عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عنوان منو

عقل در نقش یک پیامبر باطنی و درونی، قسیم وحی به حساب می آید

رئیس مؤسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی گفت: عقل قسیم دین نیست که بتوان از رابطه و نسبت بین این دو سخن گفت بلکه عقل در زیر مجموعه دین قرار دارد و در نقش یک پیامبر باطنی و درونی، از ابزارهای فهم دین به حساب می آید.

همانطور که کتاب و سنت قطعی و اجماع از دلایل اثبات دین و شریعت است عقل نیز در عرض این عوامل از ابزارهای فهم دین و اثبات تکالیف به شمار می آید. بنابراین اینکه عقل را در کنار دین و دین را در کنار عقل و در واقع موازی با یکدیگر قرار دهیم و بکوشیم تا رابطه این دو را تعریف کنیم، یک اشتباه فکری و اندیشه‌ای است.

به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان به تقل از ایکنا، عقل و دین از جمله موضوعات مهم در عرصه معرفت‌شناسی است که از دیرباز ذهن متفکران و اندیشمندان جوامع اسلامی و حتی غیراسلامی را به خود مشغول ساخته است که چه نسبتی میان عقل به‌عنوان یک قوه بشری و دین به عنوان یک امر معنوی وجود دارد و بین این دو کدام‌یک بر دیگری مقدم است. متفکران و فلاسفه اسلامی بر این باورند که قرآن کریم ایمان را بر پایه تفکر و تعقل گذاشته و قرآن همواره می‌خواهد مردم از تعقل و اندیشه به ایمان برسند. اما در این میان برخی سهمی برای عقل در معرفت‌شناسی دینی قائل نیستند و معتقدند چون عقل انسان خطاپذیراست، پس بشر به وسیله عقل نمی‌تواند به ساحت ایمان دست پیدا کند. خبرنگار ایکنا درباره رابطه عقل و دین با حجت‌الاسلام دکترعلی اکبر صافی، رییس موسسه آموزش عالی حوزوی علامه مجلسی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، مصاحبه ای داشته است که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

ایکنا: چه ارتباط و نسبتی میان دین و عقل وجود دارد؟ آیا عقل مقدم بر دین است یا دین مقدم بر عقل؟
حجت الاسلام صافی: عقل و دین در یک مسیرند و این‌طور نیست که عقل سلیم فتوایی بدهد که با خطوط کلی دین ناهماهنگ باشد. به بیان دیگر، عقل در کنار نقل، همانند دو بال یک طایر قدسی و ملکوتی‌اند که با آنها پرواز در فضای دین میسّر می شود. براین اساس کنار هم قرار دادن عقل و دین و جویا شدن از رابطه و نسبت آن دو، یک اشتباه فکری و اندیشه ای است؛ زیرا عقل، قسم دین است و قسیم آن نیست. عقل و نقل است که قسیم یکدیگرند و می توان آن دو را کنار هم قرار داد و از رابطه و نسبت بین آن دو سخن گفت نه عقل و دین. زیرا عقل در کنار وحی و سنت و اجماع، همگی از ادله ی اثباتی احکام دین هستند و از اقسام و ابزارهای فهم دین به شمار می آیند.

ایکنا: متکلمان و فلاسفه غربی چه دیدگاهی در خصوص نسبت میان دین و عقل دارند؟ دیدگاه فلاسفه اسلامی در این‌ باره چیست؟ 
حجت الاسلام صافی: اینان عمدتا به اشتباه افتاده‌اند و عقل و دین را به موازات هم انگاشته‌اند و تلاش کرده‌اند رابطه بین این دو را بیان کنند و یکی را مقدم و دیگری را مؤخر جلوه دهند. ولی تعداد زیادی از فلاسفه اسلامی و به ویژه شیعی، به عدم تقابل عقل و دین واقف گشته و تصریح کرده‎اند که این دو  در برابر و مقابل یکدیگر قرار ندارند. بلکه عقل را در کنار نقل، به مثابه دو دریچه و دو زاویه فهم دین و شریعت معرفی کرده‌اند و دین و احکام آن را دستاورد و خروجی مشترک این دو موهبت الهی یعنی عقل و نقل دانسته اند. این فهم عمیق از رابطه بین عقل و دین یا علم و شریعت، از بسیاری از افراط ها و تفریط ها در ارتباط با علم و دین و از انحراف علم شیفتگی یا عقل شیفتگی، ممانعت کرده است و انحرافات اندیشه ای را در میان فلاسفه اسلامی و به ویژه شیعی کاهش داده است.
در روایات هم از کلید واژه «حجت عقول»  و اینکه از عقل و خروجی آن با عنوان «حجت و دلیل دین» یاد شده است، همین حقیقت معلوم می شود که عقل نیز همچون وحی و دیگر راه های اثبات دین، از راه ها و دلایل اثباتی دین و شریعت محسوب می شود و یک رابطه طولی با دین دارد نه رابطه عرضی. این خلاصه دیدگاه برخی فلاسفه معاصر شیعه همچون آیت الله جوادی آملی است که در کتاب های دین شناسی ایشان می توانید مطالعه کنید.

ایکنا: باتوجه به وجود مکتب معتزلی(مکتب عقل گرایی) در اهل سنت، در کلام شیعه چه جایگاهی برای عقل تعریف شده و عقل چه جایگاهی در کلام شیعه دارد؟
حجت الاسلام صافی: درباره عقل سه دیدگاه افراطی، تفریطی و معتدلانه وجود دارد: برخی عقل را میزان دین و شریعت می‌پندارند. اینان نگاه افراطی به شأن عقل در قلمرو دین دارند؛ زیرا میزان بودن عقل در ساحت دین به این معناست که هرچه مطابق و موافق با عقل است و عقل می‌تواند بر درستی آن اقامه برهان کند، صحیح است و جزء دین محسوب می‌شود و هرچه با عقل موافق نبود و عقل از تأیید استدلالی آن برنیامد صحیح نیست و جزء دین محسوب نمی‌شود. این نگاه افراطی، آثار سوئی دارد که یکی از ثمره‌های تلخ آن، ارائه تفسیری ناصواب از خاتمیت پیامبر اکرم (ص) است؛ زیرا براساس تلقی مغرضانه از ارزش عقل، هنگامی که عقل بشر رشد کرد، دیگر نیازی به وحی نیست؛ چون عقلی که مبنای سنجش صحت و سقم محتوای دین است خود مستقیماً هادی و راهبر انسان در شؤون فردی و جمعی می‌شود. در نگاهی تفریطی، نزد برخی، عقل صرفاً مفتاح شریعت و کلید ورود بشر به عرصه دین شمرده می‌شود. به این معنا که عقل کلید ورود به ساحت دین است. عقل، وجود خدا و ضرورت وحی و ارسال پیامبر او را ثابت می‌کند و حجیت کتاب و سنت را برای بشر مدلّل می‌سازد، آنگاه کار وی به اتمام می‌رسد و به کنار می‌رود و جامعه بشری با محتوای دین روبه‌رو است که از طریق فهم کتاب و سنت باید به آن برسد و برای عقل سهمی در هماهنگی محتوای احکام دین با زیرساختارهای اصلی نیست.یکی از آثار تلخ نگاه تفریطی به عقل، تفسیر متحجرانه از دین و تبیین راکدانه و جامدانه، نه پویا و پایا از آن است. اما نظر معتدلانه آن است که عقل افزون بر مفتاح بودن، نسبت به اصل گنجینه دین مصباح نیز هست و منبع معرفتی بشر نسبت به مضامین و محتوای گنجینه دین است؛ پس عقل در سطوح مختلف خویش در صورتی که معرفتی یقینی یا طمأنینه‌بخش به ارمغان آورد می‌تواند کاشف از احکام دینی باشد و بُعد شناخت قوانین دین را در کنار نقل تأمین کند. با این مقدمه عرض می کنم که در کلام معتزله نسبت به عقل تندروی شده است و در واقع یک دیدگاه افراطی نسبت به عقل وجود دارد کما اینکه در دیدگاه اشعری‌ها و حنبلی‌ها یک دیدگاه تفریطی نسبت به عقل شکل گرفته که براساس آن عقل را از حجیت و اعتبار شرعی انداخته اند. اما در دیدگاه شیعی و امامی، عقل و وحی با هم در دستگاه دین کار می کنند و دین و احکام آن را بر کرسی اثبات می نشانند.  در نتیجه در تفکر شیعی، عقل و وحی در یک دستگاه کار کرده و هر دو باهم منجر به فهم دین و برداشت‌های دینی می‌شوند و هیچکدام دستگاه مستقلی برای فهم دین نیستند اما در رویکرد اشعری و حنبلی، وحی، موتورِ مستقلِ دستگاهِ دین است و عقل هیچ نقشی در این دستگاه جز نقش نظاره گر و تماشاچی ندارد. پس به طور خلاصه می توان گفت که دو مکتب اعتزالی و اشعری یکی راه افراط و دیگری راه تفریط را در پیش گرفته در حالی که مکتب امامی، مکتب اعتدال و میانه‌روی است و عقل و وحی را در یک دستگاه تولید معرفت دینی، قرار می دهد.

ایکنا: گستره و حد و مرز عقل برای انسان تا کجاست و از طریق آن به چه ساحت‌هایی می‌توان دست یافت؟ 
حجت الاسلام صافی: عقل در فلسفه و کلام شیعی، حجت و به مثابه وحی است؛ آن هم عقلی که آلوده به خرافات و اوهام و تعصبات نباشد، بلکه زلال و مصفی باشد، چون این عقل ابزاری برای فهم دین بوده و حجت است و گزاره‌های این عقل سلیم و پیراسته، می‌تواند همچون زلال وحی، مورد وثوق و اطمینان باشد و ساحت عقلِ پاک، همچون ساحت وحی، مقدس و معصوم است.

ایکنا: منظور از عقلانیت وحیانی چیست؟ 
حجت الاسلام صافی: عقلانیتی که وحی آن را تایید و امضا کند و عقلانیتی که بتواند در دستگاه دین کار کند، عقلانیت وحیانی است. عقل و وحی در اسلام و مکتب شیعی دو موهبت الهی‌ هستنند که یکی پیامبر درون و آن یکی پیامبر بیرون است، یعنی وجود بابرکت پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) پیامبر برون هستند که به ما وحی را القاء فرموده اند و عقل بصیر و طاهر ما، پیامبر باطن و درون ما است که دست در آغوش وحی می اندازد و در کنار وحی به تولید معرفت دینی می پردازد.

ایکنا: امروز در جامعه ما چقدر به عقلانیت بها داده می‌شود؟ فکر نمی‌کنید عقلانیت در معرفت دینی کمرنگ شده و اگر این‌گونه است، چه تبعات و پیامدهایی به دنبال دارد؟ 
حجت الاسلام صافی: کارکرد عقل و تفکر در جامعه رنگ باخته است، یعنی قضاوت‌های ما براساس عقل و تفکر و اندیشه، نیست، بلکه بسیاری از قضاوت‌های ما براساس دیده‌ها، شنیده‌ها و اوهام و تخیلات است. اگرقضاوت‌های آحاد جامعه براساس احساسات و عواطف فردی و شخصی و به دور از اندیشه و تفکر و آینده نگری باشد، آن جامعه یک جامعه ی پیشرفته  و پایدار و جامعه ی پاسدار و مدافع ارزش‌های انسانی، نخواهد بود. قرآن هم برهمین اساس است که مرتب به تعقل و اندیشه دعوت می کند.  اسلام  با ترغیب و تشویق ما به اندیشیدن سعی دارد، قضاوت‌های ما را بر مدار عقل و اندیشه و تفکر قرار دهد. اما امروزه همانند ضرب المثلی که می‌گوید: «عقل فلانی در چشم اوست»، قضاوت‌های ما هم بر اساس دیده‌ها، شنیده‌ها و تحت احساسات و عواطف است. بنابراین رواج فرقه ها و نحله های انحرافی در این روزگار هم تا حدود زیادی مولود همین قضاوت های سطح و عاری از تعقل و اندیشه ورزی است. 
متاسفانه کارکردی که عقل باید در یک جامعه دینی، اسلامی داشته باشد، در جامعه کنونی ما کمتر وجود دارد و بهای چندانی برای تفکر و اندیشه قائل نیستیم و نتیجه آن بی ثباتی و تزلزل نگرش های اجتماعی و تحلیل‌های ما است. ثبات نظر و رفتار در خیلی از آحاد و بخش‌های جامعه ما وجود ندارد و مرتب قضاوت‌ها و رفتارهای آنان تغییر می‌کند. بنابراین تعقل نه تنها در مسایل دینی، بلکه در مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز بسیار اهمیت دارد.  اگر جامعه ما یک جامعه ی اندیشه ورز و  متکی بر قضاوت‌های عمیق فکری و اندیشه ای نباشد، پیامدهای اجتماعی و سیاسی بسیار خطرناکی را در پی خواهد داشت و بلایی که بر سر جوامع غربی آمده و به سکولاریسم و پوچ گرایی در حوزه رفتارها و اندیشه ها، روی آورده‌اند، بر سر ما نیز خواهد آمد.

 

مطالب مرتبط

نظرات

دیدگاه های ارسال شده پس از تایید منتشر خواهند شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *