وی افزود: بدیهی است که تا ۲۵۰ سال بعد از وفات ملاصدرا، فلسفه و حکمت متعالیه در کتب مدفون بود و انتظار یافتن نمونههای عینی اجتماعی که در پرتو حکمت متعالیه رشد یافته باشند، بیهوده است. اولین بار، حکیم ملامحمد بیدآبادی تعلیم حکمت متعالیه را در برنامههای تدریس خود گنجاند و سپس شاگردان وی، از جمله ملامحمد نوری در تدریس آثار ملاصدرا ممحض شدند. شاگردان ملامحمد نوری نیز به شهرهای مختلف رفتند و در همه حوزههای علمیه، فلسفه ملاصدرا بهعنوان فلسفه مدرسی منتشر شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: یکی از شاخصترین مدرسههایی که در آن زمان، یعنی دوران قاجار، تدریس فلسفه ملاصدرا را بهعهده داشت، مدرسه صالحیه در قزوین بود که از سوی شاگردان ملاعلی نوری مانند ملامحمدصادق برغانی، ملامحمدتقی برغانی، ملاعلی طارمی و ملا آقا حکمی که از بنیانگذاران حکمت متعالیه در حوزه قزوین محسوب میشدند، اداره میشد. مثلاً، افراد شاخصی همچون سیدجمالالدین اسدآبادی و میرزا کوچک خان جنگلی از شاگردان ملا آقا حکمی بودند که نزد وی کسب علم میکردند.
امامیجمعه ادامه داد: آنچه با موضوع این نشست ارتباط دارد، تعلیم همه زنان وابسته به این چهار استاد فلسفه در این مدرسه است، بهطوریکه آنها همسران، عروسها، دختران و حتی نوههای دختری خود را برای شاگردی نزد اساتید بزرگ فلسفه به این مدرسه هدایت میکردند. این افراد بهمرور، مدارج عالی را طی میکردند، صاحب کرسی درس میشدند و تدریس علوم و معارف برای بانوان این مدرسه را بهعهده میگرفتند. از جمله این زنان میتوان به آمنه خانم، همسر ملامحمدصالح برغانی اشاره کرد. او که نزد همسر، برادران همسر و آقا حکمی درس آموخته بود، به مقام اجتهاد رسید و صاحب فتوا شد. دختران ملامحمدصالح برغانی نیز به مدارج عالی علمی رسیدند، از جمله نرگس خاتون که متکلم، فیلسوف، حافظ قرآن و فقیه مبرز شد، خدیجه خانم رسالهای در فقه، عرفان و فلسفه تألیف کرد و ربابه خانم در تهران و قزوین جلسات سخنرانی برگزار و حتی در این جلسات، از سیاستهای نادرست ناصرالدینشاه انتقاد میکرد. در واقع، مدرسه صالحیه مقدمه ورود جدی زنان به عرصههای اجتماعی و سیاسی و زمینهساز ایفای نقش آنها در نهضت مشروطیت بود.
عوامل ایجاد و تداوم پایداری نظام اجتماعی
وی در ادامه مباحث نظری، به موضوع حفظ و پایداری نظام اجتماعی از منظر فارابی و ملاصدرا پرداخت و بیان کرد: فلاسفه اسلامی ضمن تأکید بر ضرورت وجود قانون و ساختارهای نظارتی، لزوم فراهم بودن زمینه و بستر مهم دیگری را برای دستیابی به اقتدار و پایداری نظام اجتماعی متذکر میشوند، از جمله فارابی در فصل شصتویکم از کتاب فصول منتزعه، به عواملی که سبب ایجاد نظام پایدار اجتماعی میشود، اشاره کرده است. وی عامل ایجاد این پایداری را محبت و عامل تداوم این پایداری را عدل معرفی میکند و در ادامه، محبت را نه عاطفی، بلکه ارادی میداند و میگوید: محبت ارادی وقتی بهوجود میآید که شهروندان مدینه در مفهوم و ماهیت فضیلت، منفعت و لذت، اشتراک فهم داشته باشند. یعنی در چیستی فضیلت به وحدت نظر رسیده و در تلقی منفعت به اشتراک اجتماعی، ولو با شدت و ضعف دست یافته باشند و قدر مشترکی میان همه آنها در احساس لذت وجود داشته باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان افزود: فارابی متذکر میشود که اگر قدر مشترکی در آرا و افعال شهروندان مدینه وجود نداشته باشد و ارزشها از منظر آنها یکسان نباشد، قانون، سیستمهای نظارتی و پلیس کاری از پیش نمیبرند. فارابی در جایی دیگر، سیر انسان از فکر تا عمل را بررسی و در قسمت فضیلت فکری، بحث مفصلی راجع به ماهیت قانون بیان کرده است. وی میگوید قانون باید متناسب با فضایل اخلاقی باشد، بهگونهای که شهروندان مدینه در عمل به قانون، احساس عمل به اخلاقیات را داشته باشند.
وی ادامه داد: ملاصدرا نیز روابط اجتماعی را بر محور عشق قرار داده و با بهکار بستن نظام علی و معلولی در حکمت عملی، سعی در ایجاد پایداری نظام اجتماعی داشته است. ملاصدرا صراحتاً اعلام میکند که عشق به علت، عشق به معلول و آثار او را نیز در پی دارد، پس هر کس به خداوند مهربان عشق میورزد، باید به همه مخلوقات و مصنوعات او نیز عشق بورزد. وی در کتاب کسر اصنام الجاهلیة، ضمن اشاره به جملهای از شهید ثانی، یکی از مصادیق مهم عشقورزی را عشق به همه خلایق و یکی از مقامات والای انسانی را مقام فنا در خدمت مردم میداند، چراکه معتقد است چنین انسانی ضمن زیستن در این جهان، به ملکوت نیز راه دارد، به این صورت که هر گاه روی زمین و با مخلوقات خداست، آنچنان در محبت به مردم غرق میشود که گویی فقط مردم را میشناسد و خدا را نمیبیند و وقتی با ملکوت محشور است، گویی مردم را نمیشناسد و فقط مجذوب الله است و این، راه مرسلین و صدیقین محسوب میشود. ملاصدرا تأکید میکند که لازم است این مباحث نظری جای خود را در حکمت عملی پیدا کند و به منظر و محل نگاه تبدیل شود.
نقش عشق در نظام تعلیم و تربیت
امامیجمعه تصریح کرد: ملاصدرا تعلیم و تربیت دوران کودکی را یکی از مهمترین دوران آموزشی انسان میداند. وی معتقد است کودک پس از آنکه در مدت معینی تحت تربیت خانواده قرار گرفت، باید وارد جامعه شود و تحت تربیت مربیان مدرسه قرار گیرد. ملاصدرا ضمن زیر سؤال بردن نحوه عملکرد مربیان در مکتبخانههای آن زمان که بر محور چوب و فلک استوار بود، محور تعلیم و تربیت خردسالان را عشق و زیباشناسی میداند و معتقد است مربی باید با نگاه عاشقانه به کودکان، استعدادهای نهفته آنها را شکوفا کند. در طرح تربیتی ملاصدرا فقط دستیابی به ساخت ذهنی پر از مفهوم مورد نظر نیست، بلکه وی قائل به دستیابی به ساخت ذهنی فعال و نفس و ضمیری آرام در کودکان است.
وی اظهار کرد: ملاصدرا ضمن رد عرفانهای کاذبی که به رها کردن حرفه و صنعت توصیه میکنند و جایگاه و شأن علم و دانش را تنزل میدهند، معتقد است: فراگیری علم و دانش و اشتغال به صنعت و حرفه بهسبب رفع مشکل از خلقالله، مقدس و ستودنی است، چراکه خدمت به خلقالله سبب سیر انسان در مسیر تکاملی خویش بهشمار میرود و حتی باعث جبران قصورهای احتمالی وی میشود که مربوط به ذات انسانی اوست.