عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

برخی کتب حوزوی اهداف آموزشی ندارند/ برای تمام دروس آموزشی، قائل به متن نباشیم/ حوزه به روش های جدید آموزشی نیاز دارد/ به روز کردن اساتید حوزه را در دستور کار قرار دهیم

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان معتقد است: کتابی که در سال های گذشته نوشته شده با متد آموزشی همان زمان نگاشته شده و بعضاً کتاب ها اصلاً اهداف آموزشی نداشتند و به مرور زمان جزو متون درسی قرار گرفتند، اگر این واقعیت را بپذیریم، ضرورت تغییر و تحول در درس های آموزشی مشخص می شود.

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالرسول احمدیان تأکید دارد که ما احتیاج به آموزش اساتید و پیاده کردن متدها و تکنولوژی های جدید آموزشی در حوزه داریم تا اینکه بخواهیم متن های جدید آموزشی تولید کنیم. اساتید و سیستم آموزشی باید بتوانند هر طلبه ای با هر نوع استعدادی را در قالب یک نظم آموزشی مدیریت کنند و براساس اقتضائات هر طلبه، هر کلاس و هر ترم، متد و روش و متن آموزشی خود را تغییر دهند.

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان همچنین بیان می کند که باید به صورت «موردی و مصداقی» مطابق با «اهدافی» که برای هر یک از این دروس داریم، تصمیم گیری کنیم و در این میان «استعداد» طلاب نیز مدنظر قرار گیرد.

در ادامه متن گفت وگوی شفقنا با رئیس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان را می خوانید:

* موضوع تغییر یا عدم تغییر کتب درسی حوزه هر از چندگاه در محافل حوزوی مطرح می شود. برخی معتقدند کتبی که محور اصلی آموزش در حوزه را تشکیل داده اند همچنان باید اساس تعلیم و تدریس در حوزه باشند. گروهی دیگر معتقدند نیازها و علوم جدیدی به وجود آمده که تغییر کتب درسی را ضروری می سازد. در این حال گروه سومی هم هستند که بین این دو را جمع کرده و معتقدند هم باید کتب اصلی پیشین حفظ و تدریس شود و هم باید به مقتضای شرایط جدید کتب و و متون جدیدی به عنوان مکمل یا متمم به کتب تحصیلی حوزه به صورت رسمی اضافه شود. دیدگاه شما چیست و اساسا وضعیت تحصیل، تحقیق و تدریس در حوزه های علمیه به ویژه حوزه قم را چگونه می بینید؟

آنچه باعث می شود به یک مدل یا معیاری برسیم برای اینکه بتوانیم کتاب های متون قدیم یا متون جدید را ارزیابی کنیم و نظر دهیم که این کتب به تغییر و تحول نیاز دارند یا نیاز ندارند، بستگی به اهدافی دارد که از طرح و تدریس آن دروس دنبال می کنیم. پس از اینکه هدفمان را مشخص کردیم، با استفاده از یک مدل و بهره مندی از نظر متخصصین علوم و متخصصین مدیریت آموزشی می توانیم درباره تغییر و تحول کتاب ها تصمیم بگیریم.

من به طور کامل قائل به هیچ یک از نظریاتی که اشاره کردید نیستم و شاید سومین نظر یعنی اینکه باید به صورت مصداقی و موردی درباره هر یک از کتب تصمیم بگیریم را تا حدودی قابل پذیرش بدانم.  پس معتقدم یک نظر چهارم هم هست و آن اینکه ما باید به صورت «موردی و مصداقی» مطابق با «اهدافی» که برای هر یک از این دروس داریم، تصمیم گیری کنیم.

بسیاری از کتاب هایی که در گذشته نگاشته شدند با اهداف و متدهای جدید آموزشی هماهنگ نیستند و این غیر قابل انکار است و باید ابتدا این مساله را بپذیریم. یک کتابی که در سال های گذشته نوشته شده با متد آموزشی همان زمان نگاشته شده و بعضاً کتاب ها اصلاً اهداف آموزشی نداشتند و به مرور زمان جزو متون درسی قرار گرفتند، اگر این واقعیت را بپذیریم، ضرورت تغییر و تحول در درس های آموزشی مشخص می شود.

اینکه برای تمام دروس آموزشی، قائل به متن باشیم، اینکه خودمان را در یک چارچوبی قرار دهیم که هر فردی نیاز به یک متن واحد آموزشی در سیستم آموزشی دارد، قابل گفت وگو و چالش است. آنچه که در سیستم های آموزشی اهمیت پیدا می کند، رسیدن دانش پژوه و طلبه به یک سطحی از اطلاعات است که مرتبط به اطلاعات گذشته و اهدافی است که می خواهد در سطح های آینده دنبال کند. به دست آوردن این سطح از اطلاعات همیشه وابسته به متن آموزشی نیست یعنی گاهی استاد است که تشخیص می دهد کدام متن آموزشی برای این قشر از طلاب و افرادی که طالب علم هستند، در این فضا و مکان، با این سطح از معلومات گذشته و حتی براساس جنسیت و رشته های مختلف، مفید و موثر است. با این رویکرد یک معیار ارزشیابی واحد و متقنی را در سیستم آموزشی پیاده می کنیم و اطمینان پیدا می کنیم که این حد از آموزش را طلاب ما دیده اند. بنابراین شاید بیشتر از آنچه که ما باید اصرار کنیم که یک کتاب واحد آموزشی در سیستم آموزشی حوزه وجود داشته باشد، باید متون مختلف آموزشی را براساس اهداف آموزشی برای نسل های مختلف تولید کنیم. شاید برخی از دروس احتیاج به هیچ متنی نداشته باشند، اینکه می گویم به هیچ متنی احتیاج ندارند بدین معناست که دست استاد را باز بگذاریم تا استاد براساس نیازی که در آن واحد در کلاس حس می کند، بتواند در آموزش خود تغییر و تحول ایجاد کند.

اساساً ما احتیاج به آموزش اساتید و پیاده کردن متدها و تکنولوژی های جدید آموزشی در حوزه داریم تا اینکه بخواهیم متن های جدید آموزشی تولید کنیم. البته شاید در سیستم جدید آموزشی، احتیاج به متن های آموزشی هم داشته باشیم، ولی این امر در گام و ضرورت دوم کارهای آموزشی است. در ابتدا باید ارتقای سیستم آموزشی و ارزشیابی و همچنین به روز کردن اساتید حوزه را در دستور کار قرار دهیم تا با ایجاد تحول در این عرصه به اهداف مورد نظر دست پیدا کنیم.

* سیستم آموزشی فعلی حوزه که کتب حوزوی جزوی از این سیستم است، طلاب آگاه به مسایل روز و مبتلا به جامعه را تربیت خواهد کرد؟

 حوزه یک مجموعه در هم تنیده ای از آموزش ها، افراد و رشته های بسیار مختلف است. اگر آثار سیستم کلی حوزه اعم از مدارس، مرکز مدیریت، موسسات اقماری و حتی دانشگاه های حوزوی را در نظر بگیریم، باید بگویم نسبت به گذشته وضع خوبی داریم. در حقیقت وضعیت امروز حوزه قابل قیاس با ۵۰ یا ۱۰۰ سال قبل نیست و یک جهش عظیمی را در تولید علم داشتیم که این پیشرفت مرهون تلاش اساتید و نخبگان حوزوی است. اما اگر منظور سیستم آموزشی فعلی حوزه است، معتقدم این سیستم آموزشی در وضع مطلوبی نیست.

تغییر و تحولات زمانه از جهت سرعت تغییر متون علمی و دسترسی سریع افراد به اطلاعات در نوع آموزش و پژوهش تأثیر می گذارد بنابراین ما مقداری عقب هستیم و سیستم آموزشی سطح حوزه به یک بازنگری جدی و تحولی عظیم نیاز دارد؛ اما نکته مهم این است که این اشکال منحصر به حوزه نیست بلکه سیستم آموزشی کشور دچار این آسیب و مشکل است.

اگر بخواهیم از حیث روحیه پژوهشی، تفکر کردن، به چالش کشیدن اطلاعات پذیرفته شده و نقد این اطلاعات، طلاب را با دانشجویان قیاس کنیم، سیستم آموزشی حوزه از این جهت بهتر از سیستم های آموزشی فعلی دانشگاهی است. اما نحوه ارایه و بروز و ظهور این فعالیت ها شاید در حوزه مقداری ضعیف تر باشد و ما معمولاً آموزش در قالب های نوین را در حوزه کمتر داریم و از این جهت در دانشگاه موفق تر بودیم.

در متدهای جدید علم سنجی جهان، مقالات و سطح ارجاع دهی و مراجعه به مقالات، معیار مهمی است که شاید در حوزه کمتر مورد توجه است، این نکته بدین معنا نیست که سطح پژوهش در حوزه ضعیف تر است؛ اما شاید ضروری است که روش ها و معیارهای جدید علم سنجی را بپذیریم و سعی کنیم روی قالب های ارایه محتواهای پژوهش حوزه بیشتر کار کنیم. به عنوان مثال شاید در دانشگاه یک محتوای ضعیف پژوهشی در قالب بسیار مطلوبی ارایه شود و نمره مطلوبی را اخذ  کند، اما در حوزه یک مطلب پژوهشی بسیار مطلوب در یک قالب ضعیفی ارایه می شود و نمره مطلوبی را اخذ نمی کند.

مثال دیگر اینکه در حوزه، نوشتن کتاب اهمیت بیشتری دارد تا نوشتن مقاله و این در حالی است که کتاب ها در روش ها و متدهای جدید علم سنجی جایگاه ویژه ای ندارند و معمولاً مقالات در سیستم های تولید علم محاسبه می شوند و معیار تولید علم هستند.

* بسیاری معتقدند کتب حوزوی و به تبع آن نظام آموزشی حوزه باید به روز شود، اما تا به امروز این تغییر و تحول در حوزه را شاهد نبودیم. معتقدید بر سر راه این مسیر تحول چه موانعی وجود داشته و دارد؟

 بسیاری از کتب به مرور زمان تغییر کردند. خودِ من خاطرم هست کتاب هایی که در حوزه می خواندیم، کتب دیگری بود و امروز همه تغییر کردند. اساتیدمان که نسل قبل از ما هستند، می گفتند در دوران طلبگی کتب دیگری می خواندند بنابراین در مجموع من قائل به این نیستم که کتب حوزوی اصلاً تغییری نکردند، اما سرعت تغییر، سرعت مطلوبی نیست و در سطوح بالاتر ترس از این تغییر و تحول بیشتر می شود. شاید یک مانع تغییر و تحول این باشد که نویسندگان کتبی که امروز به عنوان کتاب های مرجع و متن درسی استفاده می شوند، شأن بسیار بالایی دارند و مقام علمی بالای آنها مانع می شود از اینکه افراد، جرأت و جسارت علمی را پیدا کنند تا کتاب هایی را جایگزین کنند.

مانع دیگر تغییر و تحول، وجود این ترس است که نکند کتاب های جدید، ما را به اهداف مدنظر نرساند. کسانی که امروز متولی امور آموزشی هستند، همین کتاب ها را خواندند و در حوزه این استدلال وجود دارد که مفاخر حوزه همین کتاب های قدیم را خواندند بنابراین با این کتاب ها می توان به درجات بالای علمی رسید. من هم قائل هستم که این کتاب ها می توانند مجتهد پرور باشند، اما مهم این نکته است که آیا این کتب با اقتضائات امروز و بهره وری که از حوزه انتظار می رود، مطابقت دارد؟ با تدریس کتب موجود چند درصد طلاب به مقام علمی خواهند رسید؟ هر طلبه با استفاده از کتب فعلی برای رسیدن به درجات علمی بالا باید چه میزان هزینه و وقت صرف کند؟ شاید برخی از حوزویان به «زمان» توجه نکنند و بگویند اشکالی ندارد ۱۰ تا ۳۰ سال طول بکشد تا فردی مجتهد شود یا سطحی از معلومات را کسب کند در صورتی که با تغییر متدها و روش های آموزشی شاید بتوان زمان ۱۰ سال را به ۷ سال کاهش داد که در این صورت سالها صرفه جویی در عمر و وقت افراد را به همراه خواهد داشت.

* به منظور ارتقای نظام مند نظام تحصیلی حوزه چه پیشنهادی دارید؟  

باید یک تیم تحقیقاتی روش های مختلف آموزشی گذشته و حال را بررسی و ارزیابی کند و در قالب یک تحقیق و پژوهش هدفمند ارایه دهد.

امروز با یک بحرانی در حوزه به نام «دوران گذار» مواجه شدیم. در یک دورانی در برخی از روش ها و شیوه های آموزشی تغییر ایجاد کردیم، ولی نتوانستیم برخی موارد دیگر را تغییر دهیم؛ البته صرف «تغییرات» بدین معنا نیست که این تغییرات مثبت بوده است. به عنوان مثال سیستم آموزشی قدیم حوزه منوط به سال، ترم و واحد نبود یعنی طلاب، استادی را انتخاب می کردند یا یک استاد، طلبه و دانشجوی خود را انتخاب می کرد و متنی را برای آن فرد در نظر می گرفت و در قید سال و ترم نبودیم و برای استاد و طلبه مهم این بود که علم را یاد بگیرند و اگر طلبه آن علم را یاد می گرفت، مجوز برای رفتن به مقطع یا مرحله یا کتاب بالاتر را دریافت می کرد.

در مقطعی آمدیم، سیستم حوزه را با سیستم های آموزشی جدید که ترمی و واحدی بود، درآمیختیم و استاد و طلبه را ملزم کردیم که باید این متن درسی را در این تعداد جلسه و مقطع زمانی تدریس و دریافت کند، فارغ از اینکه سیستم گذشته حوزه، متن داشت، اما زمان نداشت. ما متن را تغییر ندادیم، ولی همان متن را زمان دار کردیم بنابراین ما گیر کردیم بین یک سیستم آموزشی گذشته و یک سیستم آموزشی جدیدی که نیم بند آن را اجرا کردیم. و جالب اینکه در دنیا سیستم های آموزشی نسل های جدید از سیستم آموزشی ترمی و واحدی که ما به عنوان سیستم آموزشی دانشگاهی قبولی داریم، عبور کردند و دوباره برگشتند به یک سیستم آموزشی که شبیه سیستم قدیم آموزشی حوزه بوده است. سیستم آموزشی جدید بدین صورت است که هر دانشجو یک نیاز و اقتضای آموزشی خاص خودش را دارد که باید در این سیستم آموزشی آنقدر روان و سیال باشد تا این فرد به نقطه بروز استعدادها و تولید علم برسد.

در حال حاضر در حوزه سردرگم هستیم. در برزخ گذشته و آینده گیر کردیم و به تبع آن طلبه ای هم که در این سیستم رشد می کند، سردرگم می شود. چرا طلبه ها وقتی به پایه ششم می رسند در یک حالت حیران قرار می گیرند و ابراز می کنند آموزش هایی که در این شش سال دیدم، چه فایده ای برای من دارد! این امر بدین معنا نیست که آموزش ها مفید نیست بلکه این فرد نمی داند این آموزش ها چه فایده ای برای او دارد. لذا باید برنامه ریزی مطلوب و آسیب شناسی داشته باشیم تا طلبه بعد از شش سال درس خواندن به نقطه حیران نرسد.

البته این نقد تنها به حوزه نیست بلکه سیستم آموزشی کشور دچار نقصان است و احتیاج به تغییر و تحولات اساسی دارد و حوزه هم به تبع آن به اصلاحاتی احتیاج دارد. شاید برگشتن به آورده ها و سیستم قدیم حوزه های علمیه البته با نگاه جدید به ما بسیار کمک کند. اینکه ما دروس را به سمت استاد محور شدن ببریم؛ به سمت اینکه هر طلبه نیازها و اقتضائات اختصاصی خود را دارد نه اینکه برای همه یک متن و متد آموزشی واحدی تعیین کنیم.

باید اساتید و سیستم آموزشی خود را طوری طراحی کنیم که این آمادگی را داشته باشد که بتوانند هر طلبه ای با هر نوع استعدادی را در قالب یک نظم آموزشی مدیریت کنند و براساس اقتضائات هر طلبه، هر کلاس و هر ترم، متد و روش و متن آموزشی خود را تغییر دهند.

در سیستم ها و نسل های جدید آموزشی حتی درس ها هم قابل تغییر و تحول هستند و استعداد و هدف در درجه اول اهمیت است لذا باید کمک کنیم تا افراد بتوانند استعداد و اهداف خود را شناسایی کنند که برای تحقق این امر نیز باید یک سیستم مشاوره مطلوبی را برای طلبه ها ایجاد کنیم و در قالب هدایت تحصیلی راهنمای طلاب باشیم. شاید این متدها بسیار آرمانی باشد، ولی این آرمان ها قابل اجراست.

مشاهده در خبرگزاری شفقنا

مطالب مرتبط

نظرات

دیدگاه های ارسال شده پس از تایید منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *