حجت الاسلام والمسلمين صافي اصفهاني ،معاون فرهنگي تبليغي دفتر اصفهان در گفتگو با روابط عمومي دفتر اصفهان سخناني را پيرامون جلوه هاي درخشان در شخصيت اخلاقي امير مؤمنان عليه السلام ايراد نمود كه متن سخنان ايشان به شرح زير مي باشد: به نظر من مهمترين اوصاف مولاي متقيان امير مؤمنان علي عليه السلام كه در اين عصر مي تواند نسخه شفا بخش بيماري هاي معنوي بشر باشد،سه ضلع اصلي ومهم شخصيت آن بزرگوار يعني اخلاص ،عدالت وشجاعت است. 1- اخلاص ! آنچنان اخلاصي كه يك عمل او را وزن واعتباري مي بخشد بالاتر از عبادات همه جن وانس از آغاز تا پايان خلقت. حقيقت اخلاص فراموش كردن خود واوج توجه به خالق است. انسان با اخلاص انساني است رهيده اززندان وتنگناي نفس خويش. او در هرعمل خويش ، تنها به رضاي خدا فكر مي كند. از اينرو چون قبله ي عمل خداست ،عمل بزرگ مي شود ،بزرگ وبزرگ تر،تا بدانجا كه عظمتي مي يابد نامنتها ونامحدود كه با هيچ مقياسي ، قابل توزين نيست.
راستي كدام مقياس در جهان بزرگ تر وشكوهمند تر از ميزان عبادات جن وانس است؟! اما عمل امير مؤمنان آنچنان رنگ خدايي به خود گرفته كه با اين مقياس نيز قابل سنجش نيست. امروز مهترين درد جانكاه بشريت درد خود بيني وخود خواهي وخودپرستي است. انسان امروز مبتني بر اومانيزم ره آورد غرب ،همه چيز را براي خود وجامعه ونژاد خود مي خواهد وخود را براي هيچ.او آنچنان در حصار خود فرو رفته كه به هيچ چيز جز منافع خويش نمي انديشد. في الواقع به يك بت پرستي مدرن گرفتار آمده است وآن بتِ نفس وخود حيواني است وبه همان نسبت كه اين خود، كوچك وخرد وحقير است، عملكرد هاي اين انسان نيز بي رنگ وبو وخرد وحقير وبي خاصيت شده است.
اما انساني كه امير مؤمنان عليه السلام به نمايش مي گذارد ، انساني است كه روز وشب وهمه لحظه هاي عمر خويش را وقف سعادت انسان هاي ديگر ونجات وتعالي آنان ساخته است .آني وكمتر از آني به خود نمي انديشد.او جلوه ي فياضيت خداست وبه همانسان كه خدا ي غني علي الاطلاق ،هيچ فعلي را براي خود به انجام نمي گذارد واز هر نياز واحتياجي مبرا ست وفيض ابدي وسرمدي ولم يزل ولايزال او لحظه اي منقطع نمي شود ؛ او نيز هيچ نيازي براي خود نمي انديشد ولحظه اي از انديشه واقدام در توسعه اخلاق وادب وفرهنگ جوامع بشري باز نمي ايستد. 2-عدالت ! عدالتي كه چشمان بشريت را خيره وعقولشان را حيران ساخته است .او هيچ تبعيض وچينش زشت وناهنجاري را بر نمي تابد وتحمل نمي كند.
او مرد حق و عدالتاست وسخت در تكاپوست تا همه انسان ها را از حقوق مادي ومعنوي خود برخوردار كند .اودر اين امر بقدرى شدت عمل به خرج ميداد كه فرزند دلبند خود را با سياه حبشى يكسان ميديد و محال بود كوچكترين تبعيضى را حتى در باره نزديكترين كسان خود اعمال نمايد؛ چنانكه برادرش عقيل هر قدر اصرار نمود نتوانست از آنحضرت چيزى اضافه بر سهم مقررى خود از بيت المال مسلمين دريافت كند.
و شگفتتر از داستان عقيل داستاني است كه آن حضرت در باره ي شخصى به نام اشعثبن قيس كه از منافقين بود، نقل مي فرمايد: شبانگاه با هديهاى كه در ظرفى نهاده بود نزد ما آمد و آن هديه حلوائى بود كه از آن اكراه داشتم؛ گوئى به آب دهن مار، خمير شده بود! گفتم آيا اين هديه است يا زكات و صدقه است؟ صدقه كه بر ما اهل بيت حرام است! گفت نه صدقه است و نه زكات! بلكه هديه است! گفتم مادرت در مرگت گريه كند آيا از طريق دين خدا آمدهاى كه مرا فريب دهى؟ آيا به خبط دماغ دچار گشتهاى و ديوانه شدهاى يا هذيان ميگوئى كه براى فريفتن على آمدهاى؟ و الله لو اعطيت الاقاليم السبعة بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلته… به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاى آنها استبه من بدهند كه خدا را درباره مورچهاى نا فرمانى كنم وپوست جوى را از او بگيرم ،هرگز نميكنم ! اين دنياى شما در نظر من پستتر از برگى است كه ملخى آنرا در دهان خود ميجود؛على را با نعمت زودگذر دنيا و لذتى كه پايدار نيست چكار است؟ما لعلى و لنعيم يفنى و لذه لا تبقى طلحه و زبير در زمان خلافت على عليه السلام با اينكه ثروتمند بودند چشمداشتى از آنحضرت داشتند.
على عليه السلام فرمود دليل اينكه شما خودتان را برتر از ديگران ميدانيد چيست؟ عرض كردند در زمان خلافت عمر مقررى ما بيشتر بود !حضرت فرمود در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله مقررى شما چگونه بود؟ عرض كردند مانند ساير مردم !على عليه السلام فرمود اكنون هم مقررى شما مانند ساير مردم است !آيا من از روش پيغمبر صلى الله عليه و آله پيروى كنم يا از روش عمر؟ چون جوابى نداشتند گفتند ما خدماتى كردهايم و سوابقى داريم!على عليه السلام فرمود خدمات و سوابق من بهتصديق خود شما بيشتر از همه مسلمين است و با اينكه فعلا خليفه هم هستم هيچگونه امتيازى ميان خود و فقيرترين مردم قائل نيستم! جرجى زيدان در كتاب معروف خود (تاريخ تمدن اسلام) چنين مينويسد:ما على بن ابيطالب و معاوية بن ابى سفيان را نديدهايم ونميتوانيم آنها را از هم تفكيك كنيم و به ميزان ارزش وجود آنها پى ببريم؟ مگر از روى سخنان و نامهها و كلماتى كه از على و معاويه مانده است .
تنها با تامل دراين ميراث مكتوب بجامانده پس از چهارده قرن است كه به خوبى ميتوانيم درباره آنها قضاوت كنيم.معاويه در نامههائى كه به عمال و حكام خود نوشته بيشتر هدفش اينست كه آنها بر مردم مسلط شوند و زر و سيم به دست آورند سهمى را خود بردارند و بقيه را براى او بفرستند ولى على بن ابيطالب در تمام نامههاى خود به فرمانداران خويش قبل از هر چيز اكيدا سفارش ميكند كه پرهيزكار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر به معروف و نهى از منكر كنند و نسبتبه زير دستان رحم و مروت داشته باشند و از وضع فقيران و يتيمان و قرض داران و حاجتمندان غفلت نورزند و بدانند كه در هر حال خداوند ناظر اعمال آنان است و پايان اين زندگى گذاشتن و گذشتن از اين دنيا است. 3- شجاعت! در واقع اين شجاعت واراده وعزم قوي در اعتلاي حق وحقيقت ،مولود دو ويژگي پيشين است ؛چراكه اخلاص وحق طلبي اگر در باور انسان ريشه كند، آنچنان قدرتي به انسان مي بخشد كه هيچ مانعي را بر سر راه خود برنمي تابد.
نكته اي كه بايد بر آن تاسف خورد اين است كه در تبيين صحيح شجاعت اميرمؤمنان نيز در حق ايشان از سوي دوست ودشمن جفا وستم شده است وشجاعت حيدري را كه مولود اخلاص وعدالت طلبي ايشان مي باشد ،به خشونت وكوبندگي تعبير نموده اند كه با روح تعاليم اسلام وسيره آن امام بزرگوار سازگار نمي باشد. گاهي مي گويند: اسلام را دو چيز نگه داشتثروت خديجه و شمشيرعلي عليهما السلام ! اين سخن يك وجه صحيح و يك وجه غلط دارد ؛صورت درست اين است كه ثروت خديجه و شجاعت علي عليه السلام هر دو در دفاع از اسلام و حراست از پيامبر نقش چشم گيري داشته اند كه قابل انكار نيست.
اماصورت نادرست اين سخن اين است كه فكر كنيم اگر ثروت خديجه و شمشير علي عليه السلام نبود، اسلام و مسلمانان پا نمي گرفتند و امروز هرگز از اسلام و قرآن در دنيا خبري نبود. اين صورت نادرست سخن زماني خود را بيشتر مي نماياند كه برخي ناجوانمردانهوبا غرض ورزي اين نتيجه را مي گيرند كه اسلام ديني است كه با زر و زور پا گرفته و مانده است،يعني اگر زر خديجه و زور عليعليهما السلام نبود، اسلامي هم نبود! تا حال از خود پرسيده ايد كه چرا در قديم همه جا نقش و تمثال علي عليه السلام با شمشير و غدّاره همراه بود؛ آياعلي عليه السلام جز شمشير و ذوالفقار هيچ وقت چيز ديگري همراه نداشت؟؟! حال آنكهتنها چيز مقدّسي كه حضرت علي عليه السلام هميشه همراه خود داشت، نسخه اي از كتاب خدا؛ قرآن مجيد بود كه به «مصحف علي» شهرت داشت و آن را در پوستي چرمين و محكم نوشته و بر شانه خود آويخته بود.
و رسول خدا هميشه مي گفت: «علي مع القرآن و القرآن مع علي :علي هميشه با قرآن و قرآن پيوسته با علي است.» در توضيح بايد گفت كه عواملبقا و رشد اسلام و مسلمانان فقط اين دو عامل نبود،عوامل بسيار ديگري نيز بودند كه برخي از آنها بسيار بيشتر از اين دو، تأثير داشته اند؛ از باب نمونه اين عوامل را مي توان نام برد: 1. فطري بودن اصول و مباني اسلام؛ 2. منطقي و عقلاني بودن اسلام و قرآن؛ 3. قرآن مجيد؛ 4. اخلاق و صداقت پيامبر اسلام؛ 5. پيروان صديق اسلام كه پيش از همه و در رأس آنها حضرت خديجه و امام علي عليهما السلام قرار داشتند واين انسان هاي كامل ، نقشي مهم در معرفي چهره نيكوي اسلام عزيز وجذب دلها به اين دين مبين را ايفا مي نمود. افزون بر اين اگر دقّت كرده باشيم، خواهيم ديد كه اسلام از واژه «سِلم» يعني صلح گرفته شده است و اسلام بيش از هر دين ديگري دينِ صلح و آشتي است و به تصريح قرآن: «وَاللَّهُ يدعو إِلَي دَارِ السَّلاَمِ» و در آيه ديگر: «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كافَّةً» ،چهره اصلي قرآن ،چهره صلح وآشتي ومسالمت وحاكميت منطق وخرد است.
امروز پس از پژوهش هاي ممتد و طولاني معلوم شده است كه همه غزوه هاي پيامبر اسلام و هر سه جنگ تحميلي به امام علي عليه السلام و نبردعاشورا ،همه و همه از سوي پيامبر و امام علي و امام حسين عليهم السلام فقط و فقط دفاع بوده است و به «جهاد ابتدايي» از طرف معصومان تابحال عمل نشده است. بنا براين شجاعت اميرمؤمنان نيرويي است كه در آن بزرگوار در پرتو تقوا واخلاص وعدالت طلبي ايجاد شده است.نيرويي كه هركز وسوسه هاي نفساني وكيد ها وهياهوهاي دنيا طلبان ، ياراي شكست وبروز تزلزل درآن را ندارند وآنجا كه حق وحقيقت حكم براند ،علي عليه السلام قاطعانه ومحكم واستوار در اجراي آن حكم نقش آفريني مي كند .صلي الله عليك يا امير المؤمنين.
راستي كدام مقياس در جهان بزرگ تر وشكوهمند تر از ميزان عبادات جن وانس است؟! اما عمل امير مؤمنان آنچنان رنگ خدايي به خود گرفته كه با اين مقياس نيز قابل سنجش نيست. امروز مهترين درد جانكاه بشريت درد خود بيني وخود خواهي وخودپرستي است. انسان امروز مبتني بر اومانيزم ره آورد غرب ،همه چيز را براي خود وجامعه ونژاد خود مي خواهد وخود را براي هيچ.او آنچنان در حصار خود فرو رفته كه به هيچ چيز جز منافع خويش نمي انديشد. في الواقع به يك بت پرستي مدرن گرفتار آمده است وآن بتِ نفس وخود حيواني است وبه همان نسبت كه اين خود، كوچك وخرد وحقير است، عملكرد هاي اين انسان نيز بي رنگ وبو وخرد وحقير وبي خاصيت شده است.
اما انساني كه امير مؤمنان عليه السلام به نمايش مي گذارد ، انساني است كه روز وشب وهمه لحظه هاي عمر خويش را وقف سعادت انسان هاي ديگر ونجات وتعالي آنان ساخته است .آني وكمتر از آني به خود نمي انديشد.او جلوه ي فياضيت خداست وبه همانسان كه خدا ي غني علي الاطلاق ،هيچ فعلي را براي خود به انجام نمي گذارد واز هر نياز واحتياجي مبرا ست وفيض ابدي وسرمدي ولم يزل ولايزال او لحظه اي منقطع نمي شود ؛ او نيز هيچ نيازي براي خود نمي انديشد ولحظه اي از انديشه واقدام در توسعه اخلاق وادب وفرهنگ جوامع بشري باز نمي ايستد. 2-عدالت ! عدالتي كه چشمان بشريت را خيره وعقولشان را حيران ساخته است .او هيچ تبعيض وچينش زشت وناهنجاري را بر نمي تابد وتحمل نمي كند.
او مرد حق و عدالتاست وسخت در تكاپوست تا همه انسان ها را از حقوق مادي ومعنوي خود برخوردار كند .اودر اين امر بقدرى شدت عمل به خرج ميداد كه فرزند دلبند خود را با سياه حبشى يكسان ميديد و محال بود كوچكترين تبعيضى را حتى در باره نزديكترين كسان خود اعمال نمايد؛ چنانكه برادرش عقيل هر قدر اصرار نمود نتوانست از آنحضرت چيزى اضافه بر سهم مقررى خود از بيت المال مسلمين دريافت كند.
و شگفتتر از داستان عقيل داستاني است كه آن حضرت در باره ي شخصى به نام اشعثبن قيس كه از منافقين بود، نقل مي فرمايد: شبانگاه با هديهاى كه در ظرفى نهاده بود نزد ما آمد و آن هديه حلوائى بود كه از آن اكراه داشتم؛ گوئى به آب دهن مار، خمير شده بود! گفتم آيا اين هديه است يا زكات و صدقه است؟ صدقه كه بر ما اهل بيت حرام است! گفت نه صدقه است و نه زكات! بلكه هديه است! گفتم مادرت در مرگت گريه كند آيا از طريق دين خدا آمدهاى كه مرا فريب دهى؟ آيا به خبط دماغ دچار گشتهاى و ديوانه شدهاى يا هذيان ميگوئى كه براى فريفتن على آمدهاى؟ و الله لو اعطيت الاقاليم السبعة بما تحت افلاكها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلته… به خدا سوگند اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمانهاى آنها استبه من بدهند كه خدا را درباره مورچهاى نا فرمانى كنم وپوست جوى را از او بگيرم ،هرگز نميكنم ! اين دنياى شما در نظر من پستتر از برگى است كه ملخى آنرا در دهان خود ميجود؛على را با نعمت زودگذر دنيا و لذتى كه پايدار نيست چكار است؟ما لعلى و لنعيم يفنى و لذه لا تبقى طلحه و زبير در زمان خلافت على عليه السلام با اينكه ثروتمند بودند چشمداشتى از آنحضرت داشتند.
على عليه السلام فرمود دليل اينكه شما خودتان را برتر از ديگران ميدانيد چيست؟ عرض كردند در زمان خلافت عمر مقررى ما بيشتر بود !حضرت فرمود در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله مقررى شما چگونه بود؟ عرض كردند مانند ساير مردم !على عليه السلام فرمود اكنون هم مقررى شما مانند ساير مردم است !آيا من از روش پيغمبر صلى الله عليه و آله پيروى كنم يا از روش عمر؟ چون جوابى نداشتند گفتند ما خدماتى كردهايم و سوابقى داريم!على عليه السلام فرمود خدمات و سوابق من بهتصديق خود شما بيشتر از همه مسلمين است و با اينكه فعلا خليفه هم هستم هيچگونه امتيازى ميان خود و فقيرترين مردم قائل نيستم! جرجى زيدان در كتاب معروف خود (تاريخ تمدن اسلام) چنين مينويسد:ما على بن ابيطالب و معاوية بن ابى سفيان را نديدهايم ونميتوانيم آنها را از هم تفكيك كنيم و به ميزان ارزش وجود آنها پى ببريم؟ مگر از روى سخنان و نامهها و كلماتى كه از على و معاويه مانده است .
تنها با تامل دراين ميراث مكتوب بجامانده پس از چهارده قرن است كه به خوبى ميتوانيم درباره آنها قضاوت كنيم.معاويه در نامههائى كه به عمال و حكام خود نوشته بيشتر هدفش اينست كه آنها بر مردم مسلط شوند و زر و سيم به دست آورند سهمى را خود بردارند و بقيه را براى او بفرستند ولى على بن ابيطالب در تمام نامههاى خود به فرمانداران خويش قبل از هر چيز اكيدا سفارش ميكند كه پرهيزكار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر به معروف و نهى از منكر كنند و نسبتبه زير دستان رحم و مروت داشته باشند و از وضع فقيران و يتيمان و قرض داران و حاجتمندان غفلت نورزند و بدانند كه در هر حال خداوند ناظر اعمال آنان است و پايان اين زندگى گذاشتن و گذشتن از اين دنيا است. 3- شجاعت! در واقع اين شجاعت واراده وعزم قوي در اعتلاي حق وحقيقت ،مولود دو ويژگي پيشين است ؛چراكه اخلاص وحق طلبي اگر در باور انسان ريشه كند، آنچنان قدرتي به انسان مي بخشد كه هيچ مانعي را بر سر راه خود برنمي تابد.
نكته اي كه بايد بر آن تاسف خورد اين است كه در تبيين صحيح شجاعت اميرمؤمنان نيز در حق ايشان از سوي دوست ودشمن جفا وستم شده است وشجاعت حيدري را كه مولود اخلاص وعدالت طلبي ايشان مي باشد ،به خشونت وكوبندگي تعبير نموده اند كه با روح تعاليم اسلام وسيره آن امام بزرگوار سازگار نمي باشد. گاهي مي گويند: اسلام را دو چيز نگه داشتثروت خديجه و شمشيرعلي عليهما السلام ! اين سخن يك وجه صحيح و يك وجه غلط دارد ؛صورت درست اين است كه ثروت خديجه و شجاعت علي عليه السلام هر دو در دفاع از اسلام و حراست از پيامبر نقش چشم گيري داشته اند كه قابل انكار نيست.
اماصورت نادرست اين سخن اين است كه فكر كنيم اگر ثروت خديجه و شمشير علي عليه السلام نبود، اسلام و مسلمانان پا نمي گرفتند و امروز هرگز از اسلام و قرآن در دنيا خبري نبود. اين صورت نادرست سخن زماني خود را بيشتر مي نماياند كه برخي ناجوانمردانهوبا غرض ورزي اين نتيجه را مي گيرند كه اسلام ديني است كه با زر و زور پا گرفته و مانده است،يعني اگر زر خديجه و زور عليعليهما السلام نبود، اسلامي هم نبود! تا حال از خود پرسيده ايد كه چرا در قديم همه جا نقش و تمثال علي عليه السلام با شمشير و غدّاره همراه بود؛ آياعلي عليه السلام جز شمشير و ذوالفقار هيچ وقت چيز ديگري همراه نداشت؟؟! حال آنكهتنها چيز مقدّسي كه حضرت علي عليه السلام هميشه همراه خود داشت، نسخه اي از كتاب خدا؛ قرآن مجيد بود كه به «مصحف علي» شهرت داشت و آن را در پوستي چرمين و محكم نوشته و بر شانه خود آويخته بود.
و رسول خدا هميشه مي گفت: «علي مع القرآن و القرآن مع علي :علي هميشه با قرآن و قرآن پيوسته با علي است.» در توضيح بايد گفت كه عواملبقا و رشد اسلام و مسلمانان فقط اين دو عامل نبود،عوامل بسيار ديگري نيز بودند كه برخي از آنها بسيار بيشتر از اين دو، تأثير داشته اند؛ از باب نمونه اين عوامل را مي توان نام برد: 1. فطري بودن اصول و مباني اسلام؛ 2. منطقي و عقلاني بودن اسلام و قرآن؛ 3. قرآن مجيد؛ 4. اخلاق و صداقت پيامبر اسلام؛ 5. پيروان صديق اسلام كه پيش از همه و در رأس آنها حضرت خديجه و امام علي عليهما السلام قرار داشتند واين انسان هاي كامل ، نقشي مهم در معرفي چهره نيكوي اسلام عزيز وجذب دلها به اين دين مبين را ايفا مي نمود. افزون بر اين اگر دقّت كرده باشيم، خواهيم ديد كه اسلام از واژه «سِلم» يعني صلح گرفته شده است و اسلام بيش از هر دين ديگري دينِ صلح و آشتي است و به تصريح قرآن: «وَاللَّهُ يدعو إِلَي دَارِ السَّلاَمِ» و در آيه ديگر: «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كافَّةً» ،چهره اصلي قرآن ،چهره صلح وآشتي ومسالمت وحاكميت منطق وخرد است.
امروز پس از پژوهش هاي ممتد و طولاني معلوم شده است كه همه غزوه هاي پيامبر اسلام و هر سه جنگ تحميلي به امام علي عليه السلام و نبردعاشورا ،همه و همه از سوي پيامبر و امام علي و امام حسين عليهم السلام فقط و فقط دفاع بوده است و به «جهاد ابتدايي» از طرف معصومان تابحال عمل نشده است. بنا براين شجاعت اميرمؤمنان نيرويي است كه در آن بزرگوار در پرتو تقوا واخلاص وعدالت طلبي ايجاد شده است.نيرويي كه هركز وسوسه هاي نفساني وكيد ها وهياهوهاي دنيا طلبان ، ياراي شكست وبروز تزلزل درآن را ندارند وآنجا كه حق وحقيقت حكم براند ،علي عليه السلام قاطعانه ومحكم واستوار در اجراي آن حكم نقش آفريني مي كند .صلي الله عليك يا امير المؤمنين.