستیم. کودک هفتسالهای که در آینه نگاه میکند، میگوید: «این منم.» فرد چهلساله هم میگوید: «این منم.» این «من» به چه چیزی اشاره دارد؟ در حالی که در طول این سالها، همه چیزش تغییر کرده است؟
وی با بیان اینکه آن چیزی که ثابت است، آگاهی است، تصریح کرد: اگر بخواهم خیلی روانشناختی توضیح دهم، میگویم این آگاهی، یک دیدگاهگیر است؛ آگاهیای که از کانونی ثابت، مستمر، جامع و فراگیر، همهچیز را رصد میکند و تغییرات بیرونی و درونی را میبیند. اگر این کانون ثابت را نداشته باشیم، نمیتوانیم تغییرات را متوجه شویم.
سه ساحتِ «خود» در روانشناسی اکت: از آگاهی تا مشاهدهگری
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان گفت: وقتی تغییرات را مرور میکنید، حضور خود را نیز در این تغییرات احساس میکنید و این بسیار مهم است. چرا؟ چون ما در اکت، سه «خود» داریم: ۱. آگاهی مستمر: مثلاً من روی صندلی نشستهام، دارم صحبت میکنم و خودم را در حال انجام یکسری کارها میبینم. ۲. خودِ مفهومسازیشده: تصاویری که از کودکی در ذهنم آرشیو شده و تا امروز شکل گرفته است. ۳. خود مشاهدهگر: نقطهای که در همه این تصاویر حضور دارد و آنها را از بیرون نظاره میکند.
وی ادامه داد: «خودِ مفهومسازیشده» در برخی موقعیتها بسیار کارآمد است. مثلاً الان که با شما صحبت میکنم، ذهن من هم با من در حال صحبت است و این گفتوگوی درونی، مفهومی از خود برای ما شکل میدهد. اما این یک شمشیر دولبه است؛ گاهی بسیار کمککننده و گاهی محدودکننده و آسیبزا. آنجا که میگوییم «من این هستم و جز این نیستم»، در واقع شناختی خشک و چهارچوبی سخت از خود ساختهایم.
کلاهدوزان اظهار کرد: بزرگترین دیکتاتور زندگی ما، مغز ماست؛ و این دیکتاتور ذهنی باعث میشود که حق انتخاب از ما گرفته شود. نیچه میگوید: «انسانها محکوم به آزادی هستند.» همان روزی که خدا آدم را در بهشت آفرید، در سرنوشت او قرار داد که باید از بهشت بیرون برود و آن هم با نافرمانی. شاید بفهمد که حتی در آزادی نیز میتوان با خالق مخالفت کرد. این آزادی بسیار مهم است. بنابراین اکت یک گام جلوتر میآید و خودِ مشاهدهگر را مطرح میکند.
وی اضافه کرد: «آگاهی مستمر» میگوید: «من الان اضطراب دارم.» «خودِ مفهومسازیشده» میگوید: «من آدم مضطربی هستم.» «خودِ مشاهدهگر» میگوید: «من خودم را در حالی که اضطراب دارم، میبینم.» این چه معجزهای ایجاد میکند؟ بند اعدامیهایی که در زندان هستند، اگر دچار اختلال روانی یا شخصیت ضداجتماعی نباشند و فقط از روی خشم کاری کرده باشند، چند روز بعد از عملشان، همه پشیمان میشوند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در پاسخ به اینکه چرا این اتفاق میافتد؟ گفت: مگر چند ساعت یا چند روز بعد، آنها چه فرقی با قبل کردهاند؟ آیا شخصیتشان عوض شده؟ تفاوت در چیست؟ تفاوت این است که وقتی به گذشته فکر میکنیم، خودِ واقعیمان را از محتوای ذهنی جدا میدانیم.
وی یکی از زیباترین مصادیق این خودآگاهی را در پاسخ امام باقر(ع) به فرد نصرانی دانست که ایشان با آرامش، وقار و تفکیک میان خود و محتوا (اتهامها) برخورد کردند و سبب هدایت آن فرد شدند و اظهار کرد: اینجاست که میتوانیم از اکت و از معنویت استفاده کنیم. وقتی با کودکی دوماهه بازی میکنید، میبینید که او فقط نگاه میکند. هیچ قضاوتی نسبت به شما ندارد. فقط میخواهد یاد بگیرد و ارتباط برقرار کند. اما وقتی ما به ابزار کلام دست پیدا میکنیم، از یک سو توانمند و از سوی دیگر درگیر ذهن خود میشویم. دکتر هیز در کتاب خود با عنوان «از ذهنت بیرون بیا و وارد زندگی شو»، که از پرفروشترین کتابهای آمریکا در دهه ۹۰ بود، میگوید: «معنویت، معصومیت از دسترفته دوران کودکی را به انسان بازمیگرداند.»
وی در پایان گفت: همچنین دکتر هیز میگوید: «مهم نیست که چقدر بزرگ هستید؛ از لحظهای که از بزرگتر شدن دست بکشید، فرآیند مرگ شما آغاز میشود.» و این را بدانید که یکی از کارهای «خودِ مفهومسازیشده» این است که جلوی رشد شما را میگیرد. باید در همه ابعاد خود را توسعه دهیم. یادمان باشد که توسعه در یک بُعد، باعث میشود زندگیمان کاریکاتوری شود.
در ابتدای این جلسه حجتالاسلام محمود تباشیر، یکی از مؤلفان این کتاب اظهار داشت: وقتی نویسندگان کتاب به دو نفر یا بیشتر افزایش پیدا میکند، مدیریت کار بسیار سخت میشود. ما یک کارگاه شفاهی را تبدیل به کتاب کردیم و همین امر سبب شد که نگارش این اثر به اندازه دو کتاب از من زمان ببرد. بعد از آماده شدن کتاب و تأیید آن از سوی دکتر مهرابی، آن را برای مطالعه به چند نفر از خانمها دادیم که بعضاً حتی طرحوارهها را نمیشناختند. هدف ما این بود که ببینیم از نگاه یک دانشپژوه یا مشاور و استاد، چقدر ارتباطگیری با این کتاب امکانپذیر است.
در ادامه هم علی مهرابی، دیگر مؤلف کتاب نیز در این آیین گفت: ریشه بسیاری از آسیبها و رفتارهایی که در سطح خانواده و ارتباطات میبینیم، در بحث طرحوارههاست. منتها ما در این کتاب، روش طرحوارهدرمانی را پیش نگرفتیم، بلکه به سراغ شناخت طرحواره به عنوان صورتمسئله رفتیم.
وی ادامه داد: اما برای حل آن از رویکرد دیگری به نام اَکت استفاده کردیم. اَکت خودش یک نوع سبک زندگی محسوب میشود و به ما میآموزد که چگونه در راستای تقویت آن باورهایی که داریم، حرکت نکنیم.
مهرابی توضیح داد: کتاب را میتوان در سه بخش عمده در نظر گرفت؛ بخشی در مورد ۱۸ طرحواره یا عینکهایی که از زمان کودکی بر چشم زدیم و در راستای تقویت آن حرکت میکنیم، بخشی در مورد مبحث اکت و بخشی دیگر تلفیق این دو رویکرد برای مشاورین، همراه با یک پروتکل. بستگی به سوژه دارد که طرحواره خود را بشناسد و مطابق با آن حرکت نکند.
وی افزود: کتابها معمولاً یا طرحوارهمحور یا اکتمحور هستند. من کتابی ندیدم که این دو رویکرد را با هم داشته باشد. در این کتاب با طرحوارهها آشنا میشویم ولی از سبک رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد بهره میبریم؛ یعنی به جای تغییر باورها، واکنش خود را نسبت به آنها تغییر میدهیم.
لازم به ذکر است کتاب «معجزه خودشناسی؛ بر اساس طرحواره و رویکرد مبتنی بر پذیرش و تعهد» نوشته حجتالاسلام محمود تباشیر و دکتر علی مهرابی توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان منتشر و در دسترس عموم علاقهمندان قرار گرفته است.