تقیه را معمولاً بهلحاظ انگیزه و علتش به دو نوع «خوفی یا حفظی» و «مُداراتی یا تحبیبی» تقسیم میکنند. تقیهای که در بحث وحدت اسلامی نقش مهمی را ایفا میکند تقیهی مداراتی است درحالیکه آنچه معمولا از تعبیر تقیه به ذهن مردم خطور میکند تقیهی خوفی است.
تقیهی خوفی بهاینمعنا است که اگر فردی احتمال دهد بهسبب انجام عمل یا اظهار عقیدهاش، مخالفان مذهبی به یکی از موارد دین، جان، ناموس و مال و آبرو خودش یا دیگران دستدرازی میکنند، باید برای حفظ آنها از آشکارساختن نظر یا عمل دینی خودداری کند یا حتی خلاف آن را اظهار کند.
اما تقیهی مُداراتی براثر ترس و بهمنظور حفظ جان و عقیده انجام نمیشود؛ و در آن خوشبرخوردی و معاشرت دوستانه با اهلسنت مورد توصیه قرار گرفته است. نقش نداشتن خوف و ضرر در مشروعیت تقیهی مُداراتی موجب میشود این تقیه در مناطقی همچون ایران که دین رسمی آن اسلام و مذهب شیعه است، موضوعیت و فعلیت داشته باشد. همچنین اگرچه مفهوم تقیه ملازمهای با پنهانکاری دارد، ولی تقیهی مُداراتی در بسیاری از مصادیق آن نیاز به پنهانکاری ندارد، بلکه ائمه(ع) برای تحقق آن خواستار خوشرفتاری و گفتار پسندیده در معاشرت با اهلسنت هستند. به عبارت دیگر نشان دادن خصوصیات و امتیازات عِلمی و عَمَلی شیعه در تعامل با اهلسنت، نگاهی واقعگرایانه نسبت به تشیع را به وجود میآورد.
کتاب بنده با عنوان «پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت» ابعادی از تقیهی مداراتی را در سخنان و سیره امامان اهلبیت(ع) بررسی کرده است، اما سخن ما در اینجا حول این مطلب است که نسبت تقیهی خوفی با وحدت اسلامی چیست؟
تقیهی خوفی در جایگاه خودش یکی از قوانین تبلیغی دین است که از وارد شدن خسارات جانی و مالی و حیثیتی به خود فرد و دیگران یا مذهب جلوگیری میکند. بعضی از صورتهای تقیه خوفی در عمل میتواند به همزیستی مسالمتآمیز مسلمانان کمک کند ولی بعضی از صورتهای آن را نمیتوان یک اصل در تعامل مسلمانان با یکدیگر بهحساب آورد، بلکه برای تحقق همزیستی اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی باید با زمینههای به وجود آمدن تقیهی خوفی مبارزه کرد و اصل موضوعیت یافتن آن را از میان برداشت. مثلا در مواردی که تقیهی خوفی(یا به تعبیری تقیهی حفظی) برای پنهان کردن شیعهبودن از اهلسنت صورت میگیرد، این موضوع نشان از تفکرات و روحیات تکفیری در میان اهلسنت آن منطقه دارد و صرف پایبندی به تقیهی خوفی، همزیستی مسلمانان را رقم نمیزند، بلکه تقیهی خوفی فقط یک تاکتیک برای حفظ جان شیعیان است و چهبسا روحیهی تکفیری در بستر آن شدت نیز پیدا بکند. گاهی نیز این برخورد تکفیری نسبت به موارد جزئیتری مانند برداشتهای فقهی و اجتهادها و نظراتِ کلیِ کلامی صورت میگیرد که این موارد نیز باید با به رسمیت شناختن تشیع به عنوان یک مذهب اسلامی از میان برود، همانگونه که در گذشته مذاهب فقهی اهلسنت نسبت به برداشتهای فقهی یکدیگر حساس بودند و به خاطر نگاههای متفاوت فقهی به جنگ یکدیگر میرفتند، اما هماکنون پیروان این مذاهب اختلاف نظر فقهی را به رسمیت میشناسند و حساسیتی بر تفاوت نظرات فقهی ندارند.
پس در کل میتوان گفت تقیهی خوفی(حفظی) اگر برای پنهان کردن عنوان تشیع یا هویت عمومی و تمایزهای فقهی و اعتقادی تشیع باشد، فینفسه در مسیر تحقق همزیستی و وحدت اسلامی نیست، بلکه باید با زمینههای به وجود آمدن آن مبارزه کرد. البته هماکنون در بیشتر نقاط دنیای این تقیه برای شیعیان موضوعیت ندارد.
اما گاهی تقیهی خوفی در اصول مذهبی تشیع یا فروع فقهی آن نیست، بلکه در جزئیات یا حاشیههای اعتقادی و تاریخی است. پنهانکاری و محافظهکاری در بیان عمومی این اعتقادات هویت تشیع را مخفی نمیکند. این نوع از محافظهکاری گاهی در درون مذهب نیز وجود دارد و بسیاری از مطالب دشوار دینی یا مذهبی برای افراد عادی نقل نمیشود. در روایت معروفی امام سجاد(ع) فرموده است: «وَاللَّهِ، لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَهُ؛ به خدا اگر ابوذر میدانست آنچه در دل سلمان بود. او را میکشت (یا جان از کف میداد)»
بر این اساس چنین مواردی از تقیهی خوفی نه تنها جان یا مال افراد را حفظ میکند، بلکه دین و مذهب را از درگیر شدن در فتنهها حفظ میکند و اصل را فدای فرع و متن را قربانی حاشیه نمیکند. از این رو در روایتی از امام حسن عسکری(ع) روایت شده است:
«انجام دهنده تقیهای که امتی با واسطه آن اصلاح میشود، پاداشی به قدر همهی آن امت دارد، اما اگر در چنین موردی ترک تقیه گوید و امتی به هلاکت افتد، شریک جرم هلاک کننده خواهد بود.» (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، ص ۳۲۱)