برخی از انفصال طلاب از مراجع و سازمان، برخی از نگاه متفاوت مراجع از نظام روحانیت و برخی به هر 3(طلبه، مرجع، نظام) تاخته، از ضلع چهارمی یعنی اجتماع که این 3 با آن ارتباط دارد سخن گفته و با ناکارآمد نشاندادن سازمان روحانیت در عرصههای مختلف، بحث را به ناکارآمدی فقه کشانده، آن را سنتی خوانده و کسانی که به دنبال استفاده از این فقه برای توسعه نظام سیاسیاجتماعی در ایران هستند را به سخره میگیرند.
تأکید بر تقویت «کارکرد»های روحانیت به جای «عملکرد» آن
بدون داوری ارزشی صحت یا نادرستی ایده اخیر، به نظر میرسد، رشد چنین انتقاداتی به 3 دلیل عمده است؛ نخست رشد نگاه تحولگرای برخی از حوزویان به دلیل همساننگری و مشایعت آنها با نگاههای روشنفکرانه در نقد نظام دینی و روحانیت است که برخی از آن به «تیغ به خودیزدن» یا «روی شاخهنشستن و زیر پای خود را ارهکردن» یاد میکنند.
دلیل دیگر پیشدستی برخی از حوزویان به لزوم ایجاد «انقلاب نرم» درون نظام اداری، آموزشی، معیشتی و نقشی حوزویان در جامعه و همچنین حفظ باورهای سنتی البته با اتخاذ رویکرد انتقادی به نظام فعلی در حوزههاست. دلیل سوم که به نظر میرسد دربرگیرنده اعتقاد برخی از منتقدان جدی است و بیشتر انتقادها را به این جهت سوق داده است، تأکید بر تقویت «کارکرد»های نظام روحانیت به جای «عملکرد» آن در شرایط فعلی است.
نظام دینی شبیه دیگر نظامات اجتماعی است که با توجه به ارتباطی که با جامعه دارد مفهومسازی میشود. این به آن معناست که نظام دینی بر معنای مشترکی مبتنی است و این معنای مشترک همیشه نتیجه ارتباط آن با بدنه اجتماع و دیگر نظامات است.
رشد تضادها در بدنه روحانیت با خود و دیگری در سطوح اجتماعی
به هر میزان این روابط افزایش یابد، معناهای مشترک نیز فزونتر شده و مسیر برای توسعه در زمینههای مختلف فراهم میشود. این معنای مشترک در صورتی با دیگر نظامات در جامعه همراه میشود که تبدیل به یک گفتمان مشترک بینالاذهانی شود.
با این وصف، به نظر میرسد در سالهای اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی، شکاف طبقاتی و تغییرات فرهنگی و نگرشهای معرفتی بین طلاب تضادها در بدنه روحانیت با خود و دیگری در سطوح اجتماعی و حکومتی افزایش یافته و منتقدان را رشد داده است.
نکته دیگر این که هیچ نهاد کلیدی در جامعه وجود ندارد که شکلدهنده همه نهادهای دیگر و مسلط بر همه آنها باشد. تصوری که هنوز به عنوان یک اصل تأییدشده در ایران وجود دارد این است که نظام روحانیت جلودار دیگر نظامها نظیر علم و هنر است.
اعتماد مردم بر طبیعت خودپیدای جهان
این که هیچ نهاد کلیدی وجود ندارد البته بدین معناست که یک نظام، رفتاری را در نظر میگیرد که در نظام دیگر رخ میدهد، امّا میتواند فقط تفسیر کند یا بفهمد که این رفتار مطابق تعاریف خودش هست یا خیر. بهطور مثال نظام دینی رفتار نظامهای دیگر را بر مبنای تمایز بین مقدس و نامقدس، تفسیر خواهد کرد.
هر نظامی به دیگر نظامها بر مبنای مقولهها و تفسیرهای مخصوص خودش از جهان توجه میکند و واکنش نشان میدهد و هیچ انتقال مستقیمی از یک نظام به نظام دیگر وجود ندارد. کاربست این نکته در اینجاست که وقتی منتقدی بحث از ناکارآمدی فقه در عرصه اجتماع ایران میکند، به این معناست که اولاّ نظام دینی نتوانسته به تفسیر دیگر نظامها دسترسی پیدا کند. ثانیاّ نسبت به شیوههایی که میتوانسته بر آنها تأثیر بگذارد، بیخبر است.
نکته دیگر توجه به مسأله اعتماد، مخاطره و قدرتی است که نظامها در تضعیف یا قدرتمند کردن آنها نقش تعیینکنندهای دارند؛ پر واضح است که مردم اعتمادشان بر طبیعت خودپیدای جهان و طبیعت روزمره انسانی قرار دارد.
اعتماد به روحانیت تضعیف شده است
به طور مثال آنها اعتماد میکنند که ابداعات فنآورانه نظیر تلفن، اینترنت یا اتومبیل، بهدرستی کار خواهند کرد. هر قدر که جامعه پیچیدهتر باشد به همان میزان اعتماد ضروریتر است. امّا زندگیکردن در جامعه امروزی نه فقط نیازمند به اعتماد است بلکه به تعبیر لومان و گیدنز محتاج مخاطرهپذیری نیز هست.
به هر حال ما به دنبال امنیت و آسایش خاطریم. از اینرو، درصدد کاهش مخاطره بواسطه هر گونه قدرت یا نظام نیز هستیم. احتمالاً از نظر منتقدان زندگی در جامعهای که قرار بوده سازمان روحانیت تمامیتخواهانه اداره کند این دو اتفاق یعنی اعتماد و رفع مخاطرهها به شکل جدی یا رخ نداده یا در صورت پدیداری از وجوه تمایزیابی بیشتری نسبت به دیگر نظامات در اجرای این امر برخوردار بوده است.
در هر صورت، این انتقادها نشان میدهد که نه تنها اعتماد به سازمان روحانیت بسیار تضعیف شده، بلکه شاید این سازمان خود دلیل اصلی برای مخاطرهآمیز شدن برخی از رفتارها و کنشهای دینی و غیردینی است.
آثار برگشت روحانیت به جنبههای کارکردی
با این حال، به منظور تشریح نگاه منتقدین باید بین اینکه چگونه نظام روحانیت با جامعه بهمنزله کل پیوند مییابد و چگونه با دیگر نظامها پیوند میخورد، تمایز قائل شد چراکه اولی بر مبنای کارکرد و دومی براساس عملکرد تحلیل میشود.
در حالیکه کارکرد به ارتباط نظام روحانیت با «مقدس» و امر متعالی و جنبههایی اشاره دارد که این نظام فینفسه مدعی آن است، عملکرد به موقعیتهایی اشاره میکند که این نظام قرار است در آن موقعیتها برای مسائلی که از نظامهای دیگر نشأت میگیرند، کاربرد داشته باشد، این همان نقطه اختلافی منتقدان با دیگرانی است از جنبههای عملکردی نظام روحانیت دفاع میکنند.
منتقدان در این عرصه معتقدند روحانیت تلاش داشته که به واسطه عملکرد، اهمیتش را به دیگر بخشها در جامعه نشان دهد که نتیجه آن تحت تأثیر قرار دادن علایق غیر دینی و دینداری در ایران است و موفق هم نبوده است. در حالی که برگشت روحانیت به جنبههای کارکردی نهتنها عزت و احترام را به حوزویان بر میگرداند بلکه پایههای این نظام را بیش از پیش در آینده ایران مستحکمتر خواهد کرد.
* دیدگاه نویسنده، ضرورتاً دیدگاه «مرسلات» نیست.