وی افزود: در مقالهای که راجع به آسیبشناسی مطالعات قرآنی داخل ایران نسبت به مطالعات قرآنی در غرب نوشتهام، توضیح دادهام که یکی از آسیبهای مهم و اصلی این است که بیشتر موضوعات مورد پژوهش ما اکنون در غرب مطرح نیست و در مرزهای دانش غرب قرار ندارد. اگر هر دانشی را بهعنوان دایرهای در نظر بگیریم که موضوعات گوناگونی در آن مطرح است، یکسری موضوعات در مرز و محیط دایره قرار میگیرد که به آن، مرزهای دانش گفته میشود؛ یعنی این موضوعات اکنون مورد بحث هستند و ما باید به آنها بپردازیم، نه اینکه در فاصلهای دورتر از مرزهای دانش قرار بگیریم. بحث درباره بعضی از موضوعات تمام شده، اکنون نیز دغدغه غرب نیست و هر چه درباره آن نوشته شود، مورد توجه قرار نمیگیرد. بنابراین، اولین و مهمترین گام برای هر پژوهشی، شناخت موضوعات و ظرفیتهای موجود در مرزهای آن دانش است تا مطالعه و پژوهش را از همان نقطه آغاز کنیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: چون موضوعات مطرح در مطالعات قرآنی غرب دقیقاً همان موضوعات کتاب مقدس است، روشها نیز همان است که در مطالعات کتاب مقدس استفاده میشود. یکی دیگر از آسیبهای مطالعات ما نسبت به مطالعات غربی این است که به این پیشینه کتاب مقدسی توجه نمیکنیم. وقتی یکی از مجلات داخلی را بررسی میکردم که به مطالعات قرآنی مستشرقان اختصاص دارد، متوجه شدم بیش از ۹۰ درصد مقالات آن به پیشینه کتاب مقدسی مطالعات قرآنی مستشرقان توجهی ندارد و به تبع آن، به روش، پیشینه و پیشفرضهای آنها توجه نکرده و نقدهای صورتگرفته نیز وزانت علمی ندارد. لذا، مقالاتی که در داخل نسبت به غرب نوشته میشود، اصلاً برد بیرونی ندارد و شاید بسیاری از آنها برای فضای داخلی نیز مفید نباشد، ولی اگر در هر مطالعه و پژوهشی به خاستگاه آن موضوع توجه کنیم، میتوانیم به نقد و بررسی مبنایی بپردازیم. بنابراین، باید به این نکته توجه داشته باشیم که پیشینه مطالعات قرآنی در غرب همان پیشینه کتاب مقدسی است و تمام موضوعات آن در این حوزه نیز به کار میرود.
جریانشناسی مطالعات قرآنی در غرب
وی جریانشناسی مطالعات قرآنی در غرب را نکتهای مهم در ظرفیتپژوهی خواند و گفت: اگر میخواهیم ظرفیتهای موجود را بشناسیم، باید بدانیم هر یک از ظرفیتها اعم از شخص و مرکز در کدام جریان قرار میگیرد و اگر این جریانها را نشناسیم و بهصورت دقیق مورد توجه قرار ندهیم، نقد و بررسی و پژوهش ما نسبت به آنها ناقص خواهد بود. برای نمونه، اگر بخواهیم آرای اندرو ریپین، از قرآنپژوهان مشهور غرب را نقد کنیم، تا وقتی ندانیم در کدام جریان قرار میگیرد، نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. وقتی جریان را بشناسیم، پیشفرضها، دیدگاهها و خاستگاه فکریاش مشخص میشود و میتوانیم آرای او را نقد کنیم.
علیزاده موسوی تصریح کرد: در نگاهی کلی، سه جریان اصلی در مطالعات قرآنی غرب وجود دارد که عبارتند از جریان سنتی یا کلاسیک مربوط به قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ با افرادی همچون تئودور نولدکه و ویلیام مونتگمری وات، جریان تجدیدنظرطلب یا شکاک که وحیانیبودن قرآن و تاریخش را زیر سؤال میبرد و به لحاظ زمانی و تاریخی، آن را متعلق به اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم میداند که گروهی از اعراب نوشتهاند، برخلاف جریان سنتی که تاریخ قرآن را زیر سؤال نمیبرد. افرادی مانند گلدزیهر و یوزف شاخت، حدیث را زیر سؤال بردند و امثال جان ونزبرو و شاگردان او که پایهگذار جریان تجدیدنظرطلبی است، تاریخ قرآن را مربوط به اواخر قرن دوم یا اوایل قرن سوم میدانند. بسیاری از دیدگاههایی که هماکنون از سوی مستشرقان مطرح میشود، برگرفته از آرای جان ونزبرو است، البته با تعدیلهایی. برای نمونه، اندرو ریپین که جزو ویراستاران دایرةالمعارف قرآن است و کتابهای متعددی در حوزه قرآنپژوهی نوشته، در جریان تجدیدنظرطلب اصلاحشده قرار میگیرد.
وی ادامه داد: روش جریان تجدیدنظرطلب، تحلیل ادبی یا زبانشناسی است. در روش زبانشناسی، لغات قرآن را استخراج و شباهت آنها را با لغات سریانی و آرامی بررسی و از این طریق تلاش میکنند تا منشأ، خاستگاه و تاریخ دیگری برای قرآن به وجود بیاورند، مانند کریستوف لوکزنبرگ و آلفونس مینگانا. برای نمونه، لوکزنبرگ در بررسی سوره قدر میگوید منظور از لیلةالقدر، شب خاصی در ماه رمضان نیست، بلکه روز تولد مسیح یا کریسمس است و این تفسیر را براساس مباحث زبانشناسانه خود ارائه میدهد. در نمونهای دیگر، گونتر لولینگ «حورالعین» را خوشههای انگور تفسیر میکند.
جریان غالب در مطالعات قرآنی غرب
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی از بافتگرایی بهعنوان جریان سوم نام برد که اکنون در مطالعات قرآنی غرب غالب شده است و اضافه کرد: به این جریان، اعتدالی نیز گفته میشود و در پاسخ به جریان تجدیدنظرطلب که تاریخ قرآن را زیر سؤال میبرد، شکل گرفت و قرآن را با روشی دیگر مورد بررسی قرار داد. بسیاری از پیروان این جریان اثبات میکنند که قرآن متعلق به زمان خودش یعنی قرن اول هجری است و حتی برخی از آنها دیدگاه اسلامی را تأیید میکنند که قرآن در زمان پیامبر(ص) مکتوب و به کتاب تبدیل شده است، مانند جان برتن، در حالی که غالب مستشرقان قائل به مکتوبشدن قرآن در زمان عثمان هستند.
وی افزود: بافت در زبان انگلیسی معادل context است، یعنی شرایطی که قرآن در آن شکل گرفته و جریان بافتگرا قائل به این است که قرآن را باید بهعنوان یک پدیده و واقعه در نظر بگیریم که در تاریخ اتفاق افتاده و اکنون نیز وجود دارد. این پدیده در شرایط، زمان و مکان خاصی به وجود آمده است و برای درک معانی و نکات آن حتماً باید این شرایط زمانی و مکانی را بررسی کنیم. بر این اساس، قرآن در قرن اول هجری یا قرن هفتم میلادی در منطقه حجاز ایجاد شده است. در این منطقه، اعراب بادیهنشین، مسیحیان نسطوری یا آشوری و اقوام یهودی سکونت داشتند و به زبانهای عربی، عبری، سریانی، آرامی و آشوری تکلم میشده است. درواقع، گروهها، جریانها، اقوام، قبایل و زبانهای موجود در زمان نزول قرآن را به لحاظ تاریخی بررسی میکند و میگوید شرایط موجود در این زمان و مکان خاص نیز قرآن را شکل داده است. درواقع، بافت را مورد سؤال و توجه قرار میدهد و معتقد است قرآنی که اکنون وجود دارد، برگرفته از شرایط فرهنگی و اجتماعی منطقه حجاز است. برای نمونه، اگر قرآن درباره مسیحیان صحبت میکند، منظور همان مسیحیان زمان پیامبر(ص) هستند که قائل به الوهیت حضرت مریم بودند و قرآن این موضوع را زیر سؤال میبرد، در حالی که مسیحیان فعلی چنین اعتقادی ندارند. درواقع، این جریان نقدهای فراوانی به مباحث قرآن وارد میکند که نسبت به دو جریان پیشین، جدیتر بوده و این نقطه است که اکنون بهعنوان مرزهای دانش مطالعات قرآنی در غرب قرار دارد.
علیزاده موسوی یادآور شد: اسفندماه سال گذشته، در پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن نشست مشترکی با دانشگاه پادربورن آلمان برگزار شد که گروهی به نام مطالعات قرآنی دارد. در این گروه بهصورت ویژه، درباره پیامبرانی که نام آنها در قرآن آمده است، مطالعه و پژوهش انجام میشود و نتایج آن را با کتاب مقدس و منابع دیگری که در زمان نزول قرآن وجود داشته و اعراب با آنها آشنا بودهاند، مقایسه میکنند. نشست یادشده به حضرت موسی اختصاص داشت و آنها درصدد این بودند که تأثیرپذیری قرآن از منابع و بافت موجود در زمان نزول خود را مورد سؤال و نقد قرار دهند. این نکته بسیار مهم است و ما نیاز داریم که این ظرفیتها، جریانها و موضوعات را بشناسیم و بهصورت علمی به آنها بپردازیم. مسئول گروه مطالعات قرآنی دانشگاه پادربورن، فردی به نام ذیشان احمد غفار است که شخصاً بهصورت ویژه در خصوص پیامبرشناسی مطالعه و پژوهش میکند و رویکرد بافتگرا دارد.
پروژه Corpus Coranicum
وی ادامه داد: یکی از پژوهشگران قرآنی مطرح که هنوز در قید حیات است و کارهای متعددی انجام داده، آنجلیکا نویورت نام دارد. وی کتابهای متعددی به زبانهای آلمانی و انگلیسی نوشته و علاوه بر این دو زبان، به فارسی و عربی نیز تسلط دارد و مدتی در ایران بوده است. نویورت رویکردی همدلانه نسبت به قرآن دارد؛ یعنی قائل به این است که قرآن کلام خداست و پیامبر از سوی خدا مبعوث شده است، ولی وقتی میخواهیم او را مورد پژوهش قرار دهیم، باید ببینیم به کدام جریان تعلق دارد و دیدگاهش از کجا نشئت گرفته است. نویورت متعلق به جریان بافتگراست، ولی این جریان تقسیماتی دارد. یکی از پروژههایی که او در آلمان کلید زد، Corpus Coranicum نام دارد که بعد از بازنشستگیاش، دستیار او، میشائیل مارکس آن را ادامه میدهد. عمدهترین کارهایی که در این پروژه انجام میشود، یکی آزمایش کربن ۱۴ است که براساس آن، پوستی که قرآن روی آن نوشته شده است، آزمایش و از سلولهای موجود در آن، قدمت پوست مشخص میشود. برای نمونه، نسخه بیرمنگام که یکی از قدیمیترین نسخههای قرآن است، در این پروژه آزمایش و گفته شده که متعلق به قرن اول و سال ۵۰ هجری است و به طریق علمی ثابت کردهاند که دیدگاه تجدیدنظرطلبان درباره تاریخ قرآن نادرست است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تأکید کرد: دومین کار مهمی که در پروژه Corpus Coranicum بهوسیله افرادی مانند میشائیل مارکس، سیدعلی آقایی و دیگران انجام میشود، تفسیر قرآن است که یکی از موضوعات اصلی و اساسی مطالعات قرآنی در غرب را شامل میشود. در این پروژه، تفسیر قرآن با همان روش بافتگرایانه پیش میرود؛ یعنی سورهها با استفاده از مطالعات کتاب مقدس تفسیر میشوند. مثلاً، داستان حضرت موسی در قرآن را براساس معلومات و دانش کتاب مقدس درباره این موضوع که در فصلهای «سفر خروج» و «سفر لاویان» مطرح شده است، تفسیر میکنند. درواقع، روش تفسیری آنها براساس کتاب مقدس است و قائل به این هستند که قرآن را با استفاده از معلومات و دانش کتاب مقدس بهتر میتوان فهمید.
وی با بیان اینکه در غرب مراکز متعددی اعم از دانشگاهها و مؤسسات در حوزه مطالعات قرآنی فعالیت میکنند، گفت: یکی از کارهایی که ما حتماً باید انجام دهیم، رصد فعالیتهای این مراکز است. یکسری دانشگاهها هستند که مرکز یا رشته مطالعات اسلامی دارند و این رشته خود به زیرمجموعههایی مانند مطالعات قرآنی، مطالعات حدیثی، تاریخ اسلام و… تقسیم میشود. مهمترین شاخهای که ذیل مطالعات اسلامی قرار دارد، تاریخ اسلام و مطالعات قرآنی است، چون قرآن بهعنوان منبع اصلی اسلام شناخته میشود. بنابراین، برای درک جایگاه مطالعات قرآنی در غرب باید ببینیم مطالعات اسلامی در چه مراکزی دنبال میشود و ذیل آن، مطالعات قرآنی را بررسی کنیم. بعضاً مطالعات اسلامی وجود دارد، ولی مطالعات قرآنی سهم ویژهای در آن ندارد و برعکس. برای نمونه میتوان به مؤسسه مطالعات اسماعیلی لندن اشاره کرد که در سال ۱۹۷۷ تأسیس شد و وابسته به شبکه توسعه آقاخان است. اسماعیلیها رهبری به نام آقاخان دارند و این مؤسسه کارهای پژوهشی جدی در حوزه مطالعات اسلامی انجام میدهد و جایگاه علمی نسبتاً خوبی برای خود ایجاد کرده است، چون شخصیتهای شاخصی در این مؤسسه فعالیت میکنند، شیعهپژوهانی مانند اتان کولبرگ و ویلفرد مادلونگ که چند روز پیش درگذشت.
مجموعه کتابهای مطالعات قرآنی
علیزاده موسوی افزود: مؤسسه مطالعات اسماعیلی لندن چهار بخش اصلی دارد و به فعالیتهای آموزشی و پژوهشی میپردازد. این بخشها عبارتند از مطالعات آسیای مرکزی، مطالعات اسماعیلی، مطالعات شیعی و مطالعات قرآنی. بخش پنجمی هم به نام مطالعات آسیای جنوبی دارد. بخش مطالعات قرآنی از سال ۲۰۰۰ کار خود را آغاز کرد و هدف آن نیز تحقیق درباره مباحث و مطالعات قرآنی موجود در غرب و شرق است. یکی از کارهای مهم این مؤسسه، نگارش «مجموعه کتابهای مطالعات قرآنی» بوده که تاکنون ۲۳ عنوان کتاب ذیل آن از سوی دانشگاه آکسفورد منتشر شده است. یکی از شاخصههای مراکز علمی غربی این است که مطالعه و پژوهش را یک مرکز انجام میدهد و چاپ و انتشار آن با مرکز دیگری است که به آن پژوهش اعتبار میدهد. ما نیز باید به این سمتوسو حرکت کنیم که مطالعات و پژوهشهای مراکز گوناگون در یک نشر معتبر چاپ شود.
وی ادامه داد: در میان این مجموعه، کتابی نیز به نام «رویکردهایی به قرآن در ایران معاصر» وجود دارد که از جریان بافتگرایی هم نام میبرد و میگوید این جریان آرامآرام در ایران در حال شکلگیری است و غرب توانسته جریان بافتگرایی را به درون ایران نیز سرایت دهد. در این کتاب، به افرادی مانند عبدالکریم سروش اشاره و بیان شده که او بسیاری از موضوعات را از مطالعات غربی و جریان بافتگرایی وام گرفته است. درواقع هم وقتی سروش بحث تجربه نبوی و طوطی و زنبور را مطرح میکند، میخواهد بگوید قرآن ناشی از تجربهایست که در بافت تاریخی و اجتماعی زمان خودش شکل گرفته و این دیدگاه برگرفته از آرای مستشرقان است. بنابراین، وقتی میخواهیم دیدگاه نواندیشان دینی را نقد و بررسی کنیم، باید ببینیم خاستگاه این دیدگاهها کجاست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اظهار کرد: در همین مجموعه کتابهای مطالعات قرآنی، یکسری مقالات از سوی شیعهپژوهانی نوشته شده که خود نیز شیعه هستند و این جای امیدواری دارد، مانند سیفالدین کارا که مدتها رئیس کرسی شیعهشناسی دانشگاه هارتفورد آمریکا بود و لیاقت تکیم از دانشگاه مک مستر کانادا.
مجله مطالعات قرآنی در دانشگاه ادینبرو
وی به «مجله مطالعات قرآنی» در دانشگاه ادینبروی اسکاتلند اشاره کرد و گفت: همانطور که درباره مجموعه کتابهای مطالعات قرآنی گفته شد، این مجله نیز اگرچه در دانشگاه ادینبرو منتشر میشود، ولی مربوط به دانشگاه سواز یا دانشگاه دولتی لندن است. مجله مطالعات قرآنی در سال ۱۹۹۹ میلادی راهاندازی شد و از سال ۲۰۱۳، سالانه سه شماره از آن چاپ و منتشر میشود. بعضی از شمارههای این مجله، ویژهنامه است و به موضوعات خاص میپردازد، مانند تفسیر قرآن در شبه قاره. متأسفانه سهم دیدگاه شیعی در این مجله بسیار کمرنگ و محدود است، در حالی که مجله مذکور رتبه بالا و خوانندههای زیاد و متنوعی در شرق و غرب دارد. دبیر تحریریه مجله مطالعات قرآنی، پروفسور عبدالحلیم است که در دپارتمان زبان و فرهنگ خاورمیانه دانشگاه سواز فعالیت میکند و مدیر مرکز مطالعات اسلامی این مجموعه نیز بوده است. او را میتوان یکی از شخصیتهای مهم و تأثیرگذار در قرآنپژوهی غرب و انگلستان دانست. در گونهشناسی مقالات این مجله، با مباحث منطقهای، فرقهای، علوم قرآنی، تفاسیر و مقالات مروری مواجه میشویم. مقالات مروری شامل گزارش و نقد و بررسی تازهترین کتابهاییست که درباره قرآن نوشته شده و روششناسی نگارش چنین مقالاتی نیز یکی از کارهایی است که باید یاد بگیریم.
علیزاده موسوی بیان کرد: دایرةالمعارف قرآن نیز مجموعهای پنج جلدیست که از سوی انتشارات بریل در لایدن هلند منتشر شده و ترجمه فارسی آن را انتشارات حکمت در شش جلد منتشر کرده است. این مجموعه از ظرفیتهای بسیار خوب به شمار میرود و ترجمه مناسبی هم دارد، ولی صرفاً ترجمه شده و نقدی بر آن صورت نگرفته است. کسانی که به پژوهش در خصوص مطالعات قرآنی مستشرقان علاقهمندند و به من مراجعه میکنند، یکی از مواردی که برای آغاز کار و آشنایی با فضای پژوهش در این حوزه به آنها ارجاع میدهم، دایرةالمعارف قرآن لایدن است تا یک مدخل آن را انتخاب کنند و به بررسی روش، دیدگاه، جریان و نقدهای اسلامی به آن بپردازند. دایرةالمعارف اسلام نیز مباحث قرآنی متعددی دارد و اگرچه فاقد ترجمه فارسی و قدیمیتر از دایرةالمعارف قرآن است، ولی میتواند کمککننده باشد.