این موضوع با واکنش علمای متعدد و مجامع علمی و حوزههای علمیه مواجه شد، دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان نیز در نوشتهای مبسوط به صورت کامل به بررسی و پاسخگویی نسبت به اظهارات و شبهات مولوی عبدالحمید پرداخته است که در ادامه مشروح این نوشته در اختیار شما قرار گرفته است:
در ایامی که تمام مردم جهان و ملت ایران درگیر بیماری فراگیری شده است، سخنان جناب آقای مولوی عبدالحمید در این باره، زمینه را برای سوء استفاده رسانههای معاند فراهم کرده است. از آنجا که بیانات ایشان آمیختهای از مسائل اعتقادی و سیاسی است، این نوشتار کوتاه در صدد، روشنگری و کنار زدن برخی ابهامات است.
اهم بیانات ایشان در شش محور، تقسیم شده و هر یک جداگانه پاسخ داده شده است.
محور اول:
ایشان، طلاب چینی مستقر در شهر مقدس قم را عامل انتقال ویروس کرونا به کشور عزیزمان دانسته است.
در تحلیل این بخش از صحبتهای جناب مولوی عبدالحمید با تمسک به حدیث نبوی می گوییم:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، به ابوذر غفاری که از راستگو ترین و محبوب ترین صحابه ی رسول مهربانی ها بوده و البته توسط خلفاء، از بیان احادیث نبوی منع شده بود، فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ كَفَى بِالْمَرْءِ كَذِباً أَنْ يَتَحَدَّثَ بِكُلِّ مَا يَسْمَع»؛ «ای ابوذر! برای دروغگو بودن فرد، همین بس، هر آنچه را که شنیده برای دیگران بازگو کند». (مجموعة ورام، ج2، ص: 61)
آیا آقای عبدالحمید، یک دلیل محکمه پسند برای گفته های خویش ارائه داده است؟ از ابتداییترین مباحث علمی این است: «البَیِّنةُ علی المُدعی»؛ «ادعا کننده هر مطلبی باید شاهد و دلیل اقامه کند».
محور دوم:
جناب مولوی؛ «جامعة المصطفی العالمیه» را محکوم به شست و شوی مغزی طلبههای اهل سنت کرده است.
مگر در جامعه المصطفی چه اتفاقی میافتد که شستشوی مغزی است؟ آیا ارائه فقه و کلام اهلسنت با رویکرد تقریبی و اعتدالی در مقابل سیاست تکفیری و افراطی، شستشوی مغزی است؟ کجای این برنامه خلاف وحدت است؟ ای کاش این کار را خودتان انجام میدادید تا این برادران، نیازی به حضور در جامعه المصطفی نباشد.
ادعای شست و شوی مغزی، توهین به هزاران جوینده دانش میباشد. آیا عقاید اهلسنت آنقدر سست و بیاساس است که بتوان به راحتی شست و شو داد؟ جناب مولوی! آیا حق آموزش و فهم و یادگیری را میتوان از دیگران سلب کرد؟ این دعوت الهی از 14 قرن پیش همواره در گوش و جان مسلمین بوده است و هنوز نیز سر سوزنی از طراوت آن کاسته نشده که حضرت حق میفرماید:
فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر/18)
بشارت بده كسانىكه قول را مىشنوند و از نيكوترين آن پيروى مىكنند؛ آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خردمندانند.
محور سوم:
ایشان میفرماید کرونا از بین چند کشور بین ایران و چین گذشته و به ایران رسیده و با این سرعت در ایران در حال گسترش است.
شاید این قسمت صحبتهای حضرتعالی نیازی به پاسخ نداشته باشد؛ چرا که اکنون بسیاری از همین کشورهای مورد اشاره شما و اکثر کشورهای دنیا نیز به کرونا گرفتار شدهاند. با گذشت زمان نیز مشخص شد که سرعت انتشار آن نیز آنگونه که شبکههای معاند تبلیغ میکردند نیست و کشورهای بسیار دیگری که مدتی مخفی کاری کردند یا از شیوع آن غافل بودهاند اکنون وضع فاجعه باری دارند. در حالیکه در ایران دقیقاً دو روز قبل از انتخابات که حساسترین زمان بود، وجود این ویروس به صورت رسمی اعلام شد.
نگاهی به وضعیت کشورهای مدعی پیشرفت بیندازید. قفسههای خالی فروشگاهها و نزاعهایی که گاه بر سر لوازم بهداشتی رخ میدهد، بیمارستانهای مملو از جمعیت و کلیساهایی که به خاطر کثرت مردگان این بیماری، محل تجمیع تابوت آنها شده صحنههایی است که امروز در مقابل دیدگان ماست.
اما در ایران اسلامی بخلاف تمامی تحریمهای ظالمانه، با زحمات جهادی مسئولان بهداشت و کادر درمان کشور و مسئولان اقتصادی، نگرانی از بابت تامین مایحتاج غذایی و زیرساختهای بهداشتی وجود ندارد.
محور چهارم:
از جمله ادعاهای آقای مولوی عبدالحمید این بوده است که بسیاری از گرفتاریهای چند سال اخیر در ایران مانند سیل و زلزله و کرونا و حتی تحریمها، نتیجه گناهان و خصوصاً اهانت به صحابه پیامبر بوده است. از این رو توصیه کردهاند: ” باید توبه کرده و به سوی الله بازگشت. و توصیه من این است که در این کشور حرمت صحابگان و یاران و اهل بیت رسول الله حفظ شود.”
ادعای این که این حوادث و حتی این بیماری فراگیر عذاب و نتیجه گناهان است، ادعایی بدون دلیل است.
حوادث اینگونه می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. هر حادثه ناگوار یا فراگیر، الزاماً عذاب یا نتیجه گناه نیست. بلکه میتواند عوامل عادی و طبیعی داشته باشد. همانطور که در مورد این بیماری احتمال داده شده که منشأ غذایی یا حمله بیولوژیک داشته باشد. بیمبالاتی در رعایت مسائل بهداشتی و پشتکردن به احکام الهی که بیان حقایق عالم خلقت از زبان اولیاء خداست، نیز میتواند دلیلی طبیعی برای این بیماری باشد. این مسائل برای مؤمن و کافر یکسان است.
مگر غیر از این است که امتحانات الهی که خداوند به همه مؤمنین وعده آن را داده است گاهی از طریق همین مصائب و بلاهاست تا از این طریق، عیار صبر و بندگی و ایمان آن ها سنجیده شود:
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ»(بقره، 155)؛
«اى مؤمنان … قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىکنیم؛ و بشارت ده به صابران».
آیا ترس و گرسنگی و از دست دادن جان که در این آیه برای مؤمنین آمده، عذاب یا نتیجه گناهان آنهاست؟
حقیقت این است که اتفاقات ناگواری مانند سیل و زلزله و کرونا و … که منشأ آن را گناهان مردم دانستهاید و به مردم را دعوت به توبه کردهاید، همواره عذاب الهی و نشانه گناه و معصیت مردم نیست.
بلا و مصیبت گاه کیفر گناه است و گاه جهت ترفیع درجه، مثل بلاهاى وارد بر حضرت ایوب علیهالسلام. گاهی هم بلایى که کیفر گناه است براى مؤمن نعمت است چرا که از یک سو او را متنبه مىکند و از سوى دیگر پاک مىشود. عدم بلا براى کافر و بهرهمندى او از نعمت، گاه پاداش اعمال نیک اوست که خدا در این دنیا به او اعطا مىکند تا در آخرت بىبهره باشد و گاه از باب استدراج است که در واقع اضلال مجازاتى است؛ یعنى اعطاى نعمت بیشتر موجب طغیان بیشتر و خسران او مىشود.
از دیگر نکات شدت ابتلا و گرفتاری بندگان خداوند آن است که بیشتر به یاد خدا بیفتند؛ زیرا اصولاً انسانها در هنگام راحتی و آسایش غفلت میورزند(هر روزه در اخبار توجه بندگان مضطر را به خدا و مقدسات دینی در سراسر جهان بعد از مادهگرایی و حسگرایی میبینیم).
بسیاری از حوادث تاریخی مشابه نیز نشان میدهد که نمونه این اتفاقات در گذشته نیز سابقه داشته است. در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، صحابه و تابعین و حضرات معصومین علیهم السلام نیز گزارشهای تاریخی و روائی زیادی درباره شیوع بیماریهای مسری مانند طاعون و وبا داریم. مورخین از پنج طاعون مشهور و بزرگ در فاصله سالهای ششم تا 131 هجری نام بردهاند.( دیاربکری، حسین تاریخ الخمیس فی أحوال أنفس النفیس، بیروت، دار الصادر، بیتا، ج 2، ص 304.)
آیا این قاعده نیز شامل حال آنها نیز بوده است؟
عجیبتر این که ایشان، تحریمهای ظالمانه یک کشور مستبد و فاسد را نیز در کنار این بلاها قرار داده و مردم را دعوت به توبه کردهاند؟ مردم از چه چیز توبه کنند؟ از ایستادگی و مقاومت در برابر قلدریها و زورگوییهای آمریکا؟ از نپذیرفتن ذلت و حقارت و گردن کج کردن در برابر مستکبران؟
با این منطق، باید منشاء سه سال محاصره اقتصادی و اجتماعی مسلمین صدر اسلام در شعب ابیطالب را نیز گناهان مسلمین دانست!
بهتر نبود به جای دعوت مردم به توبه، از جایگاه دینی و مذهبی و ظرفیت رسانهای خود – که به برکت آزادیهای مذهبی در سایه نظام جمهوری اسلامی به دست آمده – برای دفاع از مردم عزیز ایران و محکوم کردن تحریمهای ظالمانه استفاده میکردند.
محور پنجم:
ربط دادن همه این ابتلاها به بیحرمتی به صحابه پیامبر و توصیه خیرخواهانه ایشان به: رجوع الی الله، احترام به صحابه مهاجر و انصار، مجاهدین بدر و احد و بغض آنان را در دل نداشتن است.
از نظر اعتقادی، به هر حال بین شیعه و اهل سنت اختلافی مبنایی در مورد صحابه وجود دارد.
سوال ما از همه وجدانهای بیدار این است:
آیا میشود هر کسی را که فقط یک ملاقات با پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم، داشته و شهادتین زبانی گفته، و بعدا دست به همه جنایتها زده است را دوست داشت؟ (تئوری عدالت صحابه اهل سنت).
آیا میتوان هم زمان، هم امیرالمومنین علی علیه السلام را که به فرموده پیامبر محور «حق» میباشند را دوست داشت و هم دشمنان ایشان را(ناکثین، قاسطین، مارقین و…) ؟
آیا میتوان هم عثمان را دوست داشت و هم صحابه و تابعین قاتل و فحاش نسبت به او را؟
آیا میتوان هم اهل بیت علیهم السلام را دوست داشت و هم لعن کنندگان و قاتلان آنها را؟
شیعه، عاشق صحابه مومن و متقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم، مانند سلمان و ابوذر و مقداد است.
حب و بغض ما بر اساس و مبنای محکم قرآنی و روائی بنا شده است.
آیا تصریح آیات قرآن به وجود منافقینی که خود را بین صفوف مسلمین مخفی کرده بودند(منافقون: 1؛ توبه: 101،؛ احزاب: 12)؛ مسلمانان در آستانه ارتداد (آل عمران: 154) از جبهه گریزان در مقابل کفار (انفال: 15 ـ 16)؛ کافی نیست که باور کنیم همه صحابه پیامبر قابل احترام نیستند؟
اما جدا از تفاوت نگاه اعتقادی، از نظر عملکرد و جنبه اجتماعی مگر غیر از این است که همواره مسئولین و نهادهای رسمی جمهوری اسلامی، سعی کردهاند به این اختلافات دامن زده نشود.
فتوای بلندپایهترین مقام این نظام، رهبر معظم انقلاب سندی رسمی و علنی بر این سیاست نظام بوده است؛ که فرمودند:” اهانت به نمادهای برادران اهلسنت از جمله اتهامزنی به همسر پیامبر اسلام [عایشه] حرام است. این موضوع شامل زنان همه پیامبران و به ویژه سیّدالانبیاء پیامبر اعظم؛ حضرت محمد(ص) میشود.”
آیا برخورد با فرقههای تندرو و هتاک که به اسم شیعه به بزرگان اهلسنت فحاشی میکردند و بستن دفاتر شبکههای آنها در ایران، نشاندهنده حسن نیت نظام، در شعار وحدت نیست؟
مگر نبود که رهبر معظم انقلاب، صراحتاً این فرقه را شیعه انگلیسی نامیدند و حساب نظام را از آنها جدا کردند؟
محور ششم:
ایشان گفتهاند: “مزارها ساخته شد تا بیماران را شفا بدهد و به بی اولادان اولاد بدهد، اما در مقابل کرونا چیزی نکردند و نمیکنند چراکه این آفتها از جانب خدا میآید و تنها وی این بلاها را دور میکند. شفا، اولاد و ضرر و نفع همه در دست پروردگار است”.
در پاسخ باید گفت:
بنابر آیات قرآن همه امور عالم هستی از جانب خداست: «قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (نساء، 78)
اما خداوند وقایع این عالم را از طریق اسباب و علل آنها جاری میکند. اسبابی که گاهی عادی و طبیعی است و شفای الهی از مجرای دارویی که طبیب تجویز کرده، اثر میکند و گاهی نیز از طریق اعجاز و کرامت به دست انسانهای برگزیده الهی جاری میشود.
همانطور که خداوند در مورد حضرت عیسی(ع) در قرآن میفرماید:
«وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّه»(آلعمران:49)؛ و کور مادرزاد و مبتلای به پیسی را به امر و اذن خدا شفا دهم و مردگان را به اذن خدا زنده کنم.
و در جای دیگری میفرماید «وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني»(مائده:110)؛ «کور مادرزاد و کسى که مبتلا به بیمارى پیسى بود را به اذن من، شفا مىدهی.»
آیا شفا دادن حضرت عیسی منافاتی با شفای الهی دارد؟ قطعاً اینطور نیست. چرا که همه این تاثیرات همانگونه که قرآن می فرماید، “باذن الله” است. مگر اعتقاد ما در مورد حضرات معصومین غیر از این است؟
بحث توسل مورد قبول بزرگان اهل سنت بوده و هست. بخاری در کتاب صحیح خود نقل کرده که:
از ثمامه بن انس نقل شده که خلیفه دوم اهل سنت، هر زمان گرفتار قحطی میشد، به وسیله عباس بن عبدالمطلب از خداوند طلب باران میکرد. خلیفه دوم دعا میکرد: “خدایا ما در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، همیشه به ایشان متوسل میشدیم و تو برایمان باران میفرستادی و سیراب میکردی و الآن ما به عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) متوسل میشویم؛ پس خدایا برای ما باران بفرست و ما را سیراب کن.” راوی میگوید: “باران هم میآمد”.»( صحيح البخاری، ج 3، ص 1360، بیروت: دار ابن کثیر، الیمامة، 1987، الطبعة الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا)
آیا خلیفه دوم نیز به اعتقاد ایشان به خطا رفته است؟
آیا این روایت را که علماء اهل سنت آن را در فضائل خلیفه دوم اهل سنت، آوردهاند و همگی به صحت آن اذعان دارند میتوان انکار کرد:
در زمان خلافت دومین خلیفه اهل سنت، قحطي آمد و يكي از صحابه – به نام بلال بن حارث – كنار قبر پيامبر آمد و گفت: يا رسول الله! مردم از بي آبي و قحطي، هلاك شدند. براي مردم طلب رحمت كن. پيامبر به خواب او آمد و گفت برو نزد عمر و از قول من به او سلام برسان و بگو خداوند باران رحمت را بر شما نازل میكند.
(فتح الباري لإبن حجر، ج2، ص412 – البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص105 – المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص482 – الاستيعاب لإبن عبد البر، ج3، ص1149 – كنز العمال للمتقي الهندي، ج8، ص431 – تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج44، ص345 – الإصابة لإبن حجر، ج6، ص216 – تاريخ الإسلام للذهبي، ج3، ص273)
در آخر، دعا می کنیم این همدلی و برادری شیعه و سنی که مرهون نظام جمهوری اسلامی و خون ریخته شده شهدای شیعه و سنی است، حفظ شود. و امیدورایم همگان قدر این فرصت را بدانند و در مواقع حساس به جای تفرقه افکنی، برای همراهی و همدلی بیش از پیش مردم عزیز ایران استفاده کنند.