از دیرباز کتب مقدس ادیان مختلف، بخشی از آموزهها و پیامهای خود را در قالب داستان و قصه ارائه کردهاند و این مسأله نشان از این دارد که فهم تجربههای دینی در قالب روایت، برای مردم باورپذیرتر است. لذا روایت با توجه به ویژگیهایش ذهن مخاطب را بیشتر درگیر میکند و میتواند ابزار مناسبی برای انتقال تجارب و مفاهیم باشد.
آموزهها و مفاهیم معنوی، ظرفیت و توانایی زمینه شدن و موضوعیتبخشی برای ادبیات را دارند. در این رابطه، هم دین میتواند به ادبیات تعالی و معنا ببخشد و هم ادبیات میتواند تعالیم دین را در قالبی مناسب و قابلتوجه به نمایش بگذارد.
یکی از راههای عینیت بخشیدن به موضوعات دینی و ماواریی، استفاده از نمادها، استعارهها و تمثیلهاست که ادبیات در ارائه این موضوع پیشگام است. ادبیات داستانی از گذشته تاکنون بهعنوان رسانهای مکتوب و موثر در انتقال پیامهای اخلاقی و دینی و ترویج ارزشهای اجتماعی در صحنه بوده است. متون ادبی فاخر در کشور ما شاهد بر این ادعاست.
ادبیات داستانی با توجه به ساختار و درونمایهای که دارد، میتواند علاوه بر ادراکی که خلق میکند، در مخاطب کشش عاطفی و حسی ایجاد کند و با ایجاد چالش ذهنی، باعث رشد شناختی شود. لذا به همین جهت بهعنوان یکی از ابزارهای آموزشی دیده شد و در تربیت غیررسمی مورد توجه و اهمیت قرار گرفته تا جایی که قصهدرمانی، امروزه یکی از راهکارها در علوم روانشناسی و تربیتی تعریف شده است.
داستان بستری است برای فهم بیشتر خویش و درک جهان پیرامون. گاهی میشود مسألهای مبهم و پیچیده را با زبان قصه و داستان تبیین و در اختیار دیگران قرار داد. قصه، داستان و رمان علاوه بر تقویت قوه تخیل سبب پویایی اندیشه میشود و کنشهای موجود در داستان باعث ژرفاندیشی و وسعتبخشی میدان ذهن میشود.
داستاننویس تعهد با ذهن خلاق خود دریچه متفاوتی را از دنیا در برابر چشم مخاطین خود باز میکند و با زبان هنر که زبان مشترک همه انسانهاست، ارزشهای انسانی و جهان هستی را با دنیای کلمات به تصویر میکشد.
امروزه، ادبیات داستانی با توجه به هویت منحصربفرد خود صرفا برای بیان رویداد و کشمکش قهرمانها نوشته نمیشوند، قطعا به قصد رسالت و پیامی تالیف میشوند. در این بین ادبیاتی متعالی و ماندگار است که با تقرب به معنویت، از آموزههای دینی مدد بگیرد و در جهت سالمسازی انسان و جامعه قدم بردارد.
قصه یا داستان دینی همیشه به این معنا نیست که از قرآن و احادیث مستقیما در محتوا استفاده کرده و فرم دینی داشته باشد و یا اشاره به زندگی انبیا و معصومین داشته باشد. همین که تعارضی مثل عدالت و ظلم و یا نیکی و بدی به تصویر کشیده شود، مخاطب به مقتضای فهم خود و براساس فطرت خویش داوری میکند و پیام را دریافت میکند.
ادبیات اگر بخواهد راهنمای انسان به کمال و تعالی گردد و او را به سمت پیشرفت سوق دهد باید از دین کمک بگیرد. استفاده از عناصر دینی است که میتواند اندیشه ناب را گسترش و فطرت را زنده و بیدار نگه دارد.
ادبیات همچون شاخههای دیگر هنر، میتواند تذکر و تعلیم باشد و انسان را از غفلت بازدارد و حیاتبخش کالبد زندگی روزمره او باشد. زبان داستان، زبان اشارت است، زبان کنشهاست. برای شکوفایی و پویایی این رسانه باید موضوعات نو را در ساختار و پیرنگ جدید پرداخت کرد و با استفاده از تکنیکهای جذاب و عناصر دراماتیک چه مستقیم و چه نامحسوس پیام را به مخاطب انتقال داد.
هدف نهایی قصه و داستان، ارتقای کیفی انسان و مدد رساندن به او در ارتباط بامعبود و تذکر بُعد معنوی زندگی میباشد و با استخدام تکنیکهای جذاب ادبی پرداخت کرد و به مخاطب انتقال داد.