انسان همواره به آرامش نیازمند است و به اقتضای فطرتش طالب آرامش. او هر بار آرامش را در چیزی می بیند و برای رسیدن به آن تلاشی بی وقفه می کند. گاهی آرامشش را در یافتن یک وعده غذا می یابد و گاهی در خواندن یک صفحه کتاب. اما همواره بعد از رسیدن به آنچه مقصود نهایی تصورش می کرد، آتش درونی اش سرد شده و دوباره جویای امری دیگر است. گویا این چرخه هر روز و هربار تکرار می شود و انسان در چرخه دویدنها و رسیدن ها و باز سیر نشدن ها گرفتار است.
اگرچه انسان با تلاش، خود را به آنچه می خواهد می رساند اما باز دچار دلهره و اضطراب است و کثرت اضطرابها و نگرانی هایش او را آزرده خاطر می سازد.
کمال گرایی انسان بی نهایت است و او همواره می خواهد و هرگز سیر نمی شود، بنابراین اگر به منبعی نامتناهی متصل نباشد بعد از هر رسیدنی و آرامشی موقت دوباره اسیر اضطراب خواهد شد.
آری تنها راه فائق آمدن بر نابسامانی های روحی، برقراری ارتباط با سرچشمه پاکیها و خوبی هاست.
بشر امروز به اندازه ای که از خداوند فاصله گرفته به همان اندازه نیز از آرامش جدا شده است. ارتباط با خداوند همسو با نظام تکوین است و قطع ارتباط با او بر خلاف این نظام. به همین دلیل است که وقتی یاد او در دلها بی رنگ شود هرچقدر هم انسان از سایر جهات بی نیاز شود باز هم انگار چیزی در زندگی کم دارد.
زندگی و حیات مادی گاهی کاستی هایی را به دنبال دارد که نتیجه آن جز اندوه چیز دیگری نخواهد بود. گاهی نیز انسان در همین زندگی دنیایی غرق در نعمت می شود و اگرچه کاستی ندارد اما این بار سرمست غرور شده و از شخصیت انسانی اش فاصله می گیرد. یاد خدا از یک طرف اندوههای ناشی از کاستی ها را بر طرف می کند و از سویی دیگر غرور حاصل از سرمستی ها را.
اگرچه عرف مردم ذکر را تنها درگردش زبان و حرکت لبها و شمارش دانه های تسبیح می بینند اما قطعا ذکر و یاد الهی چیزی عمیق تر و فراتر از ذکر لفظی است؛ هر چند ذکر لفظی نیز پیش زمینه رسیدن به ذکر قلبی است اما ذکر لفظی مقصد نهایی در یاد خداوند تلقی نمی شود.
بعضی مواقع وقتی از ذکر و یاد خداوند صحبت می شود برخی فکر می کنند همواره به یاد خدا هستند و دلیل این امر را این مطلب می دانند که آنها هرگز خدا را فراموش نمی کنند و دائما چیزی در درون، آنها را متوجه خداوند می نماید. اگر چه این حالت حالتی نیکوست و این ادعا تا حدی صحیح اما در عین حال باید توجه نمود که وجود ذکر و یاد خداوند در زندگی انسان از طریق آثارش ثابت می شود در واقع به یاد “او” بودن باید اثراتی را به دنبال داشته باشد و الا اگر تنها در ذهن خویش به یاد “او” باشیم و در زندگی اثری از یادش وجود نداشته باشد گویا اصلا ذکری و یادی صورت نپذیرفته است.
بنابراین باید دقت کرد از لفظ تا معنا فاصله ایست بسیار که اگر لطف او نباشد و مهربانی اش ما را در حرکت نگاه ندارد هرآن خطر انحراف و لغزش در کمین ماست.
زهرا ابراهیمی