در طول تاریخ گاهی اوقات انسانهایی سر بلند میکنند که آنها را نباید بهعنوان یک شخص نگاه کرد بلکه بهعنوان یک مکتب و بهعنوان یک ملت باید آنها و سیره و روششان را تحلیل نمود. خداوند در سوره مبارکه نحل آیه 120 در مورد حضرت ابراهیم می فرماید:
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا؛ ابراهیم (به تنهایی) امّتی بود مطیع فرمان خدا؛ خالی از هر گونه انحراف. یعنی خداوند به این پیامبر عظیم الشان صرفا به عنوان یک شخص و حتی یک پدیده نگاه نمی کند بلکه او را در طراز یک امت معرفی می نماید چرا که او آن قدر شخصیّت داشت که به تنهایى یک امّت بود، چرا که گاه شعاع شخصیّت انسان آن قدر افزایش مى یابد که از یک فرد و دو فرد و یک گروه فراتر مى رود، و شخصیّتش معادل یک امّت بزرگ مى شود.سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را نیز باید از همین دریچه دید و در همین راستا مورد ارزیابی قرار داد و لذا همین موضوع،نوشتن و گفتن درباره او را سنگین و دشوار نموده است.
این دسته از افراد دارای ابعاد مختلف شخصیتی هستند که هر یک را باید جداگانه موردبررسی و کنکاش قرار داد لکن شاید بهترین رمزگشایی که از شخصیت این افراد بتوان انجام داد،کشف رمز یا رموز موفقیت آنان است.بدون تردید،خانواده در زندگی این افراد،بزرگترین رمز موفقیت آنان است.شهید سلیمانی ها تربیت یافتگان دامن های پاک و تغذیه شدگانی با لقمه های حلال و به طور کلی انسان هایی با اصل و نسب هستند. بنابراین قبل از هر چیز او را از منظر خانواده که همان اساس و ریشه اوست باید ببینیم.
آن خانوادهای که اینگونه افراد را به جامعه تحویل میدهد دو بخش دارد؛بخش اول پدر و مادر و وظایفی است که آنان برای تربیت فرزندشان بر دوش دارند و بخش دوم مربوط به خود این فرزندان و وظایفی است که آنان نسبت به پدر و مادرشان دارند. بدون شک و بنا به گفته دوستان و اطرافیان شهید سلیمانی یکی از مهمترین عوامل موفقیت او در زندگی و شاه بیت موفقیتش،توجه به جایگاه والدینش بود که باعث توفیقات فراوانی برای او گردید و همین امر که توصیه دین نیز هست منجر به شکلگیری شخصیتی ممتاز برای او شد.امروزه خانوادههای ما بهویژه نسل جوان،نیاز مبرم به شناخت این الگوها آنهم از این دریچه مهم دارند نه آنکه سردار سلیمانی را فقط یک سردار فاتح در جبهههای نظامی بدانیم. بر این اساس در ادامه بهعنوان نمونه به بخشهایی از رفتار آن شهید بزرگ با والدینش اشاره میکنیم.
یکی از همرزمان شهید بیان میکند: خیلیها معتقدند خصوصیتی که ایشان را سردار سلیمانی کرد، احترام زیادی بود که به پدر و مادرش میگذاشت. سردار سلیمانی، پدرشان را به حمام میبردند و لباس میپوشاندند و در آفتاب زمستان فرش و پتو میگذاشتند تا پدرشان استراحت کند. دست و پای پدر و مادرش را میبوسید، دوستان میگفتند خدا هر چه به ایشان داده فقط به خاطر احترامی است که به پدر و مادرش میگذارد.
سردار سلیمانی در کتاب ریشه در آسمان، درباره زندگینامه شهید احمد سلیمانی میگوید: من و احمد در ۱۳ سالگی همقسم شدیم از روستا به شهر بیاییم، کارگری کنیم و پول ذخیره کنیم و وام کشاورزی پدرانمان را بپردازیم.
هشت ماه در کرمان با روزی دو تومان کارگری کردیم و در خیابان ناصریه در منزل یک پیرزن به نام آسیه اتاقی کرایه کردیم.از بس جثهمان کوچک بود ما را به کارگری نمیگرفتند لذا در انتهای خیابان خواجو مدرسهای میساختند و من و احمد آنجا بهعنوان کارگر کارکردیم و من ۳۰۰ تومان ذخیره کردم و ۷۰ تومان نیز از این مقدار را سوغات خریدم و عازم روستایمان قنات ملک شدم.
یکی دیگر از همرزمان شهید سلیمانی نقل میکند که یک روز از رابر میآمدیم. حاج قاسم از خواب بیدار شد. من دیدم حسرتی به دلش هست. گفتم: حاجآقا اتفاقی برایتان افتاده است؟ گفت: ابراهیم یک حسرتی به دلم مانده. گفتم چیست؟ گفت: من از مادرم یک رضایتی در قالب نوشته گرفتم که آیا من پسر و فرزند خوبی برایش بودهام؟ ولی این حسرتبهدلم ماند که من نتوانستم از پدرم این رضایتنامه را بگیرم و این کار را به تعویق انداختم.
حاج قاسم توصیه میکرد و میگفت: شما اگر پدر و مادرهایتان زنده هستند، دنبال این کار بروید و تا زنده هستند، یک رضایت از آنها بگیرید.
بنابراین متولیان فرهنگی باید مراقب باشند که معرفی شهید سلیمانی باعث نگردد که نسل جوان امروزی، او را شخصیتی دست نایافتنی بدانند بلکه باید با بیان رموز موفقیت او و تاکید بر همین مسائل اساسی و به ظاهر کوچک که در زندگی او وجود دارد،حس همزادپنداری را در جوانان امت اسلامی به وجود آورد چرا که به قول رهبر حکیم انقلاب،خرمشهرها در پیش است. پس اگر این بیان رهبری یک تابلو راهنما برای ماست،به وجود سردار سلیمانی ها برای فتح این خرمشهرها نیاز مبرم خواهیم داشت.