“اين از مسايل رايج حوزهها بود كه هر كس كج راه مىرفت متدين تر بود. ياد گرفتن زبان خارجى، كفر، و فلسفه و عرفان، گناه و شرك به شمار مىرفت. در مدرسۀ فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مىيافت، وضع روحانيت و حوزهها، وضع كليساهاى قرون وسطى مىشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود.”
امام خميني (ره) چندي پيش – در ايام دهۀ مبارك فجر – جلسهاي با حضور يكي از فضلاي جوان حوزۀ علميۀ مشهد مقدس به نام جناب آقاي شيخ محمد حسن وكيلي با عنوان « حكمت و عرفان از منظر عالمان شيعي، به ويژه امام خميني رحمةالله عليه » توسط دفتر تبليغات اسلامي اصفهان و با همكاري معاونت پژوهشي مركز مديريت حوزۀ علميۀ اصفهان در مدرس قديم مدرسۀ صدر بازار برگزار شد.
صرف نظر از اين كه مطالب مطرح شده در اين سخنراني صحيح بوده است يا نه، فاضل محترم مذكور، با ذكر دليل و سند ادعا داشت كه فلسفۀ اسلامي و عرفان مورد تأييد بسياري از علما و فقهاي شيعه بوده و حتي بعضي از ايشان رسماً فيلسوف و يا عارف بودهاند و اين مطلبي نيست كه بتوان آن را انكار كرد؛ مضافاً اين كه خود آن بزرگان با صراحت اين مطلب را در كتاب هاي خود بيان كردهاند.
سخنران اين جلسه در بخشي از بيانات خود، ضمن رعايت ادب كلام و كمال احترام به عالمان و فقيهان معظم، يك اصل پذيرفته شده نزد عقلا را بر ايشان تطبيق داد و گفت فقهاي معظم تنها در حيطههايي كه خود در آن تخصص دارند ميتوانند اظهار نظر كنند و نظر ايشان در خارج از آن حيطه ارزش علمي ندارد(نقل به معنا). و بعد اضافه كرد فقهاي بزرگواري كه در اين باب مخالف فلسفه و عرفان نظر دادهاند يا اساساً در اين علوم ورود نداشتهاند و يا آشنايي ابتدايي داشتهاند، در حالي كه ابراز نظر تخصصي در اين علوم حداقل بيست سال تلاش علمي مستمر ميخواهد(نقل به معنا). اين جلسه به خوبي و با متانت به انتها رسيد.
با توجه به تذكر يكي از مسئولان مركز مديريت مبني بر اين كه پس از اين جلسه درس خارج فقه حضرت آيت الله مجلسي برگزار مي شود، فرصتي براي پاسخ به پرسش ها باقي نماند؛ اگر چه پس از پايان مراسم و در خارج از مكان مدرس، جناب آقاي وكيلي به طور ايستاده حدود نيم ساعت به سؤالات پاسخ داد.
انتظارآن بود كه برخورد با اين مطالب، برخوردي علمي و به دور از احساسات و هو و جنجال باشد، ولي مع الاسف بر خلاف انتظار، در همان زمان پرسش و پاسخ غير رسمي، بعضي از حاضران برخوردي احساسي و بدون رعايت ادب علمي و با تعابيري همچون «شما به سه امام معصوم توهين كرديد» و « چرا اين همه به علماي شيعه مخصوصا مرحوم فيض كاشاني توهين كردي» و امثال اين تعابير، به آقاي وكيلي جسارت كردند.
از قرار معلوم يكي از همان معترضان احساساتي، برداشت هاي شخصي خود را به يكي از دوستان خود به نام آقاي مسيح مدرسي بازگو كرده و ايشان نيز مطالب ديگري به آن افزوده و فرياد وا اسلاماه و وا شيعتاه سرداده و در نامهاي تند و آكنده از اهانت و تهمت به سخنران محترم و دفتر تبليغات اسلامي، مطالبي غير علمي و غير مستند را مطرح كرده است؛ بدون اين كه در جلسۀ مذكور حضور داشته باشد.
بر همين منوال است موضع گيريهاي غير علمي و غير مستند مؤسسۀ دارالصادق عليه السلام كه حق و باطل را در هم آميخته و درصدد است كه با ملتهب كردن فضاي يك بحث علمي، افكار علماي معظم و مردم دوستدار ولايت را به سوي خود متمايل گرداند. ما به نيات مسئولان اين مؤسسه كاري نداريم، ان شاءالله اين كارشان از سر دلسوزي و درد دين بوده باشد. اما سخن در اين است كه هو و جنجال چرا؟ اگر پاسخ علمي داريد ارايه دهيد، و گرنه، لااقل سكوت كنيد. يا حق را بپذيريد و يا به دنبال پاسخ منطقي بگرديد. در بحث علمي كه نبايد توهين كرد و افترا زد. مطلب، خيلي ساده است. ايشان، به عنوان نمونه، ميگويد: ” سيد بن طاووس (ره)، خود، از عارفان الهي تعريف و تمجيد كرده است.” مدرك اين مدعا را هم ارايه ميدهد.
اگر شما اين مطلب را قبول نداريد، مدرك را ابطال كنيد. فحش و ناسزا چرا؟ ميگويد: “شهيد ثاني رحمه الله از فلان صوفي به خوبي ياد كرده است.” شما اگر سند اين مدعا را قبول نداريد؟ با منطق علمي، آن مدرك را رد كنيد. در هر صورت، جايي براي ناسزا گفتن و زبان به هجو و سخره گشودن و مدعي را به تهمت و افترا فروكوفتن باقي نميماند.
امروزه، بحمدالله، همۀ علاقه مندان، به منابع دين مبين اسلام و معارف ناب تشيع دسترسي دارند و ديگر آن زمانها گذشته است كه تنها تفكر فلان گروه به عنوان دين معرفي شود. امروز نقد و بحث عالمانه و به دور از هياهو و جنجال و تهمت و افتراست كه مي تواند آموزه هاي اصيل و مباني عميق ديني را در برابر هجمۀ همه جانبۀ معاندان و جاهلان حفظ و آن را به جان هاي مشتاق و وجدان هاي بيدار و حقيقت طلب عرضه نمايد.
بي ترديد، رويۀ غير علمي و به دور از ادب و نزاكت به نشر معارف ديني كمك نخواهد كرد. برادران عزيز! قبول فرماييد برخورد شما با فلسفه و عرفان،كه بخش عظيمي از معارف و ميراث گرانسنگ اسلامي و شيعي را تشكيل مي دهد، و بزرگان آن، منصفانه نمي نمايد. شما در سايت خودتان نام امام راحل و مقام معظم رهبري را ميبريد و تصوير اين دو بزرگوار را درج مي نماييد و با بريدن جملهاي از وسط يك متن، ايشان را مخالف فلسفه و عرفان قلمداد ميكنيد(!) مواضع امام كه نسبت به فلسفه و عرفان اظهر من الشمس است.
حضرت امام خميني (ره) در بخشي از نامۀ تاريخي شان به گورباچف چنين مي فرمايد: “اگر جناب عالي ميل داشته باشيد در اين زمينهها تحقيق كنيد، ميتوانيد دستور دهيد كه صاحبان اينگونه علوم علاوه بر كتب فلاسفۀ غرب در اين زمينه، به نوشتههاي فارابي و بوعليسينا ـ رحمتالله عليهما ـ در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون عليت و معلوليت كه هرگونه شناختي بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معاني كلي و نيز قوانين كلي كه هرگونه استدلال بر آن تكيه دارد، معقول است نه محسوس، و نيز به كتاب هاي سهروردي ـ رحمتالله عليه ـ در حكمت اشراق مراجعه نموده، و براي جناب عالي شرح كنند كه جسم و هر موجود مادي ديگر به نور صرف كه منزه از حس ميباشد نيازمند است؛ و ادراك شهودي ذات انسان از حقيقت خويش مبرا از پديدۀ حسي است.
از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليۀ صدرالمتألهين ـ رضوانالله تعالي عليه و حشرهالله معالنبيين والصالحين ـ مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه حقيقت علم همانا وجودي است مجرد از ماده؛ و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.
ديگر شما را خسته نميكنم و از كتب عرفا و به خصوص محيالدين ابنعربي نام نميبرم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اينگونه مسايل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريك تر از موي منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد.”
مقام معظم رهبري نيز در پيامي به بنياد حكمت صدرا چنين ميفرمايد: «مكتب فلسفى صدرالمتألّهين همچون شخصيت و زندگى خود او، مجموعهى در هم تنيده و به وحدت رسيدهى چند عنصر گرانبها است.
در فلسفۀ او از فاخرترين عناصر معرفت يعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در كنار هم بهره گرفته شده، و در تركيب شخصيّت او تحقيق و تأمّل برهانى، و ذوق و مكاشفۀ عرفانى، و تعبّد و تديّن و زهد و انس با كتاب و سنّت، همه با هم دخيل گشته، و در عمر علمىِ پنجاه سالۀ او رحلههاى تحصيلى به مراكز علمى روزگار، با مهاجرت به كهك قم براى عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پياده اِحرامىِ حج شدن، همراه گرديده است.
همانگونه كه فلسفۀ صدرايى – كه خود او بحق آن را حكمت متعاليه ناميده – در هنگام پيدايش خود، نقطۀ اوج فلسفۀ اسلامى تا زمان او و ضربهيى قاطع بر حملات تخريبى مشكّكان و فلسفهستيزان دوران هاى ميانۀ اسلامى بوده است، امروزه پس از بهرهگيرى چهار صد ساله از تنقيح و تحقيق برجستگان علوم عقلى، و نقد و تبيين و تكميل در حوزههاى فلسفه، و وَرز يافتن با دست تواناى فلاسفۀ نامدار حوزههاى علمى به ويژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحكام بلكه شادابى و سرزندگى مضاعفى گرفته و مي تواند در جايگاه شايستۀ خود در بناى فرهنگ و تمدن، بايستد و چون خورشيدى در ذهن انسان ها بدرخشد و فضاى ذهنى را تابناك سازد.» اين مختصر، جاي نقل گفته ها و نوشته هاي شما دربارۀ فلسفه و عرفان و بزرگان آن كه از متن نامه تان دربارۀ همين جلسۀ مورد بحث كم ندارد نيست، اما بخشي از تعابير و ديدگاه هاي افراطي شما دربارۀ فلسفه و عرفان وبزرگان آن، كه در پاسختان به نقد مشفقانۀ مجلۀ مكتب اسلام مرقوم نموده ايد، اين گونه است: “دشمنان قسم خوردۀ اين مملكت سوراخ دعا را خوب پيدا كرده اند و آن، سوراخ فلسفه وعرفان است كه با اين سلاح تيز و بران يك انقلاب مخملي و بسيار آرامي را در اين مملكت امام زمان(عج) به وجود آورده اند و از اين طريق دانشگاه نوراني امام صادق(ع) راتعطيل و معارف حقۀ قرآن وعترت را به دست فراموشي سپرده اند و به جاي آن وهابيت را و كمونيسم را و لاابالي گري را و لائيك را و صلح كلي را و وحدت وجودي را و… از دماغ همين فلسفه و عرفان در اين مملكت بيرون كشيده و رواج داده اند و از سران بي سروپاي فلسفه و عرفان بتي ساخته اند و كوچك و بزرگ را وحوزه و دانشگاه را و با سواد وبيسواد را دربرابر آنها به تعظيم و كرنش وتسليم مطلق واداشته اند و شيعيان و ايتام آل محمد(ص) را بامطالب محي الدين و ملاصدرا فريب داده، به سوي وهابيت و به سوي هر دين ومذهبي كه ميخواستند كشاندند و هنوز ما درخواب غفلت به سر ميبريم.
خاتم الانبياء و كتاب آسماني او را از ما گرفتند، به جاي آن، ملاصدرا با حكمت متعاليهاش!! را كه مملو از اباطيل است به خورد ما دادند. معارف حقۀ جعفري و علوم بي مانند امام باقر(ع) را از اين مملكت بيرون بردند و به جاي آن معارف محي الدين را و معارف مولوي را به حلقوم ما ريختند و مثنوي را عين قرآن كريم جلوه دادند.” با اين وجود، برادران عزيز! بياييد با هم بحث علمي كنيم و هدفمان تنها رضاي الهي باشد و نه هيچ چيز ديگر. بياييد راضي نشويم راه سلوك به سمت خداي عزيز با اين برخوردها، ناهموار و براي بعضي بسته شود.
سخنان شما هم قابل شنيدن و داراي اهميت است و چه بسا هشدارهاي شما براي طرفداران فلسفه و عرفان هم نهيبي باشد كه مبادا اين مطالب را بتمامه و دربست قبول كنند و با آنها همانند كتاب و سنت قطعي برخورد نمايند. بياييد فضاي علمي و مقدس حوزه را با بي تدبيري، آلوده به ناسزاگويي و افترا نسازيم و هزينۀ برخورد نقادانه وعلمي با ميراث عظيم معارف اسلام عزيز را براي نسل امروز و فردا بالا نبريم و مسير نشر وترويج آموزه هاي نوراني تشيع و تعميق باور ديني را ناآگاهانه نبنديم.
فراموش هم نكنيم كه برخورد غير منطقي و غير علمي مخصوصاً در جهان امروز راه به جايي نخواهد برد، بلكه همۀ ما را از هدف مقدس و مشتركمان در ترويج و نشر آموزه هاي بلند تشيع دور خواهد ساخت. توصيۀ دلسوزانه و برادرانۀ ما آن است كه در مسير پيش روي خود به نصايح مشفقانه و پدرانۀ بزرگان حوزه، و به ويژه زعيم عاليقدر حوزۀ علميۀ اصفهان حضرت آيت الله العظمي مظاهري و حضرت آيت الله سبحاني – حفظهم الله تعالي- گوش فرا دهيد و روش و برخوردتان در فضاي دانش و نقد را اصلاح نماييد.
دفتر تبليغات اسلامي اصفهان در راستاي رسالت ديني خويش و برپايۀ مطالبات مقام معظم رهبري كه اين نهاد مبارك و فرخنده دامن را نماد روشنفكري حوزه مي داند به برپايي و برگزاري جلسات نقد و نظريه پردازي همت گماشته و در تلاش بوده است در فضايي علمي و مبتني بر اخلاق با برگزاري نشست ها و كارگاه هاي علمي در كنار صدها خدمت و فعاليت آموزشي، فرهنگي، تبليغي و پژوهشي خويش همگام با مراكز حوزوي ديگر، اين رسالت گرانسنگ را به گونه اي سزامند به سرانجام رساند كه جلسۀ ياد شده نيز در همين راستا و بر همين پايه برگزار شده است.
لازم به يادآوري است، سخنران محترم اين نشست، پژوهشگر ارجمند، حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي وكيلي نيز پس از اطلاع از نشر نامه و مواضع مؤسسۀ دارالصادق پاسخي را براي رييس محترم دفتر تبليغات اسلامي اصفهان ارسال فرمودند كه متن آن جهت تنوير افكار و آگاهي بيشتر خوانندگان تقديم مي شود. فايل صوتي اين نشست نيز در لينك زير قابل دسترسي است.
والسلام دفتر تبليغات اسلامي حوزۀ
علميۀ قم- شعبۀ اصفهان
امام خميني (ره) چندي پيش – در ايام دهۀ مبارك فجر – جلسهاي با حضور يكي از فضلاي جوان حوزۀ علميۀ مشهد مقدس به نام جناب آقاي شيخ محمد حسن وكيلي با عنوان « حكمت و عرفان از منظر عالمان شيعي، به ويژه امام خميني رحمةالله عليه » توسط دفتر تبليغات اسلامي اصفهان و با همكاري معاونت پژوهشي مركز مديريت حوزۀ علميۀ اصفهان در مدرس قديم مدرسۀ صدر بازار برگزار شد.
صرف نظر از اين كه مطالب مطرح شده در اين سخنراني صحيح بوده است يا نه، فاضل محترم مذكور، با ذكر دليل و سند ادعا داشت كه فلسفۀ اسلامي و عرفان مورد تأييد بسياري از علما و فقهاي شيعه بوده و حتي بعضي از ايشان رسماً فيلسوف و يا عارف بودهاند و اين مطلبي نيست كه بتوان آن را انكار كرد؛ مضافاً اين كه خود آن بزرگان با صراحت اين مطلب را در كتاب هاي خود بيان كردهاند.
سخنران اين جلسه در بخشي از بيانات خود، ضمن رعايت ادب كلام و كمال احترام به عالمان و فقيهان معظم، يك اصل پذيرفته شده نزد عقلا را بر ايشان تطبيق داد و گفت فقهاي معظم تنها در حيطههايي كه خود در آن تخصص دارند ميتوانند اظهار نظر كنند و نظر ايشان در خارج از آن حيطه ارزش علمي ندارد(نقل به معنا). و بعد اضافه كرد فقهاي بزرگواري كه در اين باب مخالف فلسفه و عرفان نظر دادهاند يا اساساً در اين علوم ورود نداشتهاند و يا آشنايي ابتدايي داشتهاند، در حالي كه ابراز نظر تخصصي در اين علوم حداقل بيست سال تلاش علمي مستمر ميخواهد(نقل به معنا). اين جلسه به خوبي و با متانت به انتها رسيد.
با توجه به تذكر يكي از مسئولان مركز مديريت مبني بر اين كه پس از اين جلسه درس خارج فقه حضرت آيت الله مجلسي برگزار مي شود، فرصتي براي پاسخ به پرسش ها باقي نماند؛ اگر چه پس از پايان مراسم و در خارج از مكان مدرس، جناب آقاي وكيلي به طور ايستاده حدود نيم ساعت به سؤالات پاسخ داد.
انتظارآن بود كه برخورد با اين مطالب، برخوردي علمي و به دور از احساسات و هو و جنجال باشد، ولي مع الاسف بر خلاف انتظار، در همان زمان پرسش و پاسخ غير رسمي، بعضي از حاضران برخوردي احساسي و بدون رعايت ادب علمي و با تعابيري همچون «شما به سه امام معصوم توهين كرديد» و « چرا اين همه به علماي شيعه مخصوصا مرحوم فيض كاشاني توهين كردي» و امثال اين تعابير، به آقاي وكيلي جسارت كردند.
از قرار معلوم يكي از همان معترضان احساساتي، برداشت هاي شخصي خود را به يكي از دوستان خود به نام آقاي مسيح مدرسي بازگو كرده و ايشان نيز مطالب ديگري به آن افزوده و فرياد وا اسلاماه و وا شيعتاه سرداده و در نامهاي تند و آكنده از اهانت و تهمت به سخنران محترم و دفتر تبليغات اسلامي، مطالبي غير علمي و غير مستند را مطرح كرده است؛ بدون اين كه در جلسۀ مذكور حضور داشته باشد.
بر همين منوال است موضع گيريهاي غير علمي و غير مستند مؤسسۀ دارالصادق عليه السلام كه حق و باطل را در هم آميخته و درصدد است كه با ملتهب كردن فضاي يك بحث علمي، افكار علماي معظم و مردم دوستدار ولايت را به سوي خود متمايل گرداند. ما به نيات مسئولان اين مؤسسه كاري نداريم، ان شاءالله اين كارشان از سر دلسوزي و درد دين بوده باشد. اما سخن در اين است كه هو و جنجال چرا؟ اگر پاسخ علمي داريد ارايه دهيد، و گرنه، لااقل سكوت كنيد. يا حق را بپذيريد و يا به دنبال پاسخ منطقي بگرديد. در بحث علمي كه نبايد توهين كرد و افترا زد. مطلب، خيلي ساده است. ايشان، به عنوان نمونه، ميگويد: ” سيد بن طاووس (ره)، خود، از عارفان الهي تعريف و تمجيد كرده است.” مدرك اين مدعا را هم ارايه ميدهد.
اگر شما اين مطلب را قبول نداريد، مدرك را ابطال كنيد. فحش و ناسزا چرا؟ ميگويد: “شهيد ثاني رحمه الله از فلان صوفي به خوبي ياد كرده است.” شما اگر سند اين مدعا را قبول نداريد؟ با منطق علمي، آن مدرك را رد كنيد. در هر صورت، جايي براي ناسزا گفتن و زبان به هجو و سخره گشودن و مدعي را به تهمت و افترا فروكوفتن باقي نميماند.
امروزه، بحمدالله، همۀ علاقه مندان، به منابع دين مبين اسلام و معارف ناب تشيع دسترسي دارند و ديگر آن زمانها گذشته است كه تنها تفكر فلان گروه به عنوان دين معرفي شود. امروز نقد و بحث عالمانه و به دور از هياهو و جنجال و تهمت و افتراست كه مي تواند آموزه هاي اصيل و مباني عميق ديني را در برابر هجمۀ همه جانبۀ معاندان و جاهلان حفظ و آن را به جان هاي مشتاق و وجدان هاي بيدار و حقيقت طلب عرضه نمايد.
بي ترديد، رويۀ غير علمي و به دور از ادب و نزاكت به نشر معارف ديني كمك نخواهد كرد. برادران عزيز! قبول فرماييد برخورد شما با فلسفه و عرفان،كه بخش عظيمي از معارف و ميراث گرانسنگ اسلامي و شيعي را تشكيل مي دهد، و بزرگان آن، منصفانه نمي نمايد. شما در سايت خودتان نام امام راحل و مقام معظم رهبري را ميبريد و تصوير اين دو بزرگوار را درج مي نماييد و با بريدن جملهاي از وسط يك متن، ايشان را مخالف فلسفه و عرفان قلمداد ميكنيد(!) مواضع امام كه نسبت به فلسفه و عرفان اظهر من الشمس است.
حضرت امام خميني (ره) در بخشي از نامۀ تاريخي شان به گورباچف چنين مي فرمايد: “اگر جناب عالي ميل داشته باشيد در اين زمينهها تحقيق كنيد، ميتوانيد دستور دهيد كه صاحبان اينگونه علوم علاوه بر كتب فلاسفۀ غرب در اين زمينه، به نوشتههاي فارابي و بوعليسينا ـ رحمتالله عليهما ـ در حكمت مشاء مراجعه كنند، تا روشن شود كه قانون عليت و معلوليت كه هرگونه شناختي بر آن استوار است، معقول است نه محسوس؛ و ادراك معاني كلي و نيز قوانين كلي كه هرگونه استدلال بر آن تكيه دارد، معقول است نه محسوس، و نيز به كتاب هاي سهروردي ـ رحمتالله عليه ـ در حكمت اشراق مراجعه نموده، و براي جناب عالي شرح كنند كه جسم و هر موجود مادي ديگر به نور صرف كه منزه از حس ميباشد نيازمند است؛ و ادراك شهودي ذات انسان از حقيقت خويش مبرا از پديدۀ حسي است.
از اساتيد بزرگ بخواهيد تا به حكمت متعاليۀ صدرالمتألهين ـ رضوانالله تعالي عليه و حشرهالله معالنبيين والصالحين ـ مراجعه نمايند، تا معلوم گردد كه حقيقت علم همانا وجودي است مجرد از ماده؛ و هرگونه انديشه از ماده منزه است و به احكام ماده محكوم نخواهد شد.
ديگر شما را خسته نميكنم و از كتب عرفا و به خصوص محيالدين ابنعربي نام نميبرم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اينگونه مسايل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريك تر از موي منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد.”
مقام معظم رهبري نيز در پيامي به بنياد حكمت صدرا چنين ميفرمايد: «مكتب فلسفى صدرالمتألّهين همچون شخصيت و زندگى خود او، مجموعهى در هم تنيده و به وحدت رسيدهى چند عنصر گرانبها است.
در فلسفۀ او از فاخرترين عناصر معرفت يعنى عقل منطقى، و شهود عرفانى، و وحى قرآنى، در كنار هم بهره گرفته شده، و در تركيب شخصيّت او تحقيق و تأمّل برهانى، و ذوق و مكاشفۀ عرفانى، و تعبّد و تديّن و زهد و انس با كتاب و سنّت، همه با هم دخيل گشته، و در عمر علمىِ پنجاه سالۀ او رحلههاى تحصيلى به مراكز علمى روزگار، با مهاجرت به كهك قم براى عزلت و انزوا، و با هفت نوبت پياده اِحرامىِ حج شدن، همراه گرديده است.
همانگونه كه فلسفۀ صدرايى – كه خود او بحق آن را حكمت متعاليه ناميده – در هنگام پيدايش خود، نقطۀ اوج فلسفۀ اسلامى تا زمان او و ضربهيى قاطع بر حملات تخريبى مشكّكان و فلسفهستيزان دوران هاى ميانۀ اسلامى بوده است، امروزه پس از بهرهگيرى چهار صد ساله از تنقيح و تحقيق برجستگان علوم عقلى، و نقد و تبيين و تكميل در حوزههاى فلسفه، و وَرز يافتن با دست تواناى فلاسفۀ نامدار حوزههاى علمى به ويژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحكام بلكه شادابى و سرزندگى مضاعفى گرفته و مي تواند در جايگاه شايستۀ خود در بناى فرهنگ و تمدن، بايستد و چون خورشيدى در ذهن انسان ها بدرخشد و فضاى ذهنى را تابناك سازد.» اين مختصر، جاي نقل گفته ها و نوشته هاي شما دربارۀ فلسفه و عرفان و بزرگان آن كه از متن نامه تان دربارۀ همين جلسۀ مورد بحث كم ندارد نيست، اما بخشي از تعابير و ديدگاه هاي افراطي شما دربارۀ فلسفه و عرفان وبزرگان آن، كه در پاسختان به نقد مشفقانۀ مجلۀ مكتب اسلام مرقوم نموده ايد، اين گونه است: “دشمنان قسم خوردۀ اين مملكت سوراخ دعا را خوب پيدا كرده اند و آن، سوراخ فلسفه وعرفان است كه با اين سلاح تيز و بران يك انقلاب مخملي و بسيار آرامي را در اين مملكت امام زمان(عج) به وجود آورده اند و از اين طريق دانشگاه نوراني امام صادق(ع) راتعطيل و معارف حقۀ قرآن وعترت را به دست فراموشي سپرده اند و به جاي آن وهابيت را و كمونيسم را و لاابالي گري را و لائيك را و صلح كلي را و وحدت وجودي را و… از دماغ همين فلسفه و عرفان در اين مملكت بيرون كشيده و رواج داده اند و از سران بي سروپاي فلسفه و عرفان بتي ساخته اند و كوچك و بزرگ را وحوزه و دانشگاه را و با سواد وبيسواد را دربرابر آنها به تعظيم و كرنش وتسليم مطلق واداشته اند و شيعيان و ايتام آل محمد(ص) را بامطالب محي الدين و ملاصدرا فريب داده، به سوي وهابيت و به سوي هر دين ومذهبي كه ميخواستند كشاندند و هنوز ما درخواب غفلت به سر ميبريم.
خاتم الانبياء و كتاب آسماني او را از ما گرفتند، به جاي آن، ملاصدرا با حكمت متعاليهاش!! را كه مملو از اباطيل است به خورد ما دادند. معارف حقۀ جعفري و علوم بي مانند امام باقر(ع) را از اين مملكت بيرون بردند و به جاي آن معارف محي الدين را و معارف مولوي را به حلقوم ما ريختند و مثنوي را عين قرآن كريم جلوه دادند.” با اين وجود، برادران عزيز! بياييد با هم بحث علمي كنيم و هدفمان تنها رضاي الهي باشد و نه هيچ چيز ديگر. بياييد راضي نشويم راه سلوك به سمت خداي عزيز با اين برخوردها، ناهموار و براي بعضي بسته شود.
سخنان شما هم قابل شنيدن و داراي اهميت است و چه بسا هشدارهاي شما براي طرفداران فلسفه و عرفان هم نهيبي باشد كه مبادا اين مطالب را بتمامه و دربست قبول كنند و با آنها همانند كتاب و سنت قطعي برخورد نمايند. بياييد فضاي علمي و مقدس حوزه را با بي تدبيري، آلوده به ناسزاگويي و افترا نسازيم و هزينۀ برخورد نقادانه وعلمي با ميراث عظيم معارف اسلام عزيز را براي نسل امروز و فردا بالا نبريم و مسير نشر وترويج آموزه هاي نوراني تشيع و تعميق باور ديني را ناآگاهانه نبنديم.
فراموش هم نكنيم كه برخورد غير منطقي و غير علمي مخصوصاً در جهان امروز راه به جايي نخواهد برد، بلكه همۀ ما را از هدف مقدس و مشتركمان در ترويج و نشر آموزه هاي بلند تشيع دور خواهد ساخت. توصيۀ دلسوزانه و برادرانۀ ما آن است كه در مسير پيش روي خود به نصايح مشفقانه و پدرانۀ بزرگان حوزه، و به ويژه زعيم عاليقدر حوزۀ علميۀ اصفهان حضرت آيت الله العظمي مظاهري و حضرت آيت الله سبحاني – حفظهم الله تعالي- گوش فرا دهيد و روش و برخوردتان در فضاي دانش و نقد را اصلاح نماييد.
دفتر تبليغات اسلامي اصفهان در راستاي رسالت ديني خويش و برپايۀ مطالبات مقام معظم رهبري كه اين نهاد مبارك و فرخنده دامن را نماد روشنفكري حوزه مي داند به برپايي و برگزاري جلسات نقد و نظريه پردازي همت گماشته و در تلاش بوده است در فضايي علمي و مبتني بر اخلاق با برگزاري نشست ها و كارگاه هاي علمي در كنار صدها خدمت و فعاليت آموزشي، فرهنگي، تبليغي و پژوهشي خويش همگام با مراكز حوزوي ديگر، اين رسالت گرانسنگ را به گونه اي سزامند به سرانجام رساند كه جلسۀ ياد شده نيز در همين راستا و بر همين پايه برگزار شده است.
لازم به يادآوري است، سخنران محترم اين نشست، پژوهشگر ارجمند، حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاي وكيلي نيز پس از اطلاع از نشر نامه و مواضع مؤسسۀ دارالصادق پاسخي را براي رييس محترم دفتر تبليغات اسلامي اصفهان ارسال فرمودند كه متن آن جهت تنوير افكار و آگاهي بيشتر خوانندگان تقديم مي شود. فايل صوتي اين نشست نيز در لينك زير قابل دسترسي است.
والسلام دفتر تبليغات اسلامي حوزۀ
علميۀ قم- شعبۀ اصفهان