وی همچنین به تحصیل فلسفه مشاء نزد حضرت آیتالله حسن زاده آملی و فلسفه حکمت متعالیه نزد حضرت آیتالله جوادی آملی و حضرت آیتالله مصباح یزدی پرداخته است. وی مدیریت پژوهشکده کلام اهلبیت(علیهم السلام)، دارالحدیث، را از سال ۱۳۹۰ تاکنون بر عهده دارد و تاکنون دو کتاب با عنوان های «الگوی جامع شخصیت زن مسلمان» و «مروری بر سنت و سکولاریسم» را به چاپ رسانیده است.
دکتر قاسم جوادی نیز از محققان و پژوهشگران حوزه علوم دینی و فلسفی است که در سال 1350 وارد حوزه علمیه قم شد و بعد از طی دروس رسمی حوزه که فقه و اصول و ادبیات بود در سال 56 در درس خارج شرکت کرد. همزمان با دروس رسمی حوزه از سال 54 تا 68 فلسفه و عرفان نظری را نزد اساتید متعددی گذراند، سپس ضمن طی دوره های زبان انگلیسی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم در دوره دین شناسی مؤسسه امام خمینی(ره) شرکت نمود و در کنار درسهای حوزه، به مطالعه تاریخ پرداخت و از مباحث تاریخ به مباحث مذاهب اسلامی سوق یافت. وی از سال 62 تاکنون در دانشگاه های متعدد نظیر دانشگاه کرمان، تهران، فردوسی، مقدس اردبیلی، مفید و باقرالعلوم به تدریس می پردازد.
چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدتقی سبحانی و دکتر قاسم جوادی بدین شرح است:
چکیده سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی سبحانی:
عقل و وحى به عنوان دو سرچشمه حقیقت، همواره در پیش روى بشر قرار داشته و مکاتب بشرى هر کدام به فراخور نگاه خویش، از یکى یا از هر دو به گونه اى بهره مند گشته اند. اما از میان کسانى که به این دو پیمانه معرفت دسترسى داشته اند، تنها اندکى محدود توانسته اند، به شایستگى حدود و حرمت هر دو را پاس دارند و معارف گرانبهاى عقل و وحى را در کام تشنگان حقیقت بنشانند.
الهیات و فلسفه اسلامى نمونه اى نمایان براى معرفى این واقعیت تلخ و دردناک است. از یک سو، اهل حدیث و حنبلیان با فروگذاشتن جانب عقل، به برداشت هاى نابخردانه از وحى رسیدند و به این ترتیب، هم عقل و هم وحى را به مسلخ بردند. و از سوى دیگر، فیلسوفان مسلمان با ادعاى حجیت انحصارى عقل و با تکیه بر میراث فلسفه هاى کهن، نه تنها از بیشترینه معارف وحیانى محروم شدند بلکه با بیان نظریه هایى که با وحى سر ناسازگارى و ناهمسویى داشت، به انگاره تعارض عقل و وحى دامن زدند. معتزلیان نیز در لایه اى پایین تر، به میراث وحیانى کم مهرى کردند و با انکارها و تاویل هاى ناروا، به ناهمروى عقل و وحى دامن زدند. افزون بر این، معتقدیم که بى توجهى به وحى، کار عقل گرایان را در پیشبرد پروژه عقلانیت نیز با دشوارى مواجه ساخت و در نهایت به نام عقل و عقل گرایى، اندیشه هایى ترویج شد که با عقل هم ناهماهنگ مى نمود.
به این بیان، نص گرایان و عقل گرایان مسلمان در فرجام کار خویش دستگاهى عرضه کردند که نه با عقل و نا با نصوص دینى هیچکدام توافق تام نداشت
اما در مقابل، اعتقاد و ادعاى ما بر این است که در منطق قرآن و مکتب اهل بیت(علیهم السلام) روش و رویه اى در تعامل عقل و وحى پیش نهاد شده که هم حق این دو منبع اساسى وفا مى شود و هم بر این دو پایه، بنیادهاى معرفت به صورت معقول و مستند شکل مى گیرد. البته این نظریه به روشنى در میراث اهل بیت(علیهم السلام) تشریح و تطبیق یافته و در روش متکلمان امامیه در سده هاى نخستین به صورت عملى اجرا شده است. بر این نگره روش شناختى که بر تعامل دو سویه عقل و وحى تاکید مى گذارد “حجیت متشابک عقل و وحى” نام گذاشته ایم.
چکیده سخنرانی دکتر قاسم جوادی:
اندیشه عقل گرائی و یا نقل گرائی شاید قدمتی به قدمت ادیان داشته باشد. پیروان مذاهب در هر دین ممکن است برخی عقل گرا و برخی نقل گرا شوند. ضمن اینکه اصل عقل و اندیشه در تمام مذاهب وجود دارد و هر گروهی که تصمیم بر عمل فقط به نقل گرفت، قطعاً با عقل خویش چنین تصمیمی گرفته است ولی سخن از عقل گرائی فراتر از این حداقل است. مذهب شیعه هم نظیر همه مذاهب می تواند هم عقل گرا باشد و هم نقل گرا و یا برخی عقل گرا و برخی نقل گرا؛ برای اینکه به داوری درباره هر مذهبی بپردازیم به نظر بهترین راه بررسی میراث آن مذهب است که ببینیم آیا میراث چنین مذهبی عقل گراست یا نقل گرا و یا هردو. ضمن اینکه میتوان بخشی از عقل گرائی و نقل گرائی را به عواملی جامع از مذهب نظیر جغرافیا نیز نسبت داد. در میراث مذهب شیعه اگرچه خیلی از مباحث عقل گرایانه وجود دارد بویژه در قرآن و بیانات پیشوایان چون امام علی(علیه السلام)، امام صادق(علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام)، ولی در عین حال، در سرتاسر میراث حدیثی، تاریخی، فقهی و حتّی کلامی میتوان مطالب زیادی را یافت که چندان جنبه عقل گرایی ندارد و یا این جنبه در آنها بسیار ضعیف است. در اینجا به دنبال این نیستیم که مشخّص کنیم کدامیک از دو رویکرد عقل گرا یا نقل گرا بودن ارزش بیشتری دارد، بلکه صرفاً در صدد آن هستیم که توضیح دهیم میراث شیعه شامل کدامیک میشود. البتّه هر فردی میتواند با صغری و کبری چیدن و جمع آوری، یکطرف را تقویت کند و ادعا کند که آنچه او می گوید محور است و ارزشمند ولی ما در مقام چنین داوری نیستیم.