به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلای اصفهان دکتر محمود مروارید دانشیار پژوهشگاه دانش های بنیادی (IPM) با حضور در دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، کارگاه مباحثی در فلسفه دین طی سه روز و با سه موضوع برهان صدیقین، بساطت ذات و صفات و مسأله شرّ برگزار شد.
روز نخست: مسئله شر و خداباوری شکاکانه
دانشیار پژوهشگاه دانش های بنیادی با اشاره به این که یکی از مهمترین و پردامنهترین مباحث فلسفه دین معاصر، مسئله شر است، افزود: این مسئله معمولا به عنوان برهانی علیه وجود خدای ادیان ابراهیمی مطرح میشود.
وی خاطر نشان کرد: ایده اصلی برهان این است که اگر موجودی در عالَم باشد که عالم مطلق، قادر مطلق و خیرخواه محض است، نباید هیچ شری وجود داشته باشد. زیرا چنین موجودی، از آنجا که عالم مطلق است، میداند در کدام شرایط چه شرهایی پدید میآید، و از آن جهت که خیر محض است، میخواهد جلو پیدایش آن شرور را بگیرد، و چون قادر مطلق است، میتواند به خواستهاش جامه عمل بپوشاند. از سوی دیگر، ما همه روزه مقدار بسیار زیادی از شرور را مشاهده میکنیم، بنابراین، موجودی که عالم مطلق، قادر مطق و خیر محض است وجود ندارد.
مروارید درباره تقریرهای گوناگونی که از برهان شر ارائه شده است، گفت: در یک تقسیمبندی کلی میتوان آنها را در دو دسته جای داد، دسته اوّل برهان منطقی شر(logical argument from evil): در این برهان، ادعا این است که برخی از واقعیتهایی که درباره شرور میدانیم، به صورت قیاسی مستلزم آن است که خداوند وجود ندارد. به دیگر سخن، وجود خداوند با برخی از واقعیتهایی که درباره شرور میدانیم منطقا ناسازگار است.
وی افزود: دسته دوم برهان احتمالاتی (یا شاهدمدارانه) شر(probabilistic or evidential argument from evil): در این دسته از تقریرها، ادعا این است که برخی از واقعیتهایی که درباره شرور میدانیم، احتمال وجود خداوند را به صورت قابل توجهی کاهش میدهد و/یا ما در باور به نبود خداوند موجه میکند (هرچند به لحاظ قیاسی مستلزم وجود نداشتن خداوند نباشد).
دانشیار پژوهشگاه دانش های بنیادی در پایان بحث خود با بیان این که خداباوری شکاکانه (skeptical theism) در حقیقت یک رهیافت کلی برای پاسخ به برهانهای شاهدمدارانه است، اظهار داشت: ایده اصلی این رهیافت آن است که محدودیت قوای شناختی ما نسبت به خوبیهای ممکن و روابطی که این خوبیها با شرور عالم دارند، مانع از آن میشود که بتوانیم باور موجه به مقدمات برهانهای شاهدمدارانه کسب کنیم. در سالهای اخیر، این رهیافت کلی به چند شیوه متفاوت صورتبندی شده است که در این جلسه به گزارش و بررسی برخی از آنها پرداخته میشود.
روز دوم: برهان صدیقین به تقریر محقق اصفهانی و علامه طباطبائی
در سنت فلسفه اسلامی گروهی از برهانهای اثبات خداوند با نام «برهان صدیقین» خوانده شدهاند. ایده نهفته در این گونه برهان آن است که وجود خداوند نه به کمک افعال و مخلوقات او، بلکه با نظر و تأمل در خود وجود و احکام آن اثبات شود.
مروارید با ذکر نکته فوق و با اشاره به این که تاکنون تلاشهای متعددی برای طراحی برهانهایی با این ویژگی صورت گرفته است، گفت: در این جلسه به بررسی دو گونه از این برهان که در قرن اخیر ارائه شده است پرداخته میشود: برهان علامه طباطبایی و برهان شیخ محمد حسین اصفهانی.
وی عنوان کرد: ادعا شده است برهان علامه، استدلال جدیدی است که وجود خداوند را بدون بکارگیری اصول فلسفی به اثبات میرساند. اما به نظر میرسد این برهان با اشکالات قابل توجهی روبرو است، از جمله اینکه در برهان یاد شده میان شرورت شیئ (de re necessity) و ضرورت جمله (de dicto necessity) خلط میشود.
دانشیار پژوهشگاه دانش های بنیادی در ادامه با بیان این که برهان محقق اصفهانی را میتوان به دو گونه قرائت کرد: قرائت راسلی و قرائت ماینونگی، گفت قرائت ماینونگی به تقریرهای ماینونگی متاخر از برهان آنسلم شباهت دارد. با این حال، هیچ یک از این دو قرائت از برهان محقق اصفهانی کامیاب نیستند.
روز سوم: بساطت الهی و رابطه ذات و صفات
آموزه بساطت الهی یکی از مؤلفههای اساسی در نظام الهیات ادیان ابراهیمی است. مطابق این آموزه، ذات خداوند از هر جهت بسیط است، و هیچ ترکیبی در آن را ندارد. بر این اساس، تمایزی میان ذات و صفت خداوند نیست و به دیگر سخن، ذات خداوند اینهمان با صفات و ویژگیهای او (همانند علم، قدرت، حیات و …) است.
مروارید از رشد فراوان متافیزیک تحلیلی در سده اخیر خبر داد و عنوان داشت: مباحث گستردهای درباره ویژگیها و رابطه میان آنها و اشیاء مطرح شده است. در پرتو این مباحث، فیلسوفان دین به تدقیق در آموزه بساطت الهی پرداختهاند و مناقشاتی پیرامون این آموزه در گرفتهاست.
وی با بیان این که یکی از مهمترین دیدگاهها درباره ویژگیها، رئالیسم افلاطونی است، افزود: مطابق این دیدگاه، ویژگیها اموری کلی، فرازمانی، فرامکانی، ضروری و فاقد توان علّی هستند.
دانشیار پژوهشگاه دانش های بنیادی افزود: برخی از فیلسوفان، همچون پلانتینگا، از سویی بر آنند که ادله خوبی به نفع دیدگاه افلاطونی وجود دارد، و از سوی دیگر این دیدگاه را ناسازگار با آموزه بساطت یافتهاند. بر این اساس، این دسته از فیلسوفان نتیجه گرفتهاند که آموزه بساطت الهی پذیرفتنی نیست.
وی تصریح کرد: گروهی دیگر در پاسخ بر آمدهاند و راههای مختلفی را برای دفاع از آن آموزه مطرح کردهاند. برای مثال، بروور (2006) و برگمن و بروور (2009) درصدد برآمدهاند راهی میان رئالیسم افلاطونی و نومینالیسم بگشایند که از یک سو، دچار مشکلات نومینالیسم نباشد و از سوی دیگر، با آموزه بساطت الهی سازگار باشد.
مروارید ادامه داد: مطابق این رویکرد، در جملاتی که محمول برای موضوع ضروری است (مانند «خدا عالم است» و «زید انسان است») دلیلی وجود ندارد که به ازای محمول، یک ویژگی وجود داشته باشد. تنها محمولهای امکانی هستند که تعهد وجودی به ویژگیها را در بر دارند.
وی تأکید کرد: عالم بودن خداوند در اساس بدین واسطه نیست که چیزی به عنوان ویژگی علم وجود دارد که خداوند دارای آن است. از این رو، مسئله نسبت آن ویژگی با خداوند نیز منتفی میشود. به هر روی، این بحث از مواردی است که تاثیر بسزای متافیزیک تحلیلی در فلسفه دین را نشان میدهد.
برای دریافت فایل های صوتی این کارگاه اینجا کلیک کنید.