در ادامه مشروح سخنان حجت الاسلام رهدار در درس گفتار فقه دولت اسلامی، الزامات فقه دولت با موضوع تألیف قلوب در فقه روابط بین الملل آمده است.
تألیف قلوب به معنای حمایت و پیوند معنوی است
مسأله تألیف قلوب یکی از موضوعات فقه بین الملل هست که به اقتضای یکی از تفاسیر در خصوص اینکه ما تعلق تألیف قلوب چه کسانی هستند، اصل تألیف قلوب از آیه 60 سوره توبه گرفته شده است که موارد 8 گانه مصرف زکات بیان شده و یکی از این موارد بحث تألیف قلوب است و به لحاظ لغوی تألیف به معنای جوش خوردن دو چیز به یکدیگر از حیث معنوی است.
تألیف در قرآن در زمینه قلوب مطرح شده است و بیشتر هم معنای تألیف معنوی است، به لحاظ اصطلاحی تألیف قلوب به معنای حمایت مادی و مالی از کفار و مشرکین به منظور جلب آنها به اسلام است، این تعریف ما را با سؤالاتی روبرو میکند، به عنوان مثال حمایت غیراقتصادی و فکری و دیپلماتیک آیا می تواند مصداق تألیف قلوب باشد یا نه، چرا که به لحاظ لغوی تألیف قلوب را این تیپ حمایتها میتواند ایجاد کند، مثلا حمایت دیپلماتیک میتواند موجب جلب قلوب شود.
مسأله دیگر اینکه آیا تألیف قلوب صرفا از همین سه طریق یعنی پیامبر، امام و ولی فقیه صورت خواهد گرفت یا اشخاص دیگر نیز در این زمینه میتوانند نقش آفرینی کنند، مسأله بعدی این است که زکات را اگر در دسته بندیهای فقهی در ذیل بحث فقه سیاسی و حکومی نیاوریم و براین باور باشیم که زکات برخلاف خمس نیاز اجازه خاص نیست اگرچه مصرف خاص دارد، برمبنای تشخیص شخصی یک تاجر یا قومی به صورت دسته جمعی زکات خودشان را به اشخاصی به منظور جلب به اسلام بدهند، این مصداق تألیف قلوب محسوب میشود یا غیر از این است.
تألیف قلوب و مسأله جلب یا جذب به اسلام
جلب به اسلام غیر از جذب است، در واقع مواردی که سمپات برای اسلام ایجاد میکند به عنوان تألیف قلوب دیده میشود، ممکن است که پرداخت زکات به یک کشور یا قومی آنها را مسلمان نکند اما آنها را طرفدار یا سمپات اسلام کند، برمبنای مفهوم جذب این موضوع میسر نیست اما اگر تألیف قلوب را جلب به اسلام بدانیم که اکثر علما نیز به این صورت نظر دارند، میتوان این حالت را تألیف قلوب دانست.
مسأله اینکه تألیف قلوب حقیقت شرعیه است یا خیر موضوع دیگری است که باید به آن توجه داشت، اینکه ما تا چه اندازه اجازه داریم که این آیه سوره توبه را القا خصوصیت کنیم و مناط آن یعنی الفت بین قلوب کفار یا مسلمانان ضعیف الایمان را لحاظ کنیم، اگر ضوابط تنقیح مناط کردن را در نظر بگیریم تألیف قلوب به صورت یک مصداق در سوره توبه ذکر شده است.
سه دیدگاه پیرامون ماتعلق تألیف قلوب
پیرامون ماتعلق تألیف قلوب سه دیدگاه وجود دارد، یکی اینکه تألیف قلوب تنها به کفار و مشرکین تعلق دارد، دیدگاه دیگر این هست که تألیف قلوب برای منافقین است، یعنی ملسمانان ضعیف الایمان، دیدگاه سوم اما این است که تألیف قلوب به هردو اختصاص دارد و این دیدگاه مشهور میان علمای اهل سنت و شیعه است، البته فقها یک مرجحاتی برای بحث متعلق تألیف قلوب ذکر کردهاند، مثلا دولت های هم مرز مصداق قطعیتر تألیف قلوب هستند، چرا که اینها استعداد بیشتری برای جلب شدن دارند هم بیشتر از دیگر کفار در معرض طمع و سوء استفاده از انها بر علیه حکومت اسلامی وجود دارد.
تعبیری وجود دارد که تألیف قلوب را به افراد صاحب منصب و اشراف قوم باید داد، استفاده از افراد ذی نفوذ میتواند مؤثر باشد، این مسأله البته قابل خدشه است، اگر تنقیح مناط این مسأله استخراج شود این مناط میتواند به افراد مشهور و غیر ذی نفوذ تطبیق داده شود، یا مثلا به توده مردم یک کشور کمک میکنید و سلطان چون میبیند افکار توده کشور با کشور اسلامی خوب شده است تلاش میکند تا همسو با رأی مردم حرکت کند، اگر مناط کار استخراج شود لازم نیست که بگوییم تألیف قلوب تنها به افراد ذی نفوذ تعلق دارد.
مرجح دیگر جدید اسلامهای ضعیف الایمان هستند، ممکن است یک نفر سالها است مسلمان شده اما ایمان ندارد، شاید از این شخص باید قطع امید کرد، اما عدهای هستند که تازه ایمان آوردهاند و از این طریق میتوان آنها را جذب کرد، علمای اهل سنت تأمین مصالح اسلام را بخشی از تألیف قلوب دانستهاند، برخی فقها در میان اهل سنت معتقد هستند مصداق تألیف قلوب نسخ شده است، به دلیل رفتاری که از خلیفه دوم دیدهاند و آن قطع بعضی پرداختیهای تألیف قلوب از سوی وی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) است.
دلیل دیگر این است که تألیف قلوب مربوط به صدر اسلام و در ضعف بودن مسلمانان است، به این دیدگاه نیز ملاحظاتی هست، یکی فلسفه تألیف قلوب است که فلسفه آن را چشم داشت کفار به مسلمانان میدانیم که چنین است، اما ممکن است گاهی ضعفی در میان نباشد بلکه انسان برای جذب دیگران به منظور تقویت قوتی که دارد و دعوت به حقیقت اقدام میکند، کما اینکه پیامبر اکرم(ص) در زمان فتح مکه که در اوج قدرت بودند به برخی از جمله ابوسفیان برای تألیف قلوب اموالی میدادند.
اختلاف دیدگاه فقها در استراتژی تألیف قلوب
از طرفی مخالفان نسخ هم دیدگاههایی دارند، به عنوان مثال برخی مفسرین ادعا کردهاند آیات تألیف قلوب از آیات محکمه است و نسخ مربوط به آیات دیگری است، مثلا کفار ممکن است قرار داد صلح داشته باشند، در این حالت تألیف قلوب موضوعیت ندارد، نسخ اینجا معنی ندارد و نمیتوان آن را در نظر گرفت.
سؤال دیگر این است که میتوان پول تعریف قلوب را به کشوری داد تا به کشور دیگر حمله کند و در نهایت منفعت این ماجرا به دوست های ما تقویت است. به عنوان مثال از سهم تألیف قلوب پولی به کشور بدهیم تا به یک کشور متخاصم ما حمله کند، این مسأله باید مورد بررسی و واکاوی قرار بگیرد و ابعاد گسترده آن در نظر گرفته شود.
ضرورتا پول تألیف قلوب برای دفع شر نیست بلکه گاهی برای توسعه کشور اسلامی هم محسوب میشود و به کار گرفته خواهد شد، سؤال بعدی این استکه آیا میتوان پول تألیف قلوب را به کشوری کمک کرد که به ان نیاز دارد و ممکن است به افراد هموطن خارج نشین این نوع حمایت یاری رسان باشد، مثلا در بحث تألیف قلوب اگر کسی به نیازمندان کمک کرد آیا میتوا پرداختن آن را به جای زکات یا خمس یا مالیات در نشر گرفت.
مسأله کمک به کفار برای تألیف قلوب متقن است
سؤال بعدی این است که با پول تألیف قلوب آیا می توان به کشور نیازمند پول پرداخت کمک کرد یا اینکه باید تنها به موارد خاص یاد شده پرداخت شود.
اینطور نیست که اگر به کسی وام داده شد یا کمک مالی صورت گرفته باشد، شخص با توجیهات و تقریرات این مدلی قرار باشد جذب اسلام شود، لازم است متذکر شوم که موضوع تألیف قلوب برای کفار و کمک به کفار برای ما قدر متیقن است، چرا که عموما بیرون از مرزها ما با کفار مواجه هستیم، به عنوان مثال مؤسسات فراملی و مؤسسات بین المللی که در همه کشورها شعبه دارند و ملیت خاصی هم ندارند از جمله این قسم متعلق تألیف قلوب است. اکثر سازمانهای مردم نهاد بین المللی نیز به همین صورت هستند و باید مسأله تألیف قلوب را برای آنها بررسی کنیم.