اگر فرهنگ ایرانی به طور چشمگیر با بحرانی به نام نیهیلیسم روبه رو نبوده است لزوماً چنین نمی ماند. به نظر میرسد که زندگی اخلاقی فرهنگ ما به تقصیر خویشتن، و بیش از همه به دلیل نبودِ نظریه پردازی اخلاقی، یعنی تفکّر خلّاقانه درباره ی مبنا و مسیر اخلاق، و به دلیل سردرگمیِ آگاهیِ ایرانی درباره ی سرشت رفتارهایش و دل خوشی به تأیید رفتارهایش از سوی خودش، چه بسا دست خوش بحران جدّی گردد؛ بحرانی که آرام آرام از سطح این یا آن ارزش اخلاقی فراتر رفته و قلمرو ارزشِ ارزش ها و معناداری ارزش ها را در نوردد: نیهیلیسم.
ولی نیهیلیسم اخلاقی چیست؟ مبادی آن کدامند؟ چه بسترهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی بدان دامن می زنند؟ روحیه ی چیره در آن چیست؟ راه کارهایی که تا کنون در قبال آن اتخاذ شده است کدامند ؟ پاسخ هایی برای این پرسش ها، و پرسش های دیگری از این دست، مسائلی بود که در این نشست به آن پرداخته شد.