وی در ادامه افزود: باید درک کنیم که در توصیف هر هویت تاریخی نقطه بحران آن هویت تاریخی نقطه تحلیل آن بحران است، در نقاط مختلف غرب بحرانهای خود را به خودش گوشزد میکند. مرگ بحران ما انسانها است و هرکسی به شیوهای که با این مرگ مواجه می شود به بودن میرسد. کسی که مرگ را فراموش کند دیگر به خواب فرو خواهد رفت.
شفاه روبرو شدن انسان با عدم را مسأله اساسی بشریت توصیف کرد و گفت: درک این نبودن و روبرو شدن با آن بیداری ایجاد خواهد کرد و مبدأ هر گفتوگو و مراوده و تمدن است، گفتارهایی که براساس دوگانههای متباین عمل میکند، نمیتواند به استقبال جهان برود، در دوگانه اسلام و غرب اگر مصادره به مطلوب کنیم و بودن غرب را در نظر نگیریم نمیتوانیم انسان را از اساس طرح کنیم و به طرح جهانی برسیم، اسلام را نباید به عنوان یک طرح تمام شده تصور کنیم بلکه باید دعوت اسلام و تمام ادیان را به عنوان خطر افکنی انسان در شرایطی که هست در نظر بگیریم.
استاد فلسفه علم دانشگاه فراموش کردن خطر نبودن را عامل بیتقوایی برشمرد و اظهار کرد: کسی که تقوا ندارد نمیتواند با دیگران سخن بگوید و زبان ندارد، فرق اولیای الهی و بزرگان با دیگران در همین داشتن زبان است، کسی که زبان دارد انسان را به خودش یادآوری می کند، به همین جهت میتواند انسان ساز و اثرگذار در زندگی انسانی باشد.
وی با بیان اینکه غرب تراژدیها را مهمترین هنر خود میدانند، تصریح کرد: تراژدی اصل یونانی مهمترین تراژدی است که غرب به آن توجه دارد، در تراژدی یونانی انسان با نبودن و عدم مواجه میشود و در حقیقت غرب از این طریق یاد میکند از نبودن خود و به نحوی بیداری برای آنها رقم میزند.