به گزارش روابط عمومی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، خانم صانعی، سخنران این نشست با بیان اینکه مطالبی که در این جلسه ارائه می شود، بخشی از رسالۀ دکتری اینجانب با عنوان «نسبت زیبایی با خیر و حقیقت در زیباشناسی شفتسبری و هاچسون» است، که آن هم از بطن پایان¬نامۀ کارشناسی ارشد با عنوان «هنر و زیبایی از نگاه سنت گرایان معاصر» جوشیده است، گفت: از جمله یافته های مهم و اساسی آن تحقیق این بود که از نظر سنت گرایان، در چشم انداز سنتی یا پیش¬مدرن، زیبایی با خیر و حقیقت پیوندی وثیق و ناگسستنی داشت و این پیوند بر اساس رویکردی مابعدالطبیعی یا هستی¬شناختی به این سه گان تصدیق و تبیین می شد.
وی افزود: از این رو یکی از نقدهای اصلی سنت گرایان بر هنر مدرن و مبانی نظری آن، یعنی زیباشناسی و فلسفۀ هنر مدرن، گسست زیبایی از دو معنای خیر و حقیقت، همراه با بروز تحول در هر یک از این سه معنا در چشم انداز مدرن است.
صانعی هدف از انتخاب این موضوع را تحقیق درباره ی نسبت سه گان زیبایی، خیر و حقیقت در سرآغازهای شکل گیری زیباشناسی مدرن و واکاوی تغییر و تحول این نسبت در مقایسه با چشم انداز پیش مدرن، دانست.
وی خاطرنشان کرد، در گفتمان «فلسفی» نخستین کسی که به سه گان زیبایی، خیر و حقیقت اشاره و به پیوند آنها تصریح می کند افلاطون است، تا جایی که این سه گان به «سه گان افلاطونی» معروف است. از این رو طبیعی است که بحث در این باره را باید با وی آغاز کرد.
صانعی به نتیجه این تحقیق اشاره کرد و گفت: به طور کلی در دورۀ پیش مدرن نگرش غالب در تعیین نسبت زیبایی با خیر و حقیقت نگرش افلاطونی بوده است. از این رو به درستی می توان گفت نسبت زیبایی با خیر و حقیقت نزد افلاطون الگو یا پارادایمی برای زیباشناسی پیش مدرن است. وی افزود: افلاطون در سه گفتگوی فیلبوس، مهمانی و فایدروس به این سه گان پرداخته است. در رسالۀ فیلبوس وی نسبت خیر و حقیقت را با آن مفهومی از زیبایی بررسی می کند که با تناسب، نظم و اندازه گره خورده است. در رساله ی مهمانی در بستر پرسش از ماهیت عشق ایدۀ زیبایی معقول مطرح می شود و در رساله ی فایدروس چرایی و چگونگی درک انسان از زیبایی تبیین می شود.
صانعی در پایان گفت: با توجه به این سه گفتگو می توان نتیجه گیری کرد که در نگرش افلاطونی و بنابراین پیش-مدرن، زیبایی و نیز خیر و حقیقت واقعیتی عینی و مستقل از ذهن، منشأ الهی و بنابراین معنای هستی-شناختی دارند. همین معنای هستی شناختی و نیز منشأ واحد الهی مبنایی برای پیوند آنها فراهم می کند. در این دیدگاه زیبایی از سویی ظهور و تجلی خداوند به مثابه خیر و حقیقت مطلق است و از سوی دیگر با برانگیختن عشق در نفس انسانی آن را به جانب خود فرامی خواند که ثمره ی نهایی آن نظاره ی خیر و حقیقت الهی است.